پس از حاشیههای مختلف از دستگیری مشاور ارشد تا بستری شدن در بیمارستان و انتشار حاشیههای فضای مجازی، سرانجام رستم قاسمی از حضور در کابینه دولت سیزدهم به عنوان وزیر راه و شهرسازی استعفا کرد تا ابراهیم رئیسی مجبور شود یکبار دیگر در دوران ریاست دولت، به فکر معرفی فردی جدید برای یک وزارتخانه باشد.
به گزارش هم میهن؛ در این مسیر و برای جانشینی رستم قاسمی، در کنار اسامی مختلفی که به میان آمده، یک نام، جدیتر از سایر اسامی است و البته به صورت رسمی از سوی معاون پارلمانی دولت تاییدشده که مهرداد بذرپاش گزینه اصلی معرفی به مجلس بهعنوان وزیر پیشنهادی راهوشهرسازی خواهد بود. حزب موتلفه اسلامی طی انتخابات ریاستجمهوری نهم و دهم از محمود احمدینژاد حمایت کرده و از جمله احزابی بود که حامی تصمیمات او حداقل طی دوره اول حضورش در دولت بوده است.
حال که امکان حضور بذرپاش، نماد جوانگرایی در دولت احمدینژاد در سمت وزارت راه و شهرسازی به میان آمده است، امیررضا واعظآشتیانی، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه در گفتگویی درباره شرایط این روزهای دولت گفت: «تجربه نشان میدهد که دولتها به علت عدم وجود تحزب بهدنبال وزرای استیجاری رفتهاند. فارغ از اینکه مهرداد بذرپاش یا فرد دیگری برای ترمیم کابینه معرفی شود، باید ببینیم فردی که قرار است مسئولیت را قبول کند، سوابقاش چه بوده است و آیا در سوابقی که داشته موفق بوده است یا نه؟»
در ادامه گفتگو با واعظآشتیانی را میخوانید:
یکبار دیگر نام مهرداد بذرپاش بهعنوان گزینه حضور در کابینه دولت سیزدهم مطرح شده و پس از استعفای رستم قاسمی از وزارت راه و شهرسازی، سید محمد حسینی، معاون پارلمانی دولت سیزدهم اعلام کرد که بذرپاش گزینه اصلی برای معرفی به مجلس است. این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
یکی از مطالباتی که کارشناسان و صاحبنظران در ارتباط با تغییرات مدیریتی در دولت دارند، این است که اگر قرار است فردی از دولت جدا شود، فردی که جای او را میگیرد باید تواناییهای مدیریتی داشته باشد تا بتواند مجموعه موردنظر را اداره کند و نشان دهد تحولی در آن مجموعه در حال رخ دادن است؛ لذا اینکه اگر بنا بود وزیری بنا به دلایلی و تحت هر عنوانی از استعفا گرفته تا برکناری یا استیضاح از دولت جدا شود، اما به جای او نیروی ناکارآمد بیاید، همان فرد قبلی حضور داشت و نیازی به تغییر نبود.
فارغ از اینکه مهرداد بذرپاش یا فرد دیگری برای ترمیم کابینه معرفی شود، باید ببینیم فردی که قرار است مسئولیت را قبول کند، سوابقاش چه بوده است و آیا در سوابقی که داشته موفق بوده است یا نه؟ فردی بوده است که سیاسیبازی کرده یا در امور اجرایی موفق بوده است؟ این موضوعات را نمایندههای مجلس باید پیگیر باشند، اگر بنا باشد نمایندهها هم بدون توجه به کارآمدی افراد رای بدهند، باید در برابر سوگند و رای مردم پاسخگو باشند. امیدوارم که ترمیم کابینه به معنی حرکت رو به جلو باشد، ضمن اینکه وزارت راه و شهرسازی یک وزارتخانه بسیار بااهمیت است که از یک ظرفیت و پتانسیل بالایی برخوردار است، نباید فراموش کرد دولت متعهدشده یک میلیون مسکن در یکسال بسازد.
به نظر شما اینکه در سه مقطع نام مهرداد بذرپاش بهعنوان گزینه حضور در کابینه در سه وزارتخانه متفاوت مطرح میشود، نمیتواند نوعی معامله سیاسی و سهمدهی تلقی شود؟
من حرفم روی فرد نیست و بیشتر سعی دارم کلی به این ماجرا نگاه کنم. اگر بنا باشد که انتخابها سیاسی باشد، این نشان میدهد که از حوزه عملگرایی خارج شده و وارد حوزه سیاسیکاری شدهآیم. آقای رئیسی بارها شعار داده که در کابینه افراد توانمند و عملگرا میخواهد و امیدواریم این شعار را در ترمیم کابینه هم داشته باشد و بهگونهای نباشد که به صرف اینکه فردی در دولت موقعیتی دارد؛ بخواهد چیدمان اطرافیانش را داشته باشد.
اگر بحث شایستهسالاری را داریم، باید بهگونهای عمل کنیم که مدیری توانا و کارآمد که بتواند حرکت جدیدی انجام شود، روی کار بیاید. روزی که آقای رستم قاسمی بهعنوان وزیر راه و شهرسازی انتخاب شد، ایشان استنباط داشت که به سمت وزارت نفت میرود. از همان روز اول معلوم بود ایشان نمیتواند در این وزارتخانه موفق باشد و حالا فقط امیدواریم اتفاق رستم قاسمی تکرار نشود و فردی انتخاب شود که توانایی ایجاد تغییر را داشته باشد و دوباره چند وقت بعد بهدنبال ترمیم عملکرد او نباشند.
ضمن اینکه ما باید از آزمون و خطا فاصله بگیریم. هر جا آزمون و خطا هست، نشاندهنده این است که عقلانیت در آنجا حاکم نیست. بعد از ۴۳ سال تجربه، آزمون و خطا نباید در ارتباط با انتخاب مدیران باشد، باید فردی را انتخاب کرد و تصمیمی گرفت که اثراث مثبت را در حال و آینده داشته باشد. انتخابی که صورت میگیرد باید حال آن وزارتخانه را خوب کند، وقتی حال وزارتخانه خوب باشد، حال مردم هم خوب میشود.
به رستم قاسمی اشاره کردید و اینکه او وزارت نفت را دوست داشت، اما به وزارت راه رفت. بحث تخصصگرایی کجا قرار دارد و این موضوع در دولت سیزدهم چقدر اهمیت دارد؟
من باورم بر این است که تخصص، تعهد، توانایی و مدیریت باید در کنار هم باشند. اگر قرار است اظهارنظری هم شود، باید خارج از جریان سیاسی باشد. اینکه فلانی از جناح من باشد و من بخواهم صفر تا صد تایید کنم منصفانه نیست. باید بهگونهای عمل شود که دولت به جایی نرسد که بخواهد ترمیم کند.
البته من این موضع آقای رئیسی را میپسندم که میگوید دولت خط قرمزی ندارد، اما این باید در عمل هم خودش را نشان دهد و در حد شعار نباشد. باید افراد توانمند و کارکرده حضور داشته باشند، تخصص و تجربه یک واقعیت است. وزارت راه و شهرسازی قبلا دو وزارتخانه بوده و الان یک وزارتخانه شده و پتانسیل بالایی دارد، اما آیا واقعا آقای مهرداد بذرپاش توانایی کشیدن بار این مسئولیت را دارد؟ اگر مدیر را به یک لوکوموتیو تشبیه کنیم، باید اینقدر توان داشته باشد که بتواند قطار این وزارتخانه را بکشد و سرعت دهد.
حالا اینکه چه افرادی او را دوست دارند یا ندارند، مهم نیست، اما مهم این است سرنوشت میلیونها ایرانی با این وزارتخانه گره خورده. به اعتقاد من تجربه مفید خیلی مهم است، برای برخی رزومهسازی میکنند، خیلی از افراد هستند که ۳۰ سال سابقه دارند، اما وقتی نگاه میکنیم میبینیم ۳۰ سال فقط عمرشان را تلف کردهاند. ما پیش از این هم شاهد بودهایم که رزومهسازی کردهاند و هیچ اثر مثبتی از آنها دیده نشده است. موضوع مسکن شاهکلید شعارهای آقای رئیسی بود و فردی باید بیاید که دوباره یکسال بعد دنبال ترمیم عملکرد او نروند.
به عنوان آخرین سوال، در بحث جوانگرایی دولت این نوع انتخابها کجا قرار دارد؟ دولت سیزدهم یک تجربه شکستخورده در موضوع حجت عبدالملکی داشته است.
باید به این نکته توجه کرد که ما از گذشته تاکنون در ساختارسازی کوتاهی کردهایم و نیامدهاند سازوکار منطقی و کارشناسی را در نظر بگیرند که مبتنی بر عقلانیت و منطقی باشد و مدیران در کنار مدیران باتجربه تربیت شوند. ما این فرایند را نداریم و در شعارها افراط و تفریط میکنیم که یک دولت، مدرسه پیرمردها میشود و یک دولت دیگر، مدرسه بیتجربهها میشود.
اینکه برخی در جوانگرایی سوءاستفاده میکنند به علت این است که ما ساختارمان در حوزه پرورش مدیر ایراد دارد که اگر ایراد نداشت، امروز دنبال این نبودند که یک فرد را به اجبار وزیر کنند. اعتقاد من این است حلقه مفقوده عدم تربیت مدیر است و این خلأ باعث شده برخی دولتها از نام مدیران جوان خوب استفاده نکنند و باعث شده فردی انتخاب شود که بدون سابقه اجرایی روی کار بیاید و چند وقت بعد بهدنبال ترمیم بروند. باید مجالس ما مورد مواخذه قرار بگیرند که به افراد بیتجربه چرا رای اعتماد میدهند که بعدا مجبور به استیضاح شوند.
در ادوار گذشته هم وقتی نگاه میکنیم، متوجه میشویم رزومه برخی افرادی که به عنوان وزیر انتخاب شدند در حد مدیرکل هم نیستند، چه برسد به اینکه وزیر شوند یا افراد بیتجربه به صرف اینکه رابطه سیاسی دارند، وزیر شدهاند. نماینده مجلس باید پاسخگو باشد که چرا رای داده است، ضمن اینکه ما میبینیم بعضا افرادی بهعنوان استاد دانشگاه و نخبه وارد دولت میشوند. اگر فرد نخبه و استاد کارآمد است، اجازه دهید در همان دانشگاه به تربیت نسل بپردازد.
این نشان میدهد ما تحزب نداریم که این اتفاقات میافتد. این شرایط دولتها را به سمت جذب وزرای استیجاری میبرد. رئیسجمهور وقتی انتخاب میشود، تازه به این فکر میافتد که چه افرادی را برای کابینه معرفی کند. اما اگر تحزب باشد همه این مسائل تعریف خواهد شد و نیروهای مورد نیاز با گذشت زمان تربیت و متناسب با جایگاهها منصوب یا انتخاب میشوند. بهصورت خلاصه بخواهم بگویم، همه این مشکلات را که میبینیم، ناشی از این است که اول ساختار تربیت مدیران ما مشکل دارد و دوم، عدم وجود تحزب باعث شده که انتخابها مبتنی بر آزمون و خطا باشد.