از وقتی که ادگار آلن پو اولین رمان کارآگاهی مدرن را نوشت، نویسندگانِ ماجراهای رازآمیز همیشه به دنبال این بودهاند که این ژانر را هیجانانگیز وتر و تازه نگه دارند. آنها در تخیل خودشان جنایاتی عجیب و غریب و غیرممکن را تصور کردهاند که در مکانهایی عجیب و غریب مثل صومعههای قرون وسطایی، پایگاههای نظامی و حتی فضای مجازی اتفاق افتادهاند.
به گزارش فرارو به نقل از فرادید، حالا یک نوع تازه از این داستانها به وجود آمده که شاید بشود آن را «فرامعما» نامید؛ یعنی معماهایی دربارۀ معماهای دیگر؛ یا معماهایی که در دل معماهای دیگر شکل میگیرند. یک نمونه از این شاخۀ تازه، سریال «قتلهای مگپای» است.
این سریال براساس رمان پرفروشی از آنتونی هورویتز ساخته شده که نام آشنایی در دنیای قصههای کارآگاهی است. این سریال فقط یک ماجرای کارآگاهی را دنبال نمیکند بلکه ترکیبی پیچیده از دو داستان کارآگاهی است که به شکلی جذاب با هم آمیخته شدهاند.
شخصیت اصلی سریال زنی به اسم سوزان رایلند است؛ یک ویراستار و ناشر کتاب در لندن که به تازگی کتاب داستان جدیدی از بهترین نویسندۀ انتشاراتشان یعنی آلن کانوی به دستش رسیده است. چاپ کتاب آلن برای انتشارات اهمیت حیاتی دارد، چون داستانهای کارآگاهی او فروش بالایی دارند و میتوانند انتشارات را سر پا نگه دارند.
کتاب آلن که اسمش «قتلهای مگپای» (یا «جنایات زاغی») است، یک داستان جنایی است که ماجراهای کارآگاهی به اسم آتیکوس پاند را دنبال میکند. وقتی که سوزان شروع به خواندن نسخۀ چاپ نشدۀ کتاب آلن میکند، ما هم همراه او به درون داستان کارآگاه پاند میرویم و با معمایی که او قرار است حل کند همراه میشویم. اما قرار نیست که این تنها جنبۀ کارآگاهی سریال باشد.
وقتی سوزان به آخر کتاب میرسد متوجه میشود که این نسخه کامل نیست و فصل آخر را ندارد. او میخواهد با آلن تماس بگیرد تا ببیند چه اتفاقی برای فصل آخر افتاده. اما در همین زمان است که جسد آلن نزدیک خانهاش پیدا میشود؛ در حالیکه ظاهرا یک یادداشت خوددکشی هم از او به جا مانده.
حالا دو معما در سریال وجود دارد که باید حل شوند؛ یکی معمای داخل کتاب است که بدون فصل آخرش ناقص باقی مانده و یکی هم معمای مرگ آلن و گم شدن فصل آخر کتاب است. برای حل کردن این معماهاست که سوزان به محل زندگی آلن سفر میکند تا خودش مثل یک کارآگاه از راز ماجرا سر در بیاورد.
شاید قسمت اول «قتلهای مگپای» گاهی یک کمی کند یا سردرگمکننده به نظر برسد، اما اگر این یک قسمت را ببینید احتمالا دیگر نمیتوانید ماجرا را رها کنید.
در قسمت دوم سریال یک چرخش و کشف غافلگیرکننده اتفاق میافتد که ماجرای مرگ آلن را با ماجراهای داخل کتاب پیوند میزند. این باعث میشود که معماها با هم گره بخورند؛ یعنی حالا پیدا کردن فصل آخر کتاب میتواند معمای مرگ آلن را حل کند؛ و یا شاید برعکس: فهمیدن راز مرگ آلن میتواند اتفاقات فصل گمشدۀ کتاب را هم روشن کند.
فیلمنامۀ سریال بسیار هنرمندانه نوشته شده و تقریبا هر کسی را که دور و بر آلن زندگی میکرده تبدیل به یک مظنون کرده است. هر کسی یک انگیزه و دلیلی برای قتل داشته است و این چیزی است که باعث پیچیدگی بیشتر و در نتیجه جذابیت بیشتر داستان میشود.
خلاقیت دیگری که در سریال «قتلهای مگپای» شاهدش هستیم این است که کارآگاه داخل کتاب (یعنی آتیکوس پاند) و کارآگاه دنیای واقعی (یعنی سوزان) یک جورهایی انگار با هم همکار میشوند و یک ماجرا را در دو دنیای متفاوت پیگیری میکنند. هر کدام که بتواند راز خودش را حل کند، راز آن دیگری هم حل شده است.
سریال «قتلهای مگپای» مثل یک تالار آینه یا هزارتوی عجیب و غریب است؛ مثل نقطهای که در آن دو دنیای موازی با هم پیوند میخورند. اگر کسی قصههای معمایی را دوست داشته باشد، حتما از پیچیدگیهای عمیق و چندلایۀ این سریال لذت خواهد برد.
بازیگران: لسلی منویل (Lesley Manville)، تیم مکمولان (Tim McMullan) و دیگران
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر (هر شش قسمت)
امتیاز منتقدان (راتنتومیتوز): ۱۰۰%