در چند دهه اخیر همواره هنرهای تجسمی به ویژه مجسمهسازی؛ روزهای پرفراز و نشیبی داشته است، از سرقت سریالی مجسمههای تهران گرفته که با وجود قرائن و شواهد موجود، این کار بدون برنامهریزی و حمایت هرگز میسر نمیشد یا سرنوشت مجسمه «نیلبک زن» بهمن محصص که به بهانه اینکه مشکل دارد، مدتی با لنگ پوشانده شد و بعد به یکباره تصمیم گرفتند تا از مقابل تئاترشهر برداشته شود و به بهانه اینکه در کارگاه دکور تئاترشهر فضا کم بوده با اره برقی به جانش افتادند و تکهتکهاش کردند.
به گزارش اعتماد، بعدها این مجسمه به گنجینه موزه هنرهای معاصر راه پیدا کرد و قرار شد ترمیم شود که هرگز چنین نشد.
این روزها همه جا صحبت از جابهجایی و گم شدن مجسمه تعاملی و مکان ویژه محسن رافعی است. مجسمهای که از زمان اجرا تا نصب و پس از آن حالوهوای خاصی به محیط و فضای دانشگاه هنر داده بود. محبوبیت این مجسمه در میان دانشجویان به حدی بود که آن را به نامهای مختلفی میخوانند؛ از «گهواره دانشگاه هنر» گرفته تا «الاکلنگ» و «جای بجای» نامی که رافعی بر آن گذاشته بود.
این مجسمه در بهار سال ۱۳۹۸ طی مراسمی با حضور ریاست دانشکده تجسمی و مدیر گروه مجسمهسازی و هنرمندان و دانشجویان در دانشگاه هنر رونمایی شد و تا دوم شهریور امسال در حیاط دانشگاه بر سر جایش آرام نشسته بود و با جمع شدن دانشجویان به گردش و نشستن روی آن شور و نشاط خاصی به فضای دانشگاه هنر که روزگاری عمارت قزاقخانه و فضایی نظامی بود، میبخشید. در کمتر از یک هفته این اثر تاکنون دو بار بدون اجازه صاحب مادی و معنوی آن منتقل شده و در حال حاضر خبری از سرنوشت آن نیست.
در ادامه گفتگو با محسن رافعی را می خوانید:
همانطور که میدانیم شما سالهاست تمرکزتان را روی ساخت مجسمههای مکان ویژه و تعاملی گذاشتهاید؛ ایده شکلگیری مجسمه جای بجای از کجا به ذهن شما خطور کرد؟
در ابتدا باید اشارهای گذرا به داستان شکلگیری نخستین مجسمه تعاملیام داشته باشم که سرنوشت آن منجر به شکلگیری مجسمه جای بجای شد. تا سال ۱۳۹۲ کلاسهای گروه مجسمهسازی دانشجویان دانشگاه هنر در کرج و در سولهای هزار متری برگزار میشد. این سوله از هر نظر مناسب کار مجسمهسازی بود تا اینکه عمارت قزاقخانه به دانشگاه هنر داده شد و از آن پس تمام کلاسهای ما به این مکان جدید که روزگاری مکان رژه رفتن سربازان و مقرر نظامی بود، منتقل شد.
بهواسطه معماری و هویت منطبق با آن به لحاظ کاربری پیشین روح نظامی و نظامیگری در این فضا موج میزد و در این فضا به هیچوجه ردپای هنر و نشاط و امیدی که هنر بایستی به محیط تزریق کند، نبود. در آن مقطع خوابگاه ما در خیابان حافظ بود و با توجه به کهنه شدن تشکهای خوابگاه دانشجویی، دانشگاه تشکها را تعویض کرد. تشکها به عنوان بازیافت قرار بود دور ریخته شود؛ با نامهنگاری و پیگیری که انجام شد، توانستم این تشکها را از دانشگاه بگیرم و نخستین اثر مکان ویژه و تعاملیام را با عنوان خانه رویایی در حیاط دانشگاه هنر بسازم. این اثر مکعب شکل به مساحت ۳۶ متری شامل حدودا ۳۰۰ تشک میشد. وارد اثر که میشدی، با گذر از دالانی تنگ، ساخته از تشکهای خوابگاه دانشجویی، به محوطهای میرسیدی که تشکها زمین را به آسمان دوخته بودند.
قسمت بالایی اثر باز بود و آسمان و چتر سبز چناری که در گوشه حیاط دانشگاه بود بر سقف این خانه گسترده شده بود تا در تعامل با این اثر، فضای خیالانگیزی را که مخاطب تجربه میکرد، به آبی آسمان و درخت سرسبز چنار گره بزند. این اثر نه تنها در دانشگاه بازخورد خوبی داشت بلکه در نشریه تخصصی تندیس هم درباره آن مطلبی کوتاه منتشر شد؛ اما خانه تشکی در حادثهای آتش گرفت و چنار بلندبالای سرسبز سوخت و ذرهذره خشکید و بعد از سه سال، سال ۱۳۹۷ در یک شب توفانی، چنار پیر خسته از ایستادن فرو افتاد.
پس از افتادن درخت در تمام مدت به طرحی فکر میکردم تا از تنه این درخت برای خلق اثری دیگر و ماندگار کردن این درخت در خاطره دانشگاه بهره بگیرم. از همان زمان اتود زدن روی پروژه مجسمه «جای بجای» را آغاز کردم، چون آتش گرفتن خانه رویایی در سرنوشت این درخت نقش داشت و دوست داشتم اگر امکانش فراهم شود با این المان هویتمند برای فضای دانشگاه اثری به یادگار بسازم.
چگونه توانستید رییس دانشکده و دانشکده را راضی به ساخت اثر «جای بجای» کنید؟
با اینکه سال ۱۳۹۴ از رشته مجسمهسازی فارغالتحصیل شده بودم، اما هیچگاه ارتباطم با گروه مجسمه را قطع نکردم. در پاییز ۶ ماه بعد از افتادن درخت، پروپوزالی به مدیر محترم گروه مجسمهسازی دکتر کورش گلناری ارایه دادم و با تایید طرح توسط اساتید محترم گروه مجسمه سازی، طرح را به ریاست دانشکده تجسمی خانم دکتر صالحی و ریاست دانشگاه دکتر سلطانی ارایه کردم و در نهایت گروه، دانشکده و دانشگاه موافقت خود را برای ساخت مجسمه «جای بجای» اعلام کردند؛ با اینکه دانشگاه برای ساخت این اثر نتوانست حمایت مالی داشته باشد، اما همه ارکان دانشگاه برای ساخت این اثر با من همکاری کردند و من واقعا قدردان لطف و یاری آنها هستم.
برای ساخت این مجسمه چقدر هزینه شد؟
چون تمام کارهای فنی و ساخت اثر را خودم به کمک مسوول فنی کارگاه مجسمهسازی انجام دادم و از امکانات فنی دانشگاه استفاده کردم؛ این مجسمه که ۱۳ متر طول دارد و ۲ هزار کیلوگرم است با مبلغ حدود ۱۴ میلیون تومان ساخته شد. با کمک دکتر گلناری توانستیم حامی مالی بگیریم و ۷ میلیون از هزینه ساخت مجسمه اینگونه تامین شد و ۷ میلیون تومان را هم خودم فراهم کردم.
چگونه از این درخت خشکیده در این اثر استفاده کردید؟
در این اثر تعاملی که هم قابلیت نشستن و هم تاب خوردن را دارد درخت در قسمت وسط مجسمه به وسیله جرثقیل جاگذاری شده است. تنهای نیمسوخته، چناری قدیمی که قریب یک قرن با رویدادهای عمارت قزاقخانه پیوند خورده، و گویی بند بند آن تاریخ را در خود ثبت کرده است در این اثر جا خودش کرده و اتفاقا، چون میخواستم خاطرات آن چنار حفظ شود این مجسمه را نزدیک به جای پیشین درخت در حیاط دانشگاه نصب کردم.
اکنون تنه نیمسوخته در کالبدی نو داستانش را روایت میکند: در قالب اثر محیطی تعاملی و مکانویژهای که در تاب گهوارهاش قصه باران، باد و گذر عمر را لالاییوار میتوان شنید. در این مجاورت پیوسته، مخاطبان در کنار این درخت مینشستند، گهواره را به حرکت در میآورند و در تجربه جمعی بازی، فضا را با هویتی تازه تجربه میکنند.
از زمان نصب مجسمه تاکنون چندین بار صحبت جابهجایی این اثر مطرح بود؛ چرا قبول نکردید؟
در پروپوزال هم عنوان کردهام؛ اثر براساس درختی که متعلق به این فضاست و براساس شرایط و ابعاد محوطه و کارکرد و هویت فضا یعنی فضای آموزشی دانشکده تجسمی تنها دانشگاه مادر تخصصی هنر ایران و جامعه مخاطبین یعنی دانشجویان و کارکنان و مهمان اهل هنر ارایه شد؛ اثری مکان ویژه که تنها برای این فضا ساخته شده و انتقال این اثر آن را فاقد معنا میسازد. در آثار با رویکرد مکان ویژه هنرمند بایستی با در نظر گرفتن و بررسی تمامی پارامترهای موجود از جمله مساحت و ابعاد و اقلیم فضا و کاربری مکان که از فضایی نظامی به فضای آموزش هنر تبدیل شده و کنتراستی ویژه را به وجود آورده و اینکه اثر در فضای بیرونی نصب میشود و اثر افراد جوان و پرشور و هنرجویان آشنا به تاریخ و روند هنر و آثار معاصر را مخاطب خود قرار میدهد و با توجه ویژه به کمبودهایی کارکردی و عملکردی سازماندهی فضا و عدم تکاپو و سرزندگی مکان، باید اثری طراحی میشد که پاسخی مناسب به نیازهای فضا باشد، اما طراحی و ساخت اثری مکان ویژه علاوه بر مطالعه و بررسی تمامی پارامترهای گفته شده نیازمند زیست طبیعی و واقعی هنرمند در مکان و فهم آن فضاست -که من در آن فضا زیستهام- تا از پس مراوده و کلنجار با هویت فضا، اثری همهجانبه را بتوان خلق کرد در این میان گاهی میتوان از المانهای هویتمند موجود در همان فضا مثل درخت چنار خشک شده نیز بهره برد که پیوندی ناگسستنی با فضا را میسازد و این بدین معناست که به صورت کلی انتقال اثر مکان ویژه از جایی که برای آن طراحی و ساخته شده به منزله نابودی و تخریب اثر است زیرا اثر مکان ویژه در رابطه با محیطی که برای آن طراحی شده معنا خواهد داشت و این بدین معناست که مکان اثر به بخشی از اثر تبدیل شده است.
علاوه بر این، اثر «جای بجای» به عنوان المانی وحدتبخش در این فضا با حضور خود و خلق خاطره، این فضا را برای مخاطبین خود نشانه گذاری کرده است که اکنون فقدان آن ملموس و دلتنگکننده است. این اثر با حمایت حامی مالی خارج از دانشگاه و با هزینه شخصی ساخته شده است و مالکیت مادی و معنوی اثر متعلق به من است و انتقال اثر بدون رضایت من نقض حقوق من به عنوان هنرمند است. البته اگر امکانی وجود داشت من اثر را وقف دانشجویان دانشگاه هنر میکردم به شرط اینکه دانشگاه اثر را منتقل نکند.
در سال ۱۴۰۰ درخواستی تلفنی از سوی ریاست دانشگاه جناب آقای سلطانی مبنی بر انتقال اثر به پارک ساعی، توسط رییس دانشکده تجسمی جناب آقای دکتر مترجمزاده به اطلاع من رسید که طی تماس تلفنی با دکتر سلطانی ریاست دانشگاه هنر به واسطه مکان ویژه بودن اثر که مختص محوطه دانشگاه ساخته شده است مخالفت خود را با انتقال اثر اعلام کردم و انتقال اثر منتفی شد.
پیشتر صحبتهایی هم بود مبنی بر اینکه دانشگاه میخواهد این اثر را بخرد.
بله. در سال ۹۸ هیاتی از سوی ریاست دانشگاه تشکیل شد که با قیمتگذاری ۳ میلیون تومان قصد خرید اثر را داشتند که با عدم توافق به انجام نرسید و گروه مجسمهسازی متولی نگهداری اثر در محوطه دانشگاه شد.
چه شد که ریاست دانشکده بالاخره تصمیم گرفت این مجسمه را بدون اجازه شما جابهجا کند؟
طی نامهای به تاریخ ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ دکتر مترجمزاده ریاست دانشکده تجسمی که از طریق واتساپ به من ارسال شد دستور صریح ریاست دانشگاه هنر جناب آقای دکتر حسنایی مبنی بر خروج یا برچیده شدن اثر از محوطه دانشکده تجسمی را به من اطلاعرسانی کردند و بر این اساس به من گفتند که باید بروم و مجسمهام را از دانشگاه تحویل بگیرم با تماسهای تلفنی خواستار ملاقات و عرض توضیحات و ادله شکلگیری و لزوم ماندگاری اثر مکان ویژه «جای بجای» در دانشگاه شدم، اما این فرصت به من داده نشد و در تاریخ دوم شهریور در نامهای اداری مخالفت خود را با انتقال اثر به بیرون از دانشگاه را به ریاست دانشگاه و رییس دانشکده اعلام کردم.
شما اطلاعی دارید که مسوولان دانشگاه بر چه مبنایی تصمیم به حذف و جابهجایی اثر گرفتند؟
در نامهای که به من داده شده از سوی دانشگاه مشکلاتی که برای دانشگاه پدید آمده قید شده، اما در تماسهای تلفنی جمع شدن و سروصدای دانشجویان در تعامل با اثر و جای کم برای دیگر آثاری که هنوز وجود ندارد و ادله اینچنینی گفته شده است که به نظرم این ادله غیرمنطقی است. مجسمه «جای بجای» بدون اطلاع من، شبانه ۳ شهریور به حاشیه بلوار حد فاصل میدان آرش و برج میلاد منتقل شد و صبح به صورت اتفاقی توسط یکی از دانشجویان دانشگاه هنر دیده و به من اطلاع داده شد.
پس از اعلام مخالفت شما واکنش مسوولان دانشگاه چه بود؟
رییس دانشکده تجسمی آقای دکتر مترجمزاده و دفتر ریاست دانشگاه هنر هر دو در تماس تلفنی گفتند برخلاف نظر من به عنوان سازنده اثر این مجسمه را منتقل میکنند و گفتند برو شکایت کن یا هر کاری میتوانی انجام بده.
پس از رسانهای شدن این موضوع دوباره مجسمه را از برج میلاد برداشتند. چرا؟
روز شنبه ظهر، از طریق یکی از دوستانم باخبر شدم که مجسمه را از محوطه برج میلاد هم برداشتهاند. با رسانهای شدن ماجرا مدیران برج میلاد دریافتند که این انتقال و نصب بدون رضایت خالق اثر صورت گرفته و از دانشگاه خواستند که اثر را از محوطه برج میلاد خارج کند که دوباره دانشگاه بدون اطلاع من اثر را از برج میلاد منتقل کرده است.
با توجه به اینکه در نامه شما مخالفت با انتقال اثر به عنوان مالک مادی و معنوی ذکر شده بود آیا به صورت قانونی این موضوع را پیگیری خواهید کرد و آیا تاکنون اقدامی در این رابطه صورت گرفته است؟
من در حال تهیه مدارک و مستندات لازم جهت طرح دعوی از طریق قانونی و از مراجع ذیصلاح هستم. با انجمن هنرمندان مجسمهساز ایران هم تماس گرفتهام و بیشک از طریق صنفی نیز پیگیر سرنوشت این مجسمه هستم. بیشک بایستی جامعه هنرمندان و مجسمهسازان از حقوق مادی و معنوی هنرمند حمایت کنند، چون اگر بیاعتنا باشیم ممکن است همین امشب مجسمه دیگری از سطح شهر بدون اطلاع خالقش جابهجا شود.