فرارو- بالاخره پس از کش و قوسهای فراوان، "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه در فرمانی، فراخوان نیروهای ذخیره ارتش روسیه را اعلام کرد. بر اساس برخی آمارها، چیزی در حدود ۳۰۰ هزار نفر مشمول فرمان جدید پوتین میشوند. مسالهای که البته در همین ابتدای کار با اعتراضات گستردهای همراه شده و در جریان برخی از همین اعتراضات، نیروهای امنیتی روسیه اقدام به بازداشت شمار زیادی از افراد نیز کرده اند.
به گزارش فرارو؛ پوتین و دیگر مقامهای ارشد امنیتی روسیه پیشتر گزاره فراخوانِ نیروهای ذخیره ارتش روسیه را بارها رد کرده بودند. مسالهای که به زعم بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران صرفا به این دلیل انجام شد، زیرا رهبران ارشد روسیه مایل نبودند شرایط این کشور را در بحبوحه جنگ اوکراین بحرانی جلوه دهند و به نوعی به دنبال حفظ حیثیت و ابهت خود در مقام یک ابرقدرت بوده اند.
البته که در ماههای اخیر، گزارشهای مختلفی در مورد رویههای خاص ارتش روسیه در زمینه جذب نیرو در چهارچوب قراردادهایی خاص و پرداختهای مالی قابل توجه نیز منتشر شده بود. با این همه، بسیاری از ناظران و تحلیلگران بر این باورند که اقدام اخیر پوتین در فراخوان نیروهای ذخیره ارتش روسیه، حامل پیامها و تبعاتی برای این کشور است که تحلیل آنها در جای خود از اهمیت زیادی برخوردار است و جدای از دینامیسمهای مرتبط با جنگ اوکراین میتواند حامل پیامهای خاصی در چهارچوب معادلات سیاسی و اجتماعی کنونی روسیه نیز باشد.
در این چهارچوب، فرارو در گفتگو با "مهدی مطهرنیا"؛ استاد دانشگاه و کارشناس سیاست خارجی، به بررسی مساله مذکور پرداخته است.
"مهدی مطهرنیا" استاد دانشگاه و کارشناس سیاست خارجی در ابتدای سخنان خود در رابطه با تحلیل پیامهای اقدام اخیر "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه در احضار نیروهای ذخیره ارتش روسیه گفت: «من پیشتر در مورد مساله اوکراین در سال ۱۳۹۷ و همچنین در بهمن ۱۴۰۰ اعلام کردم که حمله روسیه به اوکراین قطعی است. چرا که تحریکِ هوشمندی در جریان بود تا پوتین را در دام بیندازد. شکارچیان مار بوآ در آفریقا جهت شکار مارهای بوآ، یکی از پاهای خود را داخل لانه مار قرار میدهند، مار پای آنها را میبلعد و شکارچیان با کشیدن مار بوآ به بیرون از لانه، آن را شکار میکنند.
اوکراین در واقع پایِ شکارچی مار بوا بود و این مار را نیز باید پوتین دانست. پوتین ادعاهای بزرگی را مطرح کرده بود. او در جریان کنفرانس امنیتی مونیخ، ایده جنگ سردی جدید را با آمریکا مطرح کرد. وی همچنان بارها تلاش داشته تا با ایجاد تغییر در قانون اساسی روسیه، به عنوان فرد قدرتمندِ این کشور، جلوهای از یک تزارِ جدید را در مسکو به نمایش بگذارد.»
مطهرنیا در ادامه افزود: «این در حالی بود که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و وزن کشی قدرت ملی کشورهای مطرح در جهان، سه قدرت جهت شکل دهی به نظم آینده جهانی در کنار یکدیگر قرار گرفتند: آمریکا، اتحادیه اروپا و چین. فراموش نکنیم ارتش قدرتمند روسیه به عنوان میراث دار اتحاد جماهیر شوروی سابق، ارتشی است که از بیشترین کلاهکهای اتمی در جهان نیز برخوردار است. این ارتش در نوع خود ابهتی در نظم منطقهای و نظام بین الملل به نمایش میگذاشت.
از این رو، اگر قدرت نظامیِ روسیه، با قدرت اقتصادی آلمان، و قدرت فرهنگی فرانسه و البته قدرت سیاسی انگلستان پیوند میخورد، میتوانست برای ایالات متحده آمریکا بسیار خطرناک باشد. در این چهارچوب، شکاف میان آمریکا و اتحادیه اروپا در ماجرای شبه جزیره کریمه رقم خورد و در بحران اوکراین تشدید شد. پوتین به واسطه غرور ناشی از جایگاه خود در درون روسیه، در دامچاله تحریک هوشمند آمریکاییها گرفتار آمد و یک هنرپیشه فیلمها و نمایشهای طنز (اشاره به ولادیمیر زیلِنسکی رئیس جمهور اوکراین) به گونهای در برابر وی قدرت نمایی کرد که روسیه و حامیان بین المللی آنها با عنوان روسوفیلها عملا در ادعای خود مبنی بر فتح یک هفتهای اوکراین ماندند و کار به جایی رسیده که اکنون شاهدیم همان ها، نیروهای ذخیره خود را برای جنگ با اوکراین فرا میخوانند».
این کارشناس سیاست خارجی گفت: «"هانس جی مورگنتا" به عنوان یکی از پرچمداران نظریه رئالیستی در روابط بین الملل جملهای دارد که میگوید "سیاستمداران بزرگ حرفی نمیزنند یا ادعایی نمیکنند که انجام آن ادعا هزینههای بسیار گزافی را بر آنها و ملت هایشان تحمیل کند یا عقب نشینی از آن ادعا و یا حرف، موجب خدشهدار شدنِ هیبت و حیثیت آنها گردد".
از آغاز بحران اوکراین، روسها با رجز خوانیهای گوناگون و تاکید بر گزارههایی نظیر اینکه اوکراین ضعیف است و ارتش اوکراین پشتِ زیلنسکی را خالی خواهد کرد و ارتش روسیه میتواند به سرعت شکستهای سنگینی را بر اوکراین تحمیل کند، وارد معرکه شدند که در نتیجه شاهدیم عملا آبرو و حیثیت پوتین در عرصه نظام بین الملل خدشه دار شده است.
بله در ماههای اولیه این بحران، به واسطه رشد احساسات ناسیونالیستی در روسیه، پوتین در یک بافت موقعیتی مثبت قرار گرفت و در نظرسنجیها شاهد بودیم که مردمِ طرفدار نظام حکومتی روسیه از رئیس جمهور خود حمایت مردند با این حال، در دراز مدت این امر میتواند بر ضد خود تبدیل شود و میبینیم که مخصوصا اخیرا با اعلان آماده باش نیروهای ذخیره ارتش روسیه که چیزی در حدود ۳۰۰ هزار نفر را در بر میگیرد، شاهد اوج گیری نارضایتیها در روسیه هستیم.»
مطهرنیا خاطرنشان کرد: «پوتین بارها به تهدیدِ اوکراین و حامیان غربی آن به ویژه ایالات متحده آمریکا پرداخت. به عنوان مثال وی تهدید کرد که ماهوارههای بین المللی وابسته به آمریکا را مورد حمله قرار میدهد. بارها پوتین و لاوروف و حتی برخی نظامیان روسیه اشاره به استفاده از توان سلاحهای اتمی روسیه کرده اند. همین چند روز گذشته نیز پوتین بار دیگر این مساله را تکرار کرده است. از این رو، تکرار چند باره این ادعاها و عدم عمل به آنها از سوی پوتین، آن حرفِ مورگنتا که پیشتر گفته شد را به نمایش میگذارد و به بی اعتباری وی ختم میشود.
در این چهارچوب، اگر او از سلاح اتمی استفاده کند، هزنیههای بسیار گزافی را به مردم روسیه تحمیل خواهد کرد و اگر از آن استفاده نکند، هیبت و حیثیت روسیه را به فنا داده است. این در حالی است که او باز هم این تهدیدات را تکرار میکند و همین موضوع موجب میشود تا این قبیل موضع گیریهای وی نخ نما شوند.»
این کارشناس سیاست خارجی در پایان گفت: «پرسش این است: اگر امروز پوتین از سلاح هستهای علیه یکی از پایتختهای غربی استفاده کند، آیا تحمل اقدامات متقابل آمریکا و متحدان اروپای آن را خواهد داشت؟ به هر تقدیر ما در دنیایی زندگی میکنیم که یکبار آن هم در زمان که هیچ کشوری الا آمریکا دارای بمب اتمی نبوده است، آمریکاییها به فاصله سه روز، از سلاح هستهای علیه هیروشیما و ناکازاکی استفاده کردند. آیا امروز روسیه این توان و موقعیت را دارد؟
در شرایط کنونی خبرهای گوناگونی از جبهه جنگ اوکراین به گوش میرسد که نشان دهنده اوضاع نامناسب و حداقل خارج از توقع در مورد عملکرد ارتش روسیه در قالب جنگ اوکراین است. معلوم است که هیچ دولتی ادعا نمیکند که ما ظرف یک هفته یا ۱۰ روز میتوانیم کشور دیگری را فتح میکنیم، اما تمامی تحلیلها در همان ابتدای جنگ اوکراین با توجه به قدرت متصور برای ارتش روسیه این بود که روسها حداقل بدون زحمت خواهند توانست به سرعت به پیروزی دست یابند.
اما اکنون بالغ بر هفت ماه از شروعِ جنگ اوکراین میگذرد و شاهد آن هستیم که پوتین نیروهای ذخیره ارتش روسیه را فرا میخواند و این در زمانی اتفاق میافتد که پوتین به عنوان میراث دار اتحاد جماهیر شوروی و مثابه رهبری که خود را مقتدر نشان میدهد و تلاش دارد چهرهای قدرتمند را از خود نه تنها در منطقه و داخل روسیه بلکه در نظام بین الملل به نمایش گذارد، چارهای جز تقویت قوای ارتشش از طریق نیروهای ذخیره نمیبیند. از سویی امروز این زیلنسکی است که توافقنامه و نشستن پای میز مذاکره برای دستیابی به یک صلحِ حداقل موقت با روسیه را وقعی نمیگذارد. همه اینها حقیقتا پیامهای قابل توجهی را مخصوصا برای روسیه و شخص ولادیمیر پوتین به همراه دارند.»