فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حاصل از حیاتای جان این دم است تا دانی
کام بخشی گردون عمر در عوض دارد
جهد کن که از دولت داد عیش بستانی
باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی
زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت
عاقلا مکن کاری کآورد پشیمانی
محتسب نمیداند این قدر که صوفی را
جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی
با دعای شبخیزانای شکردهان مستیز
در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی
پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ
کاین همه نمیارزد شغل عالم فانی
یوسف عزیزم رفتای برادران رحمی
کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی
پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت
با طبیب نامحرم حال درد پنهانی
میروی و مژگانت خون خلق میریزد
تیز میروی جانا ترسمت فرومانی
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن
ابروی کماندارت میبرد به پیشانی
جمع کن به احسانی حافظ پریشان راای شکنج گیسویت مجمع پریشانی
گر تو فارغی از ماای نگار سنگین دل
حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی
شرح لغت: محتسب: بازدارنده از منکرات / تیز: شتابان / به پیشانی: به گستاخی
تعبیر غزل:
این را بدان که در رسوم و آیین عاشقی، رنج و بلا و مصیبت کشیدن، آسایش و امنیت است. پس اگر کسی جهت دل عاشق خود از خداوند مرهمی بخواهد، کاری نادرست انجام داده است. این سختیها بخشی از لذت وصال است.