سلفی گرفتن امروزه به یکی از عادات روزمره در دنیا تبدیل شده است. عادتی که طرفداران بسیاری دارد و مورد انتقادهای فراوانی قرار میگیرد، اگر چه این رفتار فردی پیامد ساخت موبایل است، ولی امری تازه و به تعبیری خلقالساعه نیست، زیرا با اندکی جست و جو در تاریخ میتوان به نتایج جالبی دست پیدا کرد.
به گزارش همشهری، مثلا وقتی در جمعی وارد میشویم بعید نیست فرد یا افرادی را نبینیم که در گوشی تلفن همراهش فرو نبرده و بیتوجه به جمع نباشد.
سیری در متون قدیمی به ویژه آثار ادبی نشان میدهد که انسان در هر دوره شیفته کالاهای مد روز شده دوران خود بوده و زمانیکه به آن کالا دست مییافته دائما خود را مشغول آن میساخته است. یکی از کالاهایی که در گذشتههای دور مانند گوشیهای تلفن همراه امروزی هر انسانی را به خود مشغول میساخته، آینه بوده است.
تصویری از خود نگری در آینه مربوط به یونان باستان
در جای جای ادبیات زبان فارسی به ویژه متون نظم میتوان به المان آینه برخورد و مشاهده کرد که این کالای جادویی چه تاثیری در رفتارهای فردی آن دوران داشته و به یکی از سوژههای مهم شاعران آن عصر بوده است.
استفاده از آینه و پرداختن نویسندگان و شاعران موجب شد تا آینه تبدیل به یک امر نمادین در حوزههای ادبی، اجتماعی، عرفانی و ... شود که همه این امور مربوط به یک الگوی رفتاری در خودنگری و به تعبیر امروزی سلفی گرفتن ریشه داشته است.
تا پیش از اختراع و تولید این شی، هر انسانی دیدن چهره خود را کمتر تجربه کرده بود مگر تصویر غیر واضح در آب. اما اختراع آینه و تولید انبوهتر آن به هر فردی این فرصت را میداد تا چهره خود را هر وقت که دوست دارد تماشا کند.
حال تصور کنیم دورهای از تاریخ را که انسانی آینهای خردیده و با خود حمل میکرده؛ حال میشود جمعی را تصور کرد که مثل اشخاص امروزی که موبایلی در دست دارند، آینهای همراه داشتند و مانند انسانهای امروزی که غرق گوشیشهای خود هستند، غرق آینه خود بودند.
حزین لاهیجی شاعر سبک هندی سه قرن پیش در شعری محو شدگی افراد در آینه را به خوبی و هنرمندانه گزارش داده است.
بیخود از نشئهی دیدار خودی میدانم / مست من! آینه را ساختهای ساغر خویش!
قدیمیترین آینه کشف شده مربوط به ۶۰۰۰ سال قبل از میلاد در منطقه آناتولی بوده است. بعد از آن، آینههای کشف شدهاند که در ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد در منطقه بین النهرین ساخته شده بودند.
قدیمیترین آینه کشف شده در مصر باستان نیز به حدود ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد برمی گردد. در ایران ۳۰۰۰ سال قبل و در زمان هخامنشیان، با صیقل دادن سنگها و فلزات، آینههایی شفاف میساختند که آثاری از این آینهها در تالار آینه تخت جمشید باقی مانده است.
تصویر یک آینه برنزی مربوط به عصر باستان
قدیمیترین آینه کشف شده در آمریکای جنوبی و مرکزی، به ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد برمی گردد. در چین نیز ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد آینهها را از فلز برنج میساختند. اما این آینهها یا آنچنان با تولید زیاد همراه نبودهاند و تولید انبوه آن طبق مستندات به دوران رنسانس مربوط میشود.
برخی معتقدند جلوه گری در برابر آینه و گرفتن عکسهای سلفی ریشه در عدم اعتماد به نفس افراد دارد و برخی هم معتقدند که این دسته افراد به نوعی بیماری به نام نارسیسیم یا خود شیفتگی مبتلا هستند که بیت مذکور حزین لاهیجی اشاره به نظر گروه دوم یعنی خود شیفتگی دارد.
تابلوی نارسیس اثر میکلآنجلو مردیسی دا کاراواجو نقاش ایتالیایی
اینکه نارسیسیم چیست و ریشه اش به کجا بر میگردد قصه و افسانه جالب دارد. در یونان باستان، پسر جوان زیبارویی بود که به عشق دلباختگان خود توجّهی نمیکرد و حتّی به الهههایی که عاشق او بودند بیاعتنایی میکرد. تا اینکه روزی به کنار چشمهای میرود و در هنگام آب نوشیدن، صورت خود را در آب میبیند و فریفتهٔ خود میشود.
برای آنکه خود را در آغوش بکشد، در آب میپرد و غرق میشود. خدایان به خاطر این ناکامی وی را به گل نرگس (نارسیسیوم) تبدیل میکنند تا همواره بر لب آب بروید و خود را نظاره کند.
طبق برخی گزارشها اینطور به نظر میرسد که نخستین سلفی در تاریخ با دوربین عکاسی توسط ناصرالدین شاه قاجار و خانواده او به ثبت رسیده باشد. تصویری از سلفی ناصرالدین شاه قاجار ایران در شبکههای اجتماعی پرطرفدار شده است که به عقیده بسیاری نخستین سلفی جهان در ایران و در دوره قاجار اتفاق افتاده است البته در این باره جای تحقیق در نقاط مختلف جهان بسیار است.
ثبت نخستین عکس سلفی تاریخ توسط ناصرالدین شاه
گفته شده است که اولین سلفی توسط خانواده ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۹۲۳ گرفته شده است. او در این تصویر سعی کرده است همه خانواده را در یکی از تالارهای کاخ گلستان جمع کرده و از روی آینه اقدام به گرفتن عکس سلفی کرده است.
ساخت و اختراع آینه قدمت دیرینی دارد، اما در دوران رنسانس بود که آینههای ارزانتر و باکیفیتتر وارد بازار شدند و این یکی از بهانههایی بود که هنرمندان را به خلق خودنگاره تشویق کرد.
خبرگزاری ایسنا هم طی گزارشی به خودنگارههای مشهور تاریخ توسط نقاشان نامی پرداخته و این احساس را بین آنها بررسی کرده است. در این گزارش آمده؛ خودنگارهها همچون آینهای عمل میکنند که ذهن هنرمند را آشکار میکنند.
با وجود چنین آثار هنری، پس از گذشت چندین قرن و دهه میتوانیم ببینیم هنرمندان خود را چطور در دیدگان مخاطبان به نمایش میگذاشتند. در ادامه با منتخبی از خودنگارههای مشهور آشنا میشوید:
این نقاشی مشهور دومین خودنگاره «آلبرشت دورر» محسوب میشود. او با پوشیدن کت خز گرانبهایی، مخاطبان را مجذوب خود میکند. در سمت چپ این نقاشی، امضای او به همراه تاریخ خلق این اثر هنری را میبینیم. در سمت راست آن نیز عبارتی وجود دارد که این هنرمند خلق این خودنگاره در بیست و هشتسالگیاش را اعلام کرده است.
کت مجلل «دورر» به جایگاه اجتماعی بالای او اشاره دارد،، اما مهمترین نکته در این خودنگاره نگاه خیره او و حالت دستانش است که تا حدی یادآور نقاشی مشهور «سالواتور موندی» است.
هنرمندان رنسانس در ایتالیا دوست داشتند خودشان را در نقاشیهای شلوغ بگنجانند. در واتیکان، چهره رافائل در کنار فیلسوفان به تصویر کشیده شده است. در فرسکو «مکتب آتن» اثر «رافائل»، واقع در «موزههای واتیکان»، افلاطون و ارسطو درباره ابدیت بحث میکنند. با این حال در سمت راست این نقاشی، چهره «رافائل» را میبینیم که مستقیما به مخاطبان خیره شده است. در مجموع، در نقاشیهایی که تعداد نفرات زیاد است، شخصی که مستقیما به مخاطب خیره شده است، معمولا خود نقاش است.
این خودنگاره یکی از آخرین آثار «رامبرانت» محسوب میشود و به سال ۱۶۵۹ یعنی ۵۳سالگی این هنرمند بازمیگردد. «رامبرانت» در آن زمان، مقطع دلپذیر زندگی را سپری میکرد.
این هنرمند به راستی استاد چیره دست در هنر خودنگاره محسوب میشد. او در مجموع حدود ۱۰۰ اثر هنری از جمله تابلو نقاشی و طراحی خلق کرد. او در این خودنگاره، خود را صادقانه به تصویر کشیده است و حتی کوچکترین چروکها را نیز به نمایش گذاشته است.
«ندیمهها» به عنوان اثری هنری محسوب میشود و در عین حال یک خودنگاره است. در بخش جلویی نقاشی، «مارگاریتا» و دو ندیمه ملکه به تصویر کشیده شدهاند. در سمت چپ نقاشی نیز «ولاسکز» به عنوان نقاش دیده میشود.
در آن زمان، «ولاسکز» نقاش نخست دربار اسپانیا بود؛ موقعیتی که کسب آن برای هنرمندان افتخار بزرگی بود. با این حال، «ولاسکز» با گنجاندن تصویر خود در بین اعضای سلطنتی، تصمیم جسورانهای گرفت.
تابلو نقاشی «ندیمهها» یکی از مشهورترین شاهکارهای تاریخ هنر و یکی از مرموزترین شاهکارهای هنری به شمار میرود. ترکیب مبهم این نقاشی سوالات بسیاری را در ذهن بیننده به وجود میآورد. از این رو «ندیمهها» یکی از تابلوهای نقاشی است که در بین تابلوهای نقاشی غربی به طور گسترده مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است.
در قرن هجدهم میلادی برخی از هنرمندان زن تلاش کردند به جایگاه برابر با همکاران مرد برسند. یکی از هنرمندان زن ««انجلیکا کافمن» (Angelica Kaufmann)، نقاش سوئیسی بود که به همراه «Mary Moser» تنها اعضای اصلی زن آکادمی سلطنتی بریتانیا محسوب میشدند. این دو زن به ندرت در پرترهها دیده میشوند و «کافمن» در خودنگاره بالا خود را در قالب یک هنرمند به تصویر کشیده است.
در این نقاشی یک اشرافزاده را میبینیم که به همراه خدمتکار و سگش با «گوستاو کوربه» نقاش فرانسوی در اطراف روستا ملاقات کرده است. در نقاشی «سلام آقای کوربه» میبینیم که چطور این هنرمند دوست داشت خود را به عموم مردم نشان دهد.
در این نقاشی «کوربه» به عنوان مرد مستقلی به تصویر کشیده شده است که لوازم نقاشی به همراه دارد و میتواند در هر مکان توقف کند و طبیعت را نقاشی کند. او مرد سادهای است که لباس سادهای به تن دارد و پای پیاده عازم مقصد شده است.
«آرنولد بوکلین» در این نقاشی به دنبال میراث یک هنرمند است. در پس زمینه این نقاشی، اسکلتی را میبینیم که سعی دارد با ویولنی که فقط یک زه دارد، ساز بنوازد. «بوکلین» در نقاشی به نحوی به تصویر کشیده شده است که گویی برای گوش دادن به نوای موسیقی دست از کار کشیده است.
این اسکلت در حقیقتا نمادی از مضمون «memento mori» است که در لاتین به معنای «یادآور مرگ» است و برای به تصویر کشیدن فانی بودن طبیعت هر چیز در جهان، بارها در هنر مورد استفاده قرار گرفته است. اما «بوکلین» از مرگ هراسی ندارد. او میداند پس از مرگ نیز آثار هنری که از خود بر جای گذاشته، ردی از وجود او در این جهان خواهند بود.
وینست ونگوگ هلندی یکی از مشهورترین هنرمندان فعال در حوزه خلق خودنگاره است. او بیش از ۴۳ نقاشی و طراحی در مدت ۱۰ سال خلق کرد. «ونگوگ» در بسیاری از این نقاشیها حال و هوای خود در گذر زمان را به تصویر کشید. این نقاشی یکی از آخرین خودنگارههای «ونگوگ» است که در زمان حضور او در آسایشگاه خلق شده است.
«تامارا د لمپیکا» هنرمند لهستانی است که نماد زن مدرن در دهه ۲۰ میلادی است. «تامارا در بوگاتی سبز» برای قرار گرفتن در جلد یک مجله آلمانی سفارش داده شد. «د لمپیکا» با استفاده از سبک «آرت دکو» خود را به عنوان یک زن مستقل به تصویر کشیده است.
رانندگی کردن او در این نقاشی نماد دیگری از استقلال اوست چراکه در دهه ۲۰ میلادی به ندرت زنان میتوانستند رانندگی کنند.