حمید ابوطالبی نوشت: تنش در روابط ایران و غرب - شامل هستهای، منطقه و حقوقبشر - روز به روز بیشتر و بیشتر میشود؛ تا بدانجا که اینک بحران دیپلماتیکِ فیمابین به سطح سران کشورهای اروپایی و موضعگیریهای تند آنان رسیده و دیپلماسی ناکارآمدِ ایران هم قادر به حل و فصل آن نیست. در این روند تنشهای رو به افزایش ایران توسط EU۳ به عنوان اعضای ۵+۱، رسماً به نقض سیستماتیک تقریبا تمام مفاد توافق هستهای برجام و عدم پایبندی به تعهداتش نسبت به آژانس بینالمللی انرژی اتمی متهم گردیده است؛ لذا آنان قطع هرگونه مذاکره هستهای با ایران را اعلام کردهاند.
از ضرورت چهارچوبِ جدیدی برای مذاکرهی هستهای با ایران سخن گفتهاند، که میتواند به معنای پایانِ برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ و سالها مذاکره دوباره و بلاتکلیفی و تداوم تحریمها و فشارها باشد؛ مسئلهی هستهای ایران را مجددا تهدید امنیت منطقهای و بینالمللی و بسیار خطرناک خواندهاند.
اتحادیه اروپا هم به عنوان میانجی، نه تنها اعلام نموده که هیچ مذاکره هستهای با ایران در جریان نیست، بلکه تصمیم گرفته چنانچه ایران به تعهدات برجامیاش بازنگردد وضعیت را درآینده نزدیک بدترنماید؛ لذا اقدام به اعمال تحریم در بسیاری از زمینهها بویژه ارسال پهپاد به روسیه نموده است.
درهمین راستا، آمریکا نیز مدتی است مذاکره با ایران را با عناوین توسعهی برنامه هستهای ایران از طریق راهاندازی سانتریفیوژهای پیشرفته و انباشت اورانیوم با غنای بالا، وجود خطر بالای اشاعه، نقض تعهدات پادمانی، و درخواستهای فرابرجامی، از دستور کاردیپلماسی خود خارج نموده است.
تصویب قطعنامه آژانس، مبنی بر ابراز نگرانی عمیق از عدم همکاری و نقض تعهدات و عدم پاسخگویی ایران به ابهامات و درخواستهای آژانس، درخواست گزارش و زمینهسازی برای ارجاع پرونده به UN، هم شرایط را برای تنشِ بیشتر آماده میکند، آنچه آمریکا آن را اقدامات بیشتر برعلیه ایران خوانده است.
این زمینه سازیها، برای بردن مجدد پرونده ایران به شورای امنیت UN و فصل هفتم منشور کفایت میکنند؛ گامهایی خطرناک که البته ایران هیچ درک روشنی ازآن در عرصهی بینالمللی ندارد، هرچند مکررا اعلام نماید که به تنهایی به یک طرفِ میزی چسبیده است که طرف دیگر آن ازمذاکره کننده خالی میباشد!
لذا این روند که سران غرب را به موضع گیری کشانده، و هر دهسال به دهسال از ۱۳۸۰-۱۳۸۱ تکرار میگردد، اکنون در۱۴۰۰-۱۴۰۱نتیجهای جز فصل هفتم منشور و بازگشت تحریمهای بینالمللی علیه ایران و تکرار وضعیت سالهای۱۳۹۰-۱۳۹۱ یعنی دیپلماسیِ افراطگرایان در کشور و قراردادن ایران در آستانه جنگ ندارد.
روندی که دوباره این سخن رئیس جمهور فرانسه در۱۳۹۲ را مینمایاند که: «کشورهای ۵+۱تصمیم به آغاز جنگ با ایران گرفته بودند، ولی رای آزادانهی مردم و رویکرد دولت به دیپلماسی مانع آن شد»؛ آنچه اکنون با «حذفِ مردم و طرد رویکردِ دیپلماتیک»، معنایی جز ریختن آب به آسیاب «جنگ» توسط افراطگرایان ندارد.