این روزها جام جهانی فوتبال در قطر خبرسازترین رویدادی است که افکار عمومی دنیا را در بر گرفته و خبرهای آن در صدر رسانههای جهان قرار دارد.
به گزارش اعتماد، در ایران هم با وجود اینکه ناشی از اعتراضها شرایط کشور نسبت به زمان برگزاری جامهای جهانی قبلی متفاوت است، مردم همچنان توجه نشان میدهند و بازیها را دنبال میکنند؛ بازیهای تیم ملی ایران هم در این جام علاقهمندان خاص خود را داشت و تماشاچیان زیادی را به ورزشگاه کشید.
بنا به آنچه منابع خبری نقل کردهاند، دیدار ایران و انگلیس ۵ هزار نفر بیشتر از ظرفیت ۴۵ هزار نفری استادیوم تماشاچی داشت. نمونه دیگر اینکه یک سانس از نمایش فوتبال ایران و امریکا در سینماهای ایران نزدیک به ۶۰۰ میلیون تومان فروخت.
حال پرسش این است که با توجه به اقبال مردم ایران به ورزش و خصوصا فوتبال، چرا فیلمهایی که با موضوعات و درونمایههای ورزشی ساخته میشوند، مخاطب چندانی ندارند؟ به تعداد انگشتان دست فیلمهایی با موضوع ورزش در سینمای ایران ساخته شده که همواره برای جذب مخاطب با، اما و اگر روبرو هستند. به راستی مشکل از کجاست؟
با محسن محسنی نسب نویسنده، کارگردان و تهیهکننده سینما که در دهه هفتاد دو فیلم ورزشی با نامهای «شیرهای جوان» و «یاسهای وحشی» ساخته در این باره گفتگو کردیم.
اگر موافق باشید بحث را از چگونگی ساخت فیلمهای ورزشی در سینمای ایران آغاز کنیم. به رغم اینکه در چند سال اخیر مسوولان سینما نگاه جدیتری به فیلمهای ورزشی داشتهاند، اما فیلمهایی که در این حوزه ساخته میشوند نه از سطح کیفی چندان بالایی برخوردارند و نه ماندگاری دارند. به عنوان کسی که دو فیلم با این موضوع در کارنامه دارد، دلیل را در چه میدانید؟
اجازه بدهید بحث را از زاویه دیگر ببینیم. به نظر من مهمترین دلیل اینکه فیلمهای کمدی مبتذل و ملودرام سطح سینمای ایران را پایین آوردند و اغلب محصولات سینمایی ایران به جای پروداکشن قوی با پروداکشن ضعیف ساخته میشوند به بودجه محدود فیلمها بر میگردد و مهمتر اینکه بخش اعظم همین بودجهها هم صرف سلبریتیها میشود. وقتی از بودجه ۱۰ میلیاردی یک فیلم، ۸ میلیارد به دو بازیگر به اصطلاح سلبریتی فیلم برسد و دو میلیارد صرف دستمزد سایر عوامل و پروداکشن فیلم شود، این باعث میشود توازن بین بخشهای فیلم رعایت نشود و فیلم دچار ضعف ساختاری شود. درحالی که فیلمهای ورزشی در بخش سختافزاری نیاز به هزینه بالا دارند. به نظر من از ۱۰۰ درصد هزینه یک فیلم ۲۰ درصد باید به بازیگران فیلم تعلق بگیرد و ۸۰ درصد دیگر بین بقیه عوامل و پروداکشن فیلم تقسیم شود.
ژانر ورزشی نیاز به صرف هزینه دارد. نیاز به سیاهیلشگر دارد و ابزار و ادوات خاصی میطلبد. همه این نکات دربرگیرنده سرمایه بالا است. شاید برای شما جالب باشد بدانید وقتی یاسهای وحشی را میساختم تهیهکننده فیلم به من گفت از بازیگرانی مثل فروتن و پورعرب استفاده کنم ولی من زیر بار نرفتم و به تهیهکننده گفتم این بازیگران نمیتوانند از پس نقشهای فیلم بربیایند.
من از بازیگران ورزشکار و جنگجو در فیلم استفاده کردم؛ نظیر جعفر دهقان و سید جواد هاشمی که بهترین بازیها را از خود در فیلم نشان دادند. الان اگر بخواهم همان فیلم را بسازم، باید بازیگران چهره در فیلمهایم داشته باشم.
چرا؟
برای اینکه اگر فیلم بازیگران شناختهشده نداشته باشد اصلا نمیتوانم اکران کنم. در حال حاضر سینمادارها برای فیلمها تصمیم میگیرند. سینمادارها با هر فیلمی که مواجه میشوند اولین پرسش از سازندگان آثار این است که بازیگران فیلمهای شما چه کسانی هستند؟
مهمترین دلیل این ضعف را ناشی از چه میدانید؟
من دلیل این ضعف را مدیریت بسیار بد و غیرکارشناسانه سینما میدانم. نه مدیریت فعلی که از دهه هفتاد به این ور و مشخصا از دوره سیفالله داد سینما با مدیران غیرکارشناس مواجه بود که اصلا به این موضوعات اهمیت نمیدهند. بعد از روی کار آمدن آقای خزاعی بارها با ایشان در مورد دستمزدهای بالای بازیگران که ساختار فیلم را به هم میریزند صحبت کردم، اما ایشان در جواب من گفتند که نمیتوانم کاری کنم. من هم عرض میکنم مدیری که توانایی اصلاح ندارد لطف کند و برود تا مدیر توانایی سرپست او قرار بگیرد که توانایی اصلاح داشته باشد.
البته بحث دستمزد بالای بازیگران در سالهای اخیر گلایه بسیاری از فیلمسازان را برانگیخته است.
در حالی که قدیم اینگونه نبود. ما بازیگرانی را که با نقشهای فیلم تناسب داشتند، انتخاب میکردیم. به همین منظور هم تنوع بازیگران برای انتخاب کاراکترهای فیلم زیاد بود و هم دستمزدها بسیار معقول و طبیعی. مثلا فیلم «سونامی» نمونه آشکار چنین فیلمهایی است که سازنده اثر از دو بازیگر با سن بالا برای نقشهای اصلی ورزشی استفاده کرده است. درحالی که ورزشهای رزمی مثل تکواندو ورزشکارانش در سن ۲۶ سالگی بازنشست میشوند و اوج کارشان در ۱۷ یا ۱۸ سالگی است! حالا شما در نظر بگیرید بهرام رادانی که در آن زمان در آستانه چهلسالگی است، با دستمزد بالا که بخش اصلی بودجه فیلم را شامل میشود، نقش ورزشکار اصلی فیلم را بر عهده میگیرد؛ تازه به اضافه سهمی که از فروش فیلم میبرد! خب نتیجه چه میشود؟ وقتی فیلمها با واقعیت تناسبی نداشته باشند قطعا در گیشه موفق نمیشوند.
این تازه بخشی از مشکلات مربوط به ساخت فیلمهای ورزشی است. بخش دیگر به این مربوط میشود که مدیران ما چه در ورزش و چه در سازمان سینمایی صرفا مسوول هستند و دغدغه ورزش ندارند. اصلا به نظر من خیلی از این آقایان اشتباهی برای این سمتها انتخاب شدهاند. مثلا کسی که اول قرار است در شغل دیگری انجام وظیفه کند از بد روزگار سر از فلان فدراسیون ورزشی درمیآورد و رییس میشود. مثل مدیران سینمایی ما که باید در شغل دیگری کار میکردند، اما میبینیم که اشتباهی برای مهمترین سمت سینما انتخاب میشوند!
گفتید از زمان مدیریت سیفالله داد مساله اکران فیلمها در سینماها با مشکلاتی همراه شد. در این مورد بیشتر توضیح میدهید؟ چون بخشی از سینماگران از دوران مدیریت سیفالله داد به عنوان دوران طلایی مدیریت سینمای ایران یاد میکنند.
قبل از مدیریت آقای داد فیلمها توسط دولت اکران میشد. یعنی دولت وظیفه داشت و تشخیص میداد چه فیلمهایی با چه موضوعاتی باید در سینماها اکران شود. اما آقای داد این مسوولیت را از دولت گرفت و به سینمادارها واگذار کرد که به نظر من کار بسیار غلطی بود. برای اینکه عمده سینمادارها اصلا از سینماداری سررشتهای ندارند. بیشتر آنها به شغلهای دیگر مشغول هستند و سینما ارثیه پدرانشان است. به همین دلیل به اکران فیلمها به عنوان یک کار فرهنگی نگاه نمیکنند. آنها به نمایش فیلمها صرفا نگاه بیزینسی دارند.
در ابتدای صحبتم اشاره کردم که وقتی فیلم را برای اکران به آنها میدهید اولین سوالشان این است که بازیگران فیلم شما چه کسانی هستند؟ آخر این هم شد سوال؟ در حالی که فیلمهای ورزشی نیازمند بازیگران شناختهشدهای نیستند. به نظر من این اشتباه در برنامهریزی از زمان سیفالله داد شروع شد و مدیران بعدی هم در قد و قوارهای نبودند که بتوانند برای سینما تصمیم درستی بگیرند و تا به امروز این مسیر به اشتباه تکرار میشود. از طرف دیگر مدیران ورزشی را داریم که بودجه کافی در مراکزشان ندارند و فقط به دنبال دریافت سمت هستند یا رسیدن به پستهای سیاسی. این مدیران دغدغهای برای اعتلای ورزش ندارند و به همین جهت از آنها هم نمیتوان توقع همکاری مطلوب داشت.
شما به مشکلاتِ ساختاری سینما اشاره میکنید، اما واقعیت این است که اکثر فیلمهای ورزشی ما هم از قصههای جذابی برخوردار نیستند. یعنی فیلم از فقر فیلمنامه هم آسیب میبیند.
قطعا همینطور است. شک نکنید مهمترین دلیل ضعف فیلمهای ورزشی فقر فیلمنامه است، اما اگر فیلمها از فقر فیلمنامه هم دچار مشکل نباشند باز هم در سینماهای ایران با بیمهری سینماداران مواجه میشوند. حتی اگر فیلم ورزشی اسپیلبرگ هم باشد، در سینمای ایران مورد توجه قرار نمیگیرد. کما اینکه بسیاری از فیلمها که مورد توجه منتقدان و مخاطبان خاص قرار گرفتهاند در اکران با اقبال مخاطب مواجه نشدهاند و فروش زیادی نداشتهاند. البته که کاملا طبیعی است. پرده سینما قواعد و قوانین خاص خود را دارد.
سال گذشته نت فلیکس سریالی را پخش کرد به اسم «گامبی وزیر» که استقبال از آن به حدی بینظیر بود که باعث رشد و ارتقای بازی شطرنج شده بود و این ورزش بسیار مورد توجه مردم قرار گرفته بود.
بله، بسیار سریال عالیای بود. این سریال هم داستان عالی داشت و هم قهرمان و ضد قهرمان منحصر به فرد و بهطور کل از چارچوب اساسی و درستی برخوردار بود. نه فقط این سریال که در دنیا بسیاری از فیلمهای ورزشی در شاخههای مختلف ساخته شدهاند که با استقبال زیادی روبرو بودهاند. از ورزش بوکس گرفته که درباره محمدعلی کلی فیلمهای خوبی ساخته شده تا فیلم «گاو خشمگین» اسکورسیزی که فروش بسیار بالایی داشته، اما دقت کنید که ما درباره ایران صحبت میکنیم که دست کارگردانان در بسیاری از موارد بسته است و نمیتوانند روی انتخاب بازیگر آزاد باشند و این ژانر با بیمهری مسوولان مواجه میشود؛ ولی با این حال میگویم اگر مسوولان همکاری لازم را با فیلمسازان داشته باشند، ایران هم توانایی ساخت چنین سریالها و فیلمهای پرمخاطبی را دارد. به شرط اینکه به فیلمساز اجازه دهند خودش تصمیم بگیرد. ۲۵ سال پیش با فیلم «شیرهای جوان» ثابت کردم سینمای ایران میتواند فیلمهای ورزشی با کیفیت استاندارد و مطلوب بسازد، اما این مسیر را ادامه ندادم.
چرا؟
برای اینکه آنقدر مانع جلوی پای من گذاشتند که ادامه این مسیر سخت بود. همان زمان وقتی این فیلم اکران شد، آقای سیفالله داد مسوولیت اکران فیلمها را از دولت گرفت و به سینمادارها داد و همان زمان جلوی اکران فیلم «شیرهای جوان» گرفته شد. الان هم که سینمادارها فیلمهایی با بازی بازیگران شناختهشده اکران میکنند. نظر قاطع من این است که فیلم ورزشی با حضور بازیگران چهره خوب نمیشود؛ به عنوان مثال اگر از من بخواهند بهرام رادان را برای نقش ورزشکار انتخاب کنم من زیر بار نمیروم و با بازیگران چهره فیلم نمیسازم. نظر من این است که فیلم ورزشی بازیگران ورزشی خاص خود را میخواهد. من میتوانم فیلم ورزشی بسازم با یک جوان ورزشکار بیست سالهای که توانایی زیادی در بازی داشته باشد و به این طریق بازیگر جدید هم وارد سینما میشود، اما میدانم سینمادارها چنین فیلمی را اکران نمیکنند.
این مشکلات مشخصا در مورد ورزش فوتبال هم صدق میکند. از فیلمهایی هم که درباره فوتبال و فوتبالیستها در ایران ساخته شدند، استقبال چندانی نشد.
به نظر من مردم ستارههای فوتبال را دوست دارند و اساسا فوتبال را هم پیگیری میکنند، اما این دلیل نمیشود که لزوما علاقهای به خصوصیات خانوادگی و زندگی خصوصی ورزشکاران فوتبالی داشته باشند که حالا به سینما بیایند و درباره زندگی آنها فیلم تماشا کنند. فیلمهایی هم که با حضور احمدرضا عابدزاده و حمید استیلی در نقش خودشان ساخته شد، مورد اقبال مخاطبان قرار نگرفت. اگر هم میبینید مخاطب پژمان جمشیدی را دوست دارد، به خاطر ورزش فوتبال یا اینکه او فوتبالیست بوده، نیست؛ بلکه به خاطر خود پژمان و بازی خوبی است که او در فیلمها ارایه میدهد. به نظر من زندگی فوتبالیستها نه مورد علاقه مردم است و نه قابلیت دراماتیکی دارد که بشود فیلم قدرتمندی از آن ساخت. نمونه فیلم «بیرو» که الان روی پرده سینماهاست. البته این فیلم کشش و قابلیت درامپردازی بالایی داشت، اما در پردازش آن بسیار ضعیف عمل شده و نتوانسته مخاطبان را راضی کند. درست است که فوتبال هیجان دارد، اما فیلم فوتبالی که هیجان ندارد! اتفاقا اخیرا مسوولان سینمایی بحثی مطرح کرده بودند مبنی بر اینکه ژانرهای مغفول را دوباره احیا کنند؛ نظر من این است که مگر مغفولتر از ژانر ورزشی هم داریم؟ متاسفانه مسوولان فقط وعده و وعید میدهند؛ دریغ از کمترین همکاری! مسوولانی که متاسفانه از بد حادثه این مسوولیت را بر عهده گرفتند. البته اینکه میگویم با ما همکاری کنند درخواستمان این است که قاعده دستمزد بالای بازیگران شکسته شود تا بودجه فیلمها در انحصار چند سلبریتی قرار نگیرد و سینمای ایران بتواند از کلیه بازیگران برای نقش اصلی استفاده کند؛ در این مسیر سینماداران هم باید همکاری لازم را با فیلمسازها داشته باشند. اگر این خواسته زیاد است، دیگر نمیدانم چه بگویم؟
بنابراین شما بر مشکلات اکران فیلمها هم تاکید ویژهای دارید و آن را شرط لازم برای رفع بسیاری دیگر از مشکلات هم میدانید.
بله، درد امروز سینمای ایران در گلوگاه اکران است. تصمیمگیرنده اکران فیلمها باید کمیتهای عالی از افراد مدیر در سازمان سینمایی باشد، نه سینماداران.