روزنامه کیهان در مطلبی به قلم مهدی ساربان نوشت: «ساترا» نهادی است که وجاهت خود را از «اتصال به دستور» نهادهای کلان و بزرگان نظام دارد؛ این اتصال بهقدری مهم است که اگر مسئولین سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر، زندگی خود را تعطیل کنند و شبانهروزی به حل مسائل پلتفرمها و محصولات شبکه نمایش خانگی بپردازند تازه شاید بخشی از شانیت آن اتصال رعایت شده باشد. اما آنچه در ساترا دیده میشود این توجه را چندان به ذهن متبادر نمیکند. مشکل کجاست؟
ابتدا باید بپذیریم که رسالت شبکه نمایش خانگی «رقابت با صداوسیما» نیست! بلکه این بخش از فضای فرهنگی، موظف است که هجوم فرهنگی را کمرنگتر کند؛ لذا نگاه کردن به بدنه سینمای خانگی به عنوان رقیب و وابسته به دشمن هم ظلم به جمهوری اسلامی است؛ بنابراین ساترا آمده تا چنین جای خاصی را رگولاتوری (کنترل و هدایت) کند.
امروز اگر پلتفرمها بخواهند تولیدات رسانهای داشته باشند، ابتدا باید متون مورد نظر خود را در سامانهای به نام «الماس» بارگذاری کنند. این سامانه زیر نظر مدیریت طرحوبرنامه صداوسیماست و ارتباطی با ساترا ندارد! در همین مرحله همه کارها قفل میشود. ساترا باید آنقدر شأن داشته باشد که خودش دارای سلسله مراحل بررسی طرح باشد و تا صدور مجوز نمایش، آثار را همراهی کند.
بعد از این، بندگان خدا در بخش خصوصی باید به انتظار بنشینند تا یک جمع چهار پنج نفره با میانگین سنی ۶۰ سال (!) با نگاهی کاملاً فرسوده و آزموده شده در بوته صداوسیما، وقت بگذارند و این متون را بخوانند، تجربه سریالهایی که پشت در اتاق این بزرگواران در ساختمان شیشهای ماندهاند نشان میدهد چابکی لازم برای رسیدگی به آنها وجود ندارد. در صورتیکه پلتفرمها عرصه سرمایهگذاری بخش خصوصی است و به عنوان «مکمل صداوسیما» در مقابل رسانههای معاند دیده میشوند و نه «رقیب صداوسیما».
وضعیت ناتوانی «مدیران» فعلی ساترا به جایی رسیده که سریالهای یاغی، جادوگر، نوبت لیلی، شهرک کلیلهودمنه و قسمتهای آخر جیران بدون مجوز ساترا ساخته شدهاند. درنتیجه ساترا سعی دارد کم کاری در ضعف نظارتی خود را با فشار پسینی جبران کند و برخی تولیدات را وادار کند تا مجوز بگیرند!
اما مشکل پلتفرمها کجاست؟
ساترا با یک دستور درست و دقیق آمده بود تا از تاثیر سیاسی دولتها بر ذائقه فرهنگ بکاهد. اما مدیران ساترا هیچ برنامه مشخصی برای اداره صنعت سینمای خانگی ندارند و آنقدر در این مسیر سردرگمند که هر روز فضای جدیدی را برای سرمایهگذاران بخش خصوصی تعریف میکنند که آنها هم از فهم آن عاجز شدهاند.
در دوره قبل، مدیران ساترا از شانزده بند به عنوان بندهای سرفصل ممیزی رونمایی کردند. بندهای عجیبی مثل «آرایشی و بهداشتی» و در نهایت بند حیرت انگیزی با عنوانی غیراخلاقی!
با چنین رویکردی هرچیزی در هرشکلی قابل سانسور بود و برنامهای هم برای تبیین دیدگاه ساترا نشینان وجود نداشت. آن مدیریت رفت تا بالاخره جوانانی بیایند که مطالبات رهبر انقلاب را بفهمند و با برنامههای مشخص، مقبولیت فنی و هنری، بدنه سینما را با خود همراه سازند. اما آنچه در ساترا رخ داد باز هم تکرار همان داستان است و در مقاطعی حتی عقبتر از قبل!
درنتیجه، سرمایهگذاران سریالهای نمایش خانگی ترجیح میدهند بدون نظارت ساترا محصولات خود را منتشر کنند. تعجب اینجاست یکی از مدیران این بخش زمانی که در صداوسیما بوده مجوز نمایش فیلمی هالیوودی در تطهیر خیانت را داده بود! مدیری که از قضا تحصیلاتش را در انگلستان سپری کرده است!
از سوی دیگر شنیدهها میگویند فردی که برای جانشینی این مدیر، در نظر گرفته شده بازهم از میان نیروهای سن بالای صداوسیماست. نیروهایی که اگر قرار به جوابدهی بود در دوران شکوفایی ذهن و جسمشان آنکار رخ میداد.
درپایان بهصورت خلاصه مشکلات مدیریت ساترا به این شرح جمعبندی میشود:
یک - با نگاه مدیریتی صداوسیما وارد نظارت و هدایت بخش خصوصی شدهاند و خستهتر و پیرتر از آنند که بتوانند با بخش خصوصی و پرسرعت سینما همراهی کنند.
دو - هیچ برنامه مدون و هیچ طرح مشخصی برای بررسی و صدور مجوزهای شبکه نمایش خانگی ندارند!