معاون عمران و توسعه امور شهری و روستایی وزیر کشور از منفی شدن نرخ مهاجرت به تهران خبر داده و گفته است که در حال حاضر از تهران به شهرهای اطراف آن مانند پرند، پردیس و اسلامشهر مهاجرت معکوس اتفاق افتاده است.
به گزارش هممیهن، این درحالی است که کارشناسان بر این موضوع تاکید کردند که این مهاجرت در واقع به مناطقی فاقد امکانات رخ داده است که نام دیگر آن حاشیهنشینی است. این موضوع میتواند باعث خشم مردم و بروز بحرانهای سیاسی و اجتماعی در جامعه شود. این کارشناسان همچنین تاکید کردند که این نوع مهاجرت بیشتر به صورت خودجوش بوده است تا ناشی از یک برنامهریزی مدبرانه.
براساس برخی گزارشها سالانه یک میلیون نفر به جمعیت ایران و یک میلیون و دویست هزار خانوار در کشور اضافه میشوند. این به معنای نیاز کشور به سالانه حدود یک میلیون واحد مسکونی برای سکونت خانوارهای جدید است. در این بین سهم مهاجرت این جمعیت به تهران و شهرستانهای اطراف آن قابل توجه است. به این معنا که به دنبال تغییرات اجتماعی و سیاسی بعد از انقلاب و به دنبال آن تغییر در خواستهها و سبک زندگی نسل جوان آن زمان منجر به شروع مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگتر و بهویژه تهران شد. تا جاییکه سال ۱۳۶۰ جمعیت شهرنشین و روستانشین کشور برابر شد.
پس از این سالها تغییرات محیطزیستی، افزایش جمعیت و نبود شغل متناسب با این جمعیت و تغییرات محیطزیستی که منجر به از دست رفتن مشاغل روستایی مانند کشاورزی شد، کفه ترازو را به نفع شهرنشینی سنگین کرد. این درحالی است که براساس برخی تحقیقات، پیشبینی شده است که تا سال ۱۴۳۰ میزان شهرنشینی در کشور به ۸۵درصد خواهد رسید.
از طرف دیگر ۷۹ درصد از نرخ رشد جمعیت تهران مرتبط با ولادت در این شهر و ۲۱ درصد مابقی مربوط به مهاجرت است. این میزان سهم مهاجرت به تهران چنان است که حمیدرضا صارمی، معاونت معماری و شهرسازی شهرداری تهران اسفندماه سال گذشته اذعان کرد: «سالانه ۲۲۳هزار نفر به استان تهران مهاجرت میکنند که از این رقم تنها ۲۰درصد در تهران ساکن میشوند. فشار این مهاجرت بر شهرهایی مانند فردیس، پردیس، رباطکریم، پیشوا و ساوجبلاغ است، اما همین فشار مهاجرت به شهرهای اقماری، عوارض بسیاری را به پایتخت وارد میکند.»
مهدیجمالینژاد، معاون عمران و توسعه امور شهری و روستایی وزیر کشور عنوان کرده است: «خوشبختانه نرخ مهاجرت در شهر تهران منفی شده است.» استفاده از قید «خوشبختانه» برای اعلام این خبر، نشان از مثبت تلقی کردن این واقعه توسط جمالینژاد دارد. جالب آنکه او در ادامه سخن خود گفته است: «مهاجرت معکوس از تهران به سمت شهرستانهای استان انجام میشود که دلیل آن گران شدن زمین و مسکن و سختتر شدن شرایط زندگی در تهران است.»، اما سوال این است که آیا مهاجرت معکوس از تهران به شهرهای اطراف آن به دلیل فقر، میتواند پدیدهای مبارک تلقی شود؟
علیپژهان، جمعیتشناس و استاد دانشگاه در اینباره گفت: «اقتصاد تعیینکننده شکل و نوع مهاجرت است. این سخن که نرخ مهاجرت در تهران منفی شده است، براساس چه آمار و ارقامی است؟ من به این آمار شک دارم، زیرا با توجه به اینکه روستاها خالی از سکنه شدهاند و اشتغال و اشتغالزایی عملا در برخی از مناطق کشور به حالت تعطیل درآمده است و کارخانهها نیمهتعطیل و بعضا تعطیل شدهاند، جوانان این مناطق از روستاها کنده شدهاند و سرمایهای هم ندارند که امیدوار باشند در آینده میتوانند به روستای خود بازگشته و سرمایهگذاری کنند.
دولت نیز عملا برنامهای برای جوانان ندارد که منجر به مهاجرت معکوس شود. از طرف دیگر بسیاری از وعدههایی که برای ترغیب مردم به مهاجرت معکوس در دولتهای قبل داده شده بود، عملیاتی نشدند و مردمی که به امید این وعدهها به مناطق خود بازگشته بودند، ناچار شدند دوباره به تهران بازگردند.»
او ادامه داد: «شرایط اقتصادی در تهران سخت و سبد خانوار بسیار کوچک شده است. مردمی که قدرت خرید ندارند از منطقه تحت سکونت خود به مناطق پایینتر عقبنشینی کردهاند تا جاییکه مردم مناطق کمبرخوردارتر شهر به حاشیههای این شهر مهاجرت کردهاند؛ بنابراین رفتار مهاجرتی در ایران بیشتر پشتوانه نظری و اقتصادی دارد تا اجتماعی. امروز روستاها جاذبهای برای ماندگاری مردم ندارند.»
این جمعیتشناس با بیان اینکه سخن جمالینژاد مبنی بر منفی شدن روند مهاجرت به تهران از یک منظر میتواند درست باشد، توضیح داد: «برای به دست آوردن نرخ خالص مهاجرت نرخ ورودیها و خروجیها را بررسی میکنند. درحال حاضر تهران تبدیل به شهری مهاجرفرست شده است، به این معنا که بسیاری از شهروندان برای کار و امید به خارج از کشور مهاجرت کردهاند و ورودیهای این شهر از خروجیهای آن کمتر است؛ بنابراین این شهر دیگر مهاجرپذیر تلقی نمیشود.
وجود بحران اقتصادی و اجتماعی در کلانشهری مانند تهران باعث میشود که میزان مهاجرفرستی شهر بیش از مهاجرپذیری آن باشد، که این یک اتفاق شوم است و از آن به عنوان نوعی فلاکت اقتصادی هم میتوان یاد کرد. از این منظر میتواند سخنان معاون وزیر درست باشد.»
از طرف دیگر به گفته جمالینژاد، مقصد مهاجرت معکوس از تهران مناطقی مانند اسلامشهر، پرند و پردیس است. این درحالی است که این مناطق به لحاظ امکانات شهری و رفاهی در شرایط مناسبی قرار نداشته و به نوعی در محرومیت به سر میبرند.
چنانکه در ابتدای ساخت مسکن مهر، بر نبود زیرساختهای لازم رفاهی، اجتماعی و حتی فرهنگی برای جای دادن جمعیتی ناهمگون درآنها تاکید میشد و ساکنان این مناطق نیز از فقدان امکانات مناسب زندگی شکایت میکردند؛ شرایطی که بعید است امروز نیز تفاوت چندانی با گذشته کرده باشد. آیا درچنین وضعیتی میتوان گفت این نوع مهاجرت شرایط بهتری را برای مهاجران ایجاد کرده است؟
پژهان در پاسخ به این سوال اظهار کرد: «به لحاظ استانداردها، شهر جایی است که امکانات و زیرساختهای لازم بهداشتی، آموزشی، جادهای، آب و فاضلاب، فضای سبز و امکانات تفریحی را داشته باشد. درحالیکه مناطق یادشده از چنین استانداردهایی برخوردار نیستند و عملا بیابانهایی دارای ساختمان هستند. بههمین لحاظ هم این مناطق حاشیه هستند تا شهر. از طرف دیگر دولت باید به این سوال پاسخ دهد که آیا در این مناطق کار و اشتغال ایجاد کرده است؟ مثلا آیا کارخانهای برای ایجاد اشتغال افتتاح شده است؟ پاسخ به این سوال منفی است؛ بنابراین میتوان گفت این مهاجرت معکوس از تهران به سوی حاشیهنشینی بوده است. بلکه جمعیت راه خودش را اینگونه پیدا کرده است که به دلیل عدم توانایی مالی برای زندگی در تهران، به حاشیههای اطراف آن مهاجرت کنند.»
او با اشاره به اینکه افرادی که از تهران به حاشیه مهاجرت کردهاند، عموما به دلایل مختلفی مانند ورشکستگی و... چند پله عقبگرد اقتصادی داشتهاند، گفت: «این افراد سازگاری کمتری با حاشیه دارند. از طرف دیگر افرادی که از شهرهای کوچک به پردیس و پرند میروند سازگاری بهتری با این مناطق دارند تا زمانی که فرزندان آنها بزرگتر شده و به مدرسه میروند، این فرزندان خود را با جوانان و نوجوانان متعلق به خانوادههای برخوردار مقایسه میکنند و از احساس نابرابری رنج میکشند. هر دو حالت نیز باعث ایجاد تعارض اجتماعی و ناامیدی شده و به تدریج این افراد عصبانی و پرخاشگرشده و بر مدار عقلانیت حرکت نمیکنند. زیرا نابرابری باعث فقر و فقر باعث نابرابری میشود و این چرخه معیوب ادامه مییابد.»
این استاد دانشگاه در پاسخ به این سوال که وقتی مردم در کشوری با توسعه نامتوازن، امید خود را برای مهاجرت به شهرهای دارای امکانات مناسب مانند پایتخت هم از دست میدهند، باید نگران چه آسیبهایی باشیم؟ عنوان کرد: «ریشه ناآرامیهای اخیر فقط موضوع حجاب و روسری نبود، بلکه مردم به بهانههای متفاوت معترض بودند، که از این میان میتوان به توزیع ناعادلانه توسعه، نابرابری اقتصادی، تعلق پستهای کلیدی سیاسی به افراد خاص و وجود ثروت در دست درصد کمی از جامعه، اشاره کرد. در واقع بیشترین معترضان و حتی تخریبها در حوادث اخیر مرتبط با همین مناطق حاشیهنشین بودند که از نابرابری عصبانی هستند.
وقتی کشوری توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی و عدالت آموزشی نداشته باشد و حقوق شهروندی در آن رعایت نشود، پرخاشگری ایجاد و مردم دچار بدبینی و بیاعتمادی میشوند. در چنین شرایطی نباید انتظار کاهش جرم و آسیبهای اجتماعی را داشت. ضروری است که مهربانی به جامعه بازگردد.»
جمالینژاد در بخش دیگری از سخنان خود گفته است: «تمام کشور در کلانشهرها و بهطور ویژه تهران متمرکز شده است. متأسفانه دائماً مهاجرت به سمت شهرهای بزرگ در حال حرکت است و دلیل این مهاجرتها، نبود توازن و تعادل در بخشهای مختلف کشور است؛ زیرا خیلی از امکانات را در روستاها و شهرهای میانی نداریم. وقتی کلانشهرها و پایتخت پر از جمعیت شود، شهرهای کوچک و روستاها خالی از سکنه خواهد شد، این موجب میشود یک سر بزرگ و بدن کوچک داشته باشیم که به آن اصطلاحاً سندروم کلانشهری میگویند.»
مرتضی افقه، اقتصاددان توسعه و استاد دانشگاه با بیان اینکه متراکم کردن یکپنجم جمعیت کشور در تهران و حومه نشان از بیکفایتی و بیتدبیری در آمایش سرزمین دارد، گفت: «بعد از فشار اقتصادی وارد شده به مردم، بهویژه بعد از افزایش انفجاری قیمت مسکن طی یکسال گذشته، انتظار مهاجرت معکوس وجود داشت. اما این نشانه خوبی نیست. اینکه شهرکهای اطراف تهران را بدون ایجاد امکانات لازم، مملو از جمعیت کنند نشان از بیتدبیری است. زیرا فشار زیادی بر طبیعت و محیط زیست وارد کرده است. بسیاری از مردم ساکن در این مناطق، محل کارشان در تهران است، تردد با خودروهای بسیار بیکیفیت باعث افزایش آلودگی محیط زیست میشود که نشان دیگری از بیتدبیری است؛ بنابراین این نوع مهاجرت معکوس، پدیدهای منفی بوده که احتمالا تداوم داشته باشد.»
او اضافه کرد: «آمایش سرزمین در سه دهه گذشته تعطیل شده است. تهران و چند کلانشهر دیگر مملو از جمعیت و روستاها خالی از سکنه شدهاند که در نتیجه بیابانزایی ایجاد شده است. متاسفانه در کمال بیتدبیری امکانات مالی، رفاهی، آموزشی و نخبگان را در تهران و چند کلانشهر دیگر تجمیع کردهاند. طبیعی است که سیل جمعیت و مهاجرت از مناطق محرومتری که مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند و محروم ماندهاند به سمت تهران حرکت کرده است. اگر قرار است مهاجرت معکوس شود، نیازمند امکانات و ایجاد جاذبه برای این موضوع است. بدون تردید در حال حاضر به شهرکهای تهران فشار بسیاری وارد میشود که میتواند تبعات سیاسی و اجتماعی به دنبال داشته باشد.»
به باور این اقتصاددان «سکونت در مناطق اطراف تهران بیشتر به صورت خودجوش بوده است تا ناشی از یک برنامهریزی درست و دقیق، زیرا این شهرکها با سرریز مهاجرانی مواجه شدهاند که به امید یافتن شغل به تهران آمده بودند. این شهرکها از ابتدا فاقد امکانات بودند و زیر فشار گسترش یافتند، بدون آنکه مسئولان و مدیران این مناطق فرصت داشته باشند امکاناتی متناسب با مهاجرتی که از تهران به این مناطق شده است، ایجاد کنند؛ بنابراین مهاجرت معکوس فعلی این فشارها را افزایش خواهد داد.»