ما این تعداد برند تأمینکننده و فروشگاهی در کشور نیاز نداریم. علاوه بر آسیبهای کوتاه مدت این موضوع، در بلند مدت به غربال در صنعت خردهفروشی منجر خواهد شد و بعضی بازیگران صنعت تا پایان امسال حذف شده و برخی برندهای فروشگاهی احتمالا در بازار نباشند. فروشگاههای تخفیفی هم دیگر ابزار تخفیف را مثل قبل در اختیار ندارند و برای کشاندن مشتری به فروشگاههایشان با مشکل مواجه میشوند و این فروشگاهها ضعیفتر شدهاند. اما وضعیت برای هایپرمارکتها بهتر است چون تنها بر تخفیف برای کشاندن مشتری به فروشگاهها متکی نبودهاند و بر تجربه مشتری و تنوع اقلام کالایی هم سرمایهگذاری کردهاند.
فرارو- مهدی نقی پور؛ اگر اخبار خردهفروشی را دنبال کرده باشید، میدانید در تمام دنیا و پس از کرونا تغییرات گستردهای در عادات خرید مشتریان رخ داده است. اولویتهای زندگی تغییر کرده و مشتریان سعی میکنند به جای خرید کالاهای گران، خرید ارزانتر و به صرفهتری را انجام دهند و اولویتهای اساسی زندگی مثل خورد و خوراک بر سایر دغدغههای زندگی ترجیح داده میشود.
تغییر عادات خرید حاصل از کرونا، هنگامی که با مشکلات اقتصادی، بیکاری، تورم و ... پیوند بخورد، نتایج عجیبتری را هم به همراه خواهد داشت. در این میان همانگونه که قبلا در مقالهای درباره تغییر عادات خرید حاصل از تورم در آمریکا بررسی کردیم، همسو با مشتریان، تولیدکنندگان، تآمینکنندگان و فروشگاههای خردهفروشی هم در شرایط بد اقتصادی قرار گرفته و با کاهش فروش، سود بسیار کمتری را تجربه کرده و در خیلی زمینهها حتی متضرر میشوند.
این کاهش فروش حتی از نیازهای ثانویه مانند خرید پوشاک و ... نیز فراتر رفته و با افزایش تورم و کاهش قدرت خرید مشتریان، خرید نیازهای اولیه مانند خورد و خوراک نیز به چالشی برای خانوار و به تبع آن تولیدکنندگان و فروشندگان تبدیل میشود.
بر این اساس مصاحبهای با دکتر سید جواد موسوی، استاد دانشگاه، استراتژیست کسب و کارهای فروشگاهی و تحلیلگر بازار خردهفروشی انجام دادهایم تا روندهای کاهش مصرف را با توجه به کرونا و شرایط تورمی کشور در صنعت خردهفروشی بررسی کنیم.
صنعت خردهفروشی در ایران از ابتدای کرونا از نظر آمار فروش، رشد خوبی داشته است. یعنی به لحاظ ریالی و تعدادی صنعت رشد کرده اما از جمله مشکلاتی که در دوره کرونا وجود داشت، بحث نیروی انسانی بود که دائما با این بیماری دست و پنجه نرم میکرد و خیلی از فروشگاهها در دوره کرونا با کمبود نیرو مواجه میشدند. بعد از ظهور کرونا و با گسترش فروش آنلاین، از نظر زیرساختهای لجستیکی، صنعت خردهفروشی با مشکل مواجه شد و فروشگاهها بعضا نتوانستند به خواست مشتریان پاسخ درستی بدهند.
تغییر در رفتار خرید مشتریان در دو سال ابتدای کرونا به علت عدم مراجعه حضوری به خصوص در اصنافی مانند رستورانها مشهود بود و فروش محصولات پروتئینی و مواردی از این دست افزایش پیدا کرد. مثلا در فروشگاههای زنجیرهای بین ۳۰ الی ۴۰ درصد افزایش فروش در محصولات پروتئینی شاهد بودیم. با برگشت مردم به رستورانها و فستفودها، عادات فروش هم تغییر یافت، گرچه هنوز هم آمار فروش به نسبت قبل از کرونا در این محصولات رشد ۱۰ تا ۱۵ درصدی را تجربه می کند. کرونا باعث شد خیلی از مردم نیازهایشان را در منزل برطرف نمایند.
این تصمیم از نظر اقتصادی تصمیم درستی بود. نگرانی دولت در حذف ارز ترجیحی، کسری کالاهای اساسی در بازار بود. جلساتی با تأمین کنندگان برگزار شد و مشخص شد تأمین کنندگان به اندازه کافی در انبارهایشان مواد اولیه دارند. پس مسأله تأمین کالا مرتفع شد. اما با توجه به افزایش قیمت مثلا در روغن، مصرف خانوار بهینهتر شد و خانوادهها با دقت بیشتری استفاده میکنند. اما نکته جالب توجه اینکه فروش روغن در فروشگاههای خردهفروشی با افزایش قیمت بیشتر شد. چون مردم فکر میکردند ممکن است مجددا محصولاتی از این دست افزایش قیمت را تجربه کنند و خرید و انبار محصول رایج شد. در حال حاضر بعضی از فروشگاهها در حیطه فروش این محصول در وضعیت رکود به سر میبرند. تجربه نشان داده مردم در مورد کالاهای اساسی به شدت مصرف گرا هستند و دورههای فروش کم در اینگونه از محصولات، گذرا است.
افزایش قیمتها و حذف ارز ترجیحی و سیاستهای قیمتگذاری جدید در مورد درج قیمت تولیدکننده و مصرفکننده به صورت همزمان، باعث کاهش حاشیه سود محصولات برای تولیدکنندگان و فروشگاههای زنجیرهای شد. تعدادی از محصولات با توجه به افزایش قیمت از سبد کالاهای مصرفی خارج شدند و به سمت کالاهای لوکستر حرکت کردند. مثل آبمیوه، تنقلات و بعضی محصولات آرایشی بهداشتی و مراقبتی. مردم چون بودجه لازم برای خرید این محصولات را ندارند و پولشان را خرج خرید کالاهای اساسی میکنند، شرکتها باید در زمان تبلیغات، دلیلی برای استفاده از محصول به مشتری بدهند. قبلا رقابت برای تأمینکنندگان این کالاها در حیطه کالاهای هم دسته بود اما اکنون باید با حوزههای دیگر نیز رقابت کنند. به این نکته هم باید توجه کرد که در بازار کالاهای سوپرمارکتی هم تورم وجود دارد و هم رکود. در فضای بازارهای رقابتی در چنین شرایطی برندهای بزرگتر باقی میمانند و برندهای کوچکتر حذف میشوند.
آمار فروش فروشگاههای زنجیرهای با توجه به تورم و از نظر ریالی، رشد منفی را نشان نمیدهد ولی طبیعتا با کاهش بودجه خرید مردم، حتی با وجود تبلیغات، مردم توان خرید همه محصولات را نخواهند داشت. مثلا اگر مصرف شیر و لبنیات کاهش داشته است؛ می توان تا حدودی آن را افزایش داد. چون در حیطه کالاهای اساسی است و اگر مشتری بودجهاش را صرف خرید این محصولات بکند، دیگر برای محصولات دیگر پولی نخواهد داشت. با تصمیمات کلان دولت مثل کاهش نرخ ارز و بازگشت به برجام، احتمالا ثباتی در بازار برقرار شود. در ماههای اخیر در آمریکا هم همین وضعیت وجود داشته است.
از منظر مصرف کنندگان با افزایش قیمت و ثابت بودن درآمد مردم، رکود تورمی در بازار خواهیم داشت و قدرت خرید کاهش مییابد. اما برای خرده فروشان، مثلا در ۱۴۰۰ در بخش کالاهای مصرفی و سوپرمارکتی تورم ۴۶ الی ۴۷ درصدی را داشته ایم و از طرفی حوزههایی مثل مسکن هم سهم زیادی از درآمد خانوار را به خود اختصاص داده است. اما اگر از طرف خرده فروش به بازار نگاه کنیم، ما این تعداد برند تأمینکننده و فروشگاهی در کشور نیاز نداریم. علاوه بر آسیبهای کوتاه مدت این موضوع، در بلند مدت به غربال در صنعت خردهفروشی منجر خواهد شد و بعضی بازیگران صنعت تا پایان امسال حذف شده و برخی برندهای فروشگاهی احتمالا در بازار نباشند. فروشگاههای تخفیفی هم دیگر ابزار تخفیف را مثل قبل در اختیار ندارند و برای کشاندن مشتری به فروشگاههایشان با مشکل مواجه میشوند و این فروشگاهها ضعیفتر شدهاند. اما وضعیت برای هایپرمارکتها بهتر است چون تنها بر تخفیف برای کشاندن مشتری به فروشگاهها متکی نبودهاند و بر تجربه مشتری و تنوع اقلام کالایی هم سرمایهگذاری کردهاند.
به نظر میرسد بیش از هرچیز، سیاستهای کلان اقتصادی بر سفره خانوار و وضعیت صنعت خردهفروشی اثرگذار است.