رسالت نوشت: استراتژی مشترک آمریکا و اتحادیه اروپا در قبال ایران، «مهار ایران قدرتمند» است. آنها در مسیر نیل به این استراتژی، یک تاکتیک مهم تعریف کردهاند و آن «پیچیده سازی صحنه بازی با ایران» است. بیدلیل نیست که آنها در یک بازه زمانی واحد، پیامهای متعددی را به فضای عمومی مخابره میکنند.
بدون شک بایدن، ماکرون، اولاف شولتز و جوزف بورل سعی در ایجاد اتاق تاریکی دارند که در آن، هیچچیزی سر جای خود نباشد! آنها بهخوبی میدانند که اگر بازی مشترک آنها در معرض دید افکار عمومی ایران و جهان قرار بگیرد، دیگر قدرتی برای امتیاز گیری از کشورمان و خلق تصاویر مجازی و کاذب و جا زدن این تصاویر به نام تصاویر حقیقی نخواهند داشت. آنچه در این اتاق تاریک بیش از هر موضوع دیگری خودنمایی میکند، مانور موارد متناقض است.
تروئیکای اروپایی در مذاکرات وین و دوحه نقش به سزایی در تولید این پارادوکسها و تناقضات خودساخته داشتهاند. تأکید اروپائیان نیز بر این است که این اتاق تاریک باقی بماند! بدیهی است که اتحادیه اروپا همچنان بهعنوان متغیر و تابعی از ایالاتمتحده آمریکا در نظام بینالملل ایفای نقش خواهد کرد.
این «متغیر وابسته» هرگز به یک «متغیر مستقل» تبدیل نخواهد شد! این قاعده از ابتدای مذاکرات برجامی جاری بوده و در حال و آینده نیز جاری خواهد ماند. اکنون تاکتیک اصلی تیم مذاکرهکننده هستهای و دستگاه سیاست خارجی کشورمان باید بر مبنای «بازی در اتاق روشن» تعریف شود.
در این معادله صرفا نباید به دیپلماسی رسمی یا پنهان اکتفا کرد. دیپلماسی عمومی و استفاده از ظرفیتهای گوناگون عمومی و رسانهای جهت پردهبرداری از واقعیات مذاکرات وین و دوحه، جایی را برای وارونه نمایی غرب (آمریکا و اتحادیه اروپا) باقی نخواهد گذاشت.
تا زمانی که این اتاق تاریک باقی بماند، غرب درصدد سیطره فرا متنها و عوامل محیطی بر اصل اختلافات و مذاکرات بر خواهد آمد. در اینجا تأکید میکنیم که محاسبات راهبردی، تاکتیکی و حتی رفتاری حوزه سیاست خارجی کشورمان باید بر مبنای «وابستگی اروپا به کاخ سفید» تنظیم و تعریف شود. هرگونه وزن و جایگاهی که فراتر از آن برای «اروپای واحد» لحاظ شود، بهمثابه «نقطه انحراف راهبردی» خواهد بود.
باید این حقیقت را پذیرفت که واشنگتن و تروئیکای اروپایی هر دو تلاش میکنند تا مؤلفههای ابهام ساز در مذاکرات به کمک راهبرد «بازگشت بدون خاصیت آنها به برجام» بیاید. باید این حلقه را با درایت و قاطعیت شکست و غرب را در معرض دو انتخاب مهم یعنی «بازگشت واقعی به برجام» و «پذیرش تبعات استمرار فشار حداکثری به ایران» قرارداد. تأکید میکنیم:قاعدتا راه سومی در این معادله وجود ندارد.