روزنامه کیهان در چاپ امروز –سهشنبه- در یادداشتی تحت عنوان «دایههای نامطمئن» به قلم عباس شمسعلی نوشته است: «یکی از موضوعاتی که درخصوص آشوبهای اخیر و رخدادهای تلخ روزهای گذشته زیاد مطرح میشود، حضور اندک برخی نوجوانان و جوانان در تجمعات و همراهی بعضاً از روی هیجان یا ناشی از نداشتن اطلاعات کافی از پشتپرده اغتشاشات است. هرچند نمیتوان این موضوع را بهطور کامل منکر شد یا نادیده گرفت، اما نباید از بزرگنمایی و ضریب دادن هدفمند رسانهای این اتفاق توسط دستگاههای تبلیغاتی معاند برای نشان دادن فریبکارانه یک چهره ناسازگار یا مخالف هنجارها از نوجوانان و جوانانمان غافل شد.
واقعیت آن است که با وجود برخی گلایهها و اعتراضات در سطح جامعه، نه گروههای چندده یا چندصد نفره حاضر در صحنههای اغتشاش و اعتراضات خشن نماینده همه ۸۵ میلیون نفر مردم کشور بودند و نه اندک نوجوانان و جوانان فریب خورده حاضر در این ماجرا (که آنها نیز فرزندان این کشورند) معرف و نماینده همه همسن و سالان خود هستند، هرچند افتادن همین تعداد اندک از افراد کمسن و سال در دام فریب طراحیشده دشمن در اتفاقات اخیر هشداردهنده و نیازمند واکاوی بیشتر از سوی مسئولان، رسانهها و کارشناسان حوزههای مختلف است.
از آنجا که هدف از نگارش این سطور بررسی آشوبها و اغتشاشات اخیر یا آسیبشناسی آن نیست، صرفاً به بهانه همین نگرانی ایجادشده درخصوص چرایی حضور اندک برخی نوجوانان و جوانان موسوم به «دهه هشتادیها» در ماجراهای اخیر، نگاهی میاندازیم به چند حوزه مهم که در شکلدهی ذهن و شخصیت و تربیت نسل جوان و نوجوان کشور نقش و مسئولیتهای قابل توجهی دارند.
خانواده بهعنوان نخستین و مهمترین عرصه حضور فرزندان جایگاه بسیار مهمی در شکلگیری شخصیت افراد و تربیت آنها دارد. خیلی مختصر میتوان به برخی تغییرات شکلگرفته در این نهاد مهم طی دو سه دهه اخیر که منجر به اثرگذاری منفی روی خروجی آن یعنی فرزندان و در نهایت جامعه شده اشاره کرد.
سالهاست که بهدلیل مشکلات اقتصادی بسیاری از خانوادهها اداره امورات خود را نیازمند اشتغال همزمان زوجین میدانند و در نتیجه ممکن است پدر و مادر ساعتهای طولانی در محیط خانواده حضور نداشته باشند، همچنین تحمیل فرهنگ غلط و مخرب تکفرزندی یا کاهش فرزندآوری هم آثار منفی محسوس و نامحسوس زیادی برای خانوادهها داشته است. البته در این دو موضوع اصرار به اشتغال بانوان و کاهش فرزندآوری نمیتوان تحمیل باورهای نامأنوس با فرهنگ بومی را نادیده گرفت تا آنجا که حتی بسیاری از خانوادههای فاقد مشکلات اقتصادی نیز بر اشتغال بانوان اصرار دارند یا از فرزندآوری امتناع میکنند!
در موضوع اشتغال بانوان متاسفانه در مواردی که شاید ضرورت اقتصادی برای این کار وجود نداشته است هم با تکیه بر باور غلط رایج که القا میکند اجتماعی بودن زن تنها با اشتغال خارج از خانه محقق میشود شاهد دامن زدن به موج غیبت مادران در خانه و در کنار فرزندان هستیم حال آنکه چه بسیار بانوانی که به ضرورت و اقتضای شرایط، حضور پررنگی در اجتماع برای تحصیل و فعالیتهای موثر برای خود و خانواده و جامعه دارند و اصطلاحا اجتماعی هستند، اما لزوما شاغل نیستند یا اصراری به شاغل بودن ندارند.
ذکر این نکته نیز ضروری است که اسلام و بزرگان دین و نظام ما نیز بر اجتماعی بودن زن تاکید دارند و اساساً وجود احکام حجاب زنان نشان از اجتماعی بودن زن مسلمان است.
دور بودن طولانی افراد خانواده از یکدیگر یا تنها ماندن طولانی فرزندان در محیط خانه که نمایی آشنا از بسیاری از خانوادههای امروزی است باعث شده، پدران و مادران به سراغ جایگزینها یا شاید دایههایی برای پر کردن زمان غیبت خود در خانه و نبودنشان در کنار فرزندان بروند. مواردی همچون سپردن مداوم کودکان به مهدهایی که متاسفانه بسیاری از آنها در حوزه امور تربیتی و فرهنگی مشغول نسخهبرداری از فرهنگ غربی هستند یا مشغول کردن فرزندان در ساعتهای تنهایی با انواع گیمها و بازیهای رایانهای پرخطر و کمخطر (که حتی به عقیده کارشناسان، تداوم بر بیخطر آنها نیز خطرناک است)، تهیه انواع سیدیهای انیمیشن غربی که بسیاری از آنها سنخیتی با فرهنگ ما ندارد، در مواردی متاسفانه دادن اجازه به فرزندان برای سپری کردن اوقات تنهایی با نشستن پای شبکههای ماهوارهای و از همه نگرانکنندهتر سپردن فرزندان به دایهای نامطمئن به نام فضای مجازی و گوشیهای هوشمند که هرآنچه بقیه موارد دارند او یکجا دارد!
از طرفی متاسفانه در زمان حضور پدران و مادران خسته و بازگشته از کار روزانه نیز شاید کمتر حوصله یا رمقی برای سر و کله زدن یا همصحبتی و وقت گذاشتن برای فرزندان باقی مانده باشد و چه گزینهای بهتر از همان گوشی و سیدی و گیم و... برای سرگرم کردن فرزندان؟ نسخهای که حتی بسیاری از مادران غیرشاغل نیز برای راحتی خود به آن تن میدهند.
قطعاً نمیتوان گفت این پدران و مادران که تا این حد خود را برای تامین مایحتاج مادی فرزندان یا مثلا تامین شهریه مدرسه آنها به زحمت میاندازند، دغدغه تربیت فرزندانشان یعنی مهمترین سرمایه زندگیشان را نداشته باشند، اما آیا این مسیر را درست طی میکنند؟ اما آیا پدر و مادری که مثلاً بر روی انتخاب دوست فرزندشان در مدرسه و محله حساس هستند، فضای مجازی بیدر و پیکر را با گرگهای کمینگرفته که فرزندشان ساعتها در آن سیر میکند، محیط مناسبی برای دوستیابی و تربیت میدانند؟ پدر و مادری که از پهنشدن دام خطرناک اعتیاد در مسیر تردد فرزند نوجوان و جوانشان وحشت دارند میدانند که در این فضای مجازی یله کشور ما مانند اینستاگرام و تلگرام و... که فرزندشان در آن حضور دارد انواع صفحات و کانالهای اغواکننده فروش موادمخدر بهشدت فعال هستند؟ خانوادهای که بر روی حریم و چارچوبهای اخلاقی تاکید دارد میداند که چه تعداد صفحات مجازی مروج فحشا، شبهه، گروههای ناهنجار و مروجان خشونت و... ممکن است روزانه از جلوی نظر فرزندشان گذشته باشد؟ با همه مزایای مثبتی که میتوان برای فضای مجازی برشمرد، اما نمیتوان آثار مخرب آن را که گاه قابل جبران نیست انکار کرد. آیا پدران و مادران بهطور کامل از سلامت و مناسب بودن این دایههایی که بهجای خود فرزندشان را به آنها سپردهاند اطمینان دارند و همه آنها نظارت و کنترل ضابطهمند در این خصوص را رعایت میکنند؟ متاسفانه برخی از والدین خود نیز غرق در این فضا شدهاند. مسئولان دولت قبل و کسانی که برای رسیدن به قدرت، رها بودن فضای مجازی را پسندیدند جوابی برای آسیبهای امروز دارند؟
شایان ذکر است در ادامه این یادداشت نویسنده به نقش آموزشوپروش، صداوسیما، مسئولان فرهنگی و هنری در حوزههای مختلف و مسئولان دولتی و اجرایی کشور و سازمانهای عریض و طویل فرهنگی از سالهای گذشته تاکنون نیز اشاره میکند.