فرارو- عمر خلیفه استادیار ادبیات و فرهنگ عرب در شعبه دانشگاه جورج تاون در قطر است. او مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را از گروه مطالعات خاورمیانه، جنوب آسیا و آفریقا در دانشگاه کلمبیا دریافت کرد. پایان نامه دکترای او (۲۰۱۳ میلادی) به بررسی «بازنمایی ناصر رئیس جمهور مصر در داستان و فیلم مصر» میپردازد. کتاب ناصر در خیال مصر توسط انتشارات دانشگاه ادینبورگ در سال ۲۰۱۷ میلادی منتشر شد.
به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست آی، «عمر خلیفه» نویسنده در کتاب «ناصر در خیال مصر» به بررسی چگونگی تبدیل رئیس جمهور اسبق آن کشور به رویاها و آرزوها، شکستها و ناامیدیهای عربی میپردازد.
با گذشت بیش از ۵۰ سال از مرگش «جمال عبدالناصر» او هم چنان در تصاویر مصری حضور دارد. شخصیت او به طور گسترده مورد استناد و میراث او مورد بحث قرار میگیرد تصاویرش مطرح میشود و سخنرانیهایش پخش میشوند. از میان همه رهبران عرب در قرن گذشته، تعداد کمی از آنان تاثیر ماندگاری داشتند که به اندازه ناصر به سایر کشورهای عربی گسترش یافت. موقعیت بینظیر او که هنوز تا به امروز احساس میشود او را از تاریخ به خاطره و از قلمرو دانشمندان علوم سیاسی به آثار نویسندگان و هنرمندان تبدیل میکند. به طور خلاصه، از یک شخصیت واقعی تا یک استعاره.
ناصر خواه مورد تجلیل قرار گرفته باشد یا به عنوان یک چهره اهریمنی مطرح شده باشد به عنوان فردی بلند مرتبه قلمداد شود یا تحقیر شده باشد به عنوان نماد آزادی، ضدیت با استعمار و طرفدار عدالت اجتماعی مورد ستایش قرار گیرد یا به عنوان یک دیکتاتور بیرحم که کیش شخصیتی را پرورش داده و الگوی خودکامه رژیمها را در میان اعراب رواج داده لکه دار شود فردی است که ناماش بر روی احساسات افراد تاثیر میگذارد نامی که تفرقهانگیز است. همین موضوع باعث میشود معانی نام او از نتایج مستقیم حکمرانیاش فراتر رفته و در روان نسلهای مختلف مصری و عرب تاثیرگذار باشد و به جایی تبدیل شده که آنان رویاها و آرزوها، شکستها و ناامیدیهای خود را در آن طرح میکنند.
«شریف یونس» مورخ مصری در تلاش خود برای تحلیل ایدئولوژی ناصریستی موضوع را با این استدلال به پایان میرساند که مخالفان ناصر و نیز طرفداران او بر حضور همیشگی رئیس جمهور مصر در زندگی مصریها گواهی میدهند و در این مورد با یکدیگر اشتراک نظر دارند.
برای یونس، ناصر تحقق نهایی مفهوم «ناجی» بوده رویایی که در تخیل مصری ریشه دوانده است. یونس میپرسد: «چرا حتی کسانی که به نادرستی این مفهوم پی میبرند نمیتوانند ناصر را در آرامگاهش رها کنند و از او فراتر روند؟»
استدلال او این است که مصریها هنوز یک مدل سیاسی جایگزین که بتواند جایگزین مدل ناصر شود تولید نکرده اند. کسانی که دیگر به «قهرمان فردی» اعتقاد ندارند از یک توهم بزرگ رهایی یافتهاند، اما هنوز نمیتوانند خلاء ناصر نماینده عالی آن مدل را پر کنند.
به عبارت دیگر، برای اینکه مصریها از استناد به ناصر و معاشرتهایش دست بردارند و او را بخشی از گذشتهای دور بدانند باید در طرز تصوری که از خود نسبت به واقعیت، تاریخ و دولت ملیشان دارند تغییری اساسی ایجاد کنند یک دگرگونی در تصورات اجتماعی آنان.
من در کتابم به دنبال این بودهام که فضای دقیقی را که ناصر در تخیل مصری اشغال کرده است تاریخ، مسیرها، اشکال، ویژگیها و فراز و نشیبهای آن را شناسایی کنم. در کتاب سعی کردهام نشان دهم که تصویر ناصر مسیری هموار، بیوقفه و منحصر به فرد برای شکوه یا بدنامی را طی نکرده است بلکه از پیچیدگیها و نقاط عطف متعدد گذشت و با چندین روایت متضاد، نظرات متفاوت و حساسیتهای متضاد تولید شد.
دیدگاه تا حد زیادی مثبت و عاشقانه ناصر که در دو دهه اخیر در ادبیات و فیلم مصر رواج یافته، داستان بسیار پیچیده و چند لایهتری از ظهور و سقوط را در پشت خود پنهان میکند. در واقع، بقای ناصر به عنوان محل نوستالژی بسیاری از مصریها به خودی خود نشان دهنده موقعیت عجیبی است که او در آن قرار گرفت با توجه به ضربه ننگینی که در سال ۱۹۶۷ میلادی دریافت کرد و کارزار شدید ناصرزدایی که توسط جانشین او راه اندازی شد. سهم عمده این کتاب در کشف راههایی است که بسیاری از مصریها ناصر را از رژیم او جدا میکنند. در حالی که میتوان دومی را ظالمانه، ناعادلانه و حتی وحشیانه دید ناصر اغلب از افراط و تفریط آن جدا میشود و بنابراین از آن اقدامات و نقش داشتن در آن تبرئه میشود.
ادبیات و فیلم مصر سرشار از شخصیتهایی است که ناصر را در کنار خود میدانند و او را بر ضد رژیم شکل گرفته توسط وی فرا میخوانند، زیرا اعتقاد خاصی به استثنایی بودن وی دارند. یکی از نتایج قابل توجه این گرایش آن است که حتی در میان فیلمهایی که به مرحله ناصرزدایی تعلق داشتند خود ناصر به سختی مورد انتقاد قرار گرفت و پرتره او به ندرت در اتاقهایی که بازجویی و شکنجه انجام میشد ظاهر شده بود. در حالی که چهار سال پیش از جنگ سوئز در سال ۱۹۵۶ میلادی نویسندگانی به انتقادات ملایم از ناصر پرداختند و نسبت به اقدامات سرکوبگرانهای که توسط او آغاز شد اشاره میکردند در عین حال، به نیت خوب و تلاشهای صادقانه او برای بهبود وضعیت کشور اعتراف نیز نمودند.
در فاصله سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۷ میلادی مصر عمدتا شاهد تجلیل ناصر بود نمادی که قهرمان استقلال، ضد استعمار و عدالت اجتماعی اعلام شد برخلاف رژیم تحت ریاستش که در آن شکنجه، فساد و آزار و اذیت صورت گرفته بود و چهره ناصر از آن رژیم و اعمال ناشایست ادعا شده آن توسط مردم جدا شده قلمداد میشد.
این دوره طولانی اعتقاد به ناصر با شکست در جنگ ۱۹۶۷ میلادی در برابر اسرائیل با گسست مواجه شد. این موضوع باعث ایجاد شکاف در میان نویسندگان و فیلمسازان در مورد مقصر بودن شخص ناصر در این شکست فاجعه بار شد. بدین ترتیب، چند سال دلزدگی از ناصر آغاز شد که با روایتهای تمثیلی تند سینمایی و ادبی از او که برخی از آنان جدایی قبلی بین ناصر و رژیم را زیر سوال میبردند آمیخته بود و با فیلم «شیء من الخوف» (طعم ترس) ساخته «حسین کمال» در سال ۱۹۶۹ میلادی به اوج خود رسید.
بازنماییهای منفی ناصر در دوران رژیم سادات (۱۹۷۰ تا ۱۹۸۱ میلادی) با حمله سیستماتیک به میراث او که میخواست آن را به صحنههای شکنجه، ترس و سرکوب تقلیل دهد به اوج خود رسید. هدف از این حمله ایجاد تضاد میان ناصر و سادات و در نتیجه مشروعیت بخشیدن به تغییرات بنیادینی بود که سادات در جهت گیریهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مصر ایجاد کرد.
با این وجود، بررسی دقیق این دوره نشان میدهد که این بازنماییها عمدتا در فیلمها یافت میشد و بیشتر روایتهای ادبی (به استثنای قابل توجه در الکرنک نوشته محفوظ) نسبت به ارزیابی مجدد تصویر ناصر در دهه ۱۹۷۰ سکوت کردند. در حالی که اکثر نویسندگان با جهت گیریهای طبقاتی ناصر و آرمانهای عدالت اجتماعی و برابری ناصر نقطه اشتراک داشتند فیلمها عمدتا از بخش خصوصی بیرون آمدند و ارزشها و موضع گیری مخالف تهیه کنندگان و سازندگانشان نسبت به ناصر بر آن حاکم بود.
برخلاف نویسندگانی که شاهد فروپاشی پروژه ناصری به دست سادات بودند تعداد قابل توجهی از تهیه کنندگان فیلم در این دهه فرصتی طلایی یافتند تا دشمنیای را که در طول سالیان طولانی نسبت به ناصر و سیاستهای سوسیالیستی او داشتند به نمایش بگذارند.
با این وجود، وخامت اوضاع اقتصادی و اجتماعی که در سالهای پایانی سادات به شدت احساس میشد و در سراسر مصر دوران ریاست جمهوری «حسنی مبارک» ادامه داشت آغازگر بازگشت مثبت وجهه ناصر بود که در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی آغاز شد و سالهای بعدی را تحت سلطه خود در آورد.
جالب اینجاست که این بازگشت مساعد ناصر تقریبا اختلافی را که در دهه قبل بین نویسندگان و فیلمسازان به رسمیت شناخته شده بود از بین برد و هر دوی آنان را در فراخوانی ناصر در برابر واقعیتی در حال غرق شدن متحد کرد.
بدین ترتیب، ناصر در رمان «تجلیات» نوشته «جمال الغیطانی» چهره یک شهید را پیدا میکند و در «زینت فی جنازات الرئیس» نوشته «سلوی بکر» به زینت فقیر متوسل میشود. پس از آن، اما گروهی از فیلمسازان جوان و پیشرو سیاسی شروع به بازبینی تصویری از ناصر به لحاظ سینمایی کردند تا رفتار پر شور پیشینیان دهه ۱۹۷۰ میلادی خود را رد کنند.
احیای دیدگاهی عمدتا نوستالژیک حول محور ناصر در دو دهه اخیر بیشتر در مورد موقعیتهای پیرامون این تجدید حیات در مصر آموزنده است تا رئیس جمهور. این که بسیاری از مصریها هنوز مشتاق همان آرمانها، رویاها و آرمانهایی هستند که ناصر برای تحقق بخشیدن به آن بسیار تلاش کرده بود نشان میدهد که مصر دوران پس از ناصر را تنها به صورت موقت تجربه کرده است. فقر، بیعدالتی اجتماعی و هژمونی خارجی چنان در آن کشور نفوذ کرده که به اجزای پایدار زندگی مصر تبدیل شده است.
بدتر از آن، امواج افراط گرایی اسلامی، درگیریهای فرقه ای، و مهاجرت روشنفکران بزرگ که در مصر دوران ناصر تا حدود زیادی وجود نداشت تنها تعدادی از نشانههای یک واقعیت رو به زوال بوده است.
علاوه بر این، مرگ نابهنگام ناصر در سال ۱۹۷۰ میلادی بر ملتی وارد شد که هنوز از شکستی بیسابقه و تحقیرآمیز آسیب دیده است که تصاویر و خاطراتاش هرگز تسخیر خیال پردازان مصری را متوقف نمیکند. تنها زمانی که مصریها واقعا از آن کابوس بیدار شوند سال ۱۹۶۷ میلادی میتواند بخشی از تداعیهای مخرب خود را از دست بدهد و به لحظهای دور در دوران گذشته تبدیل شود. دستاوردهای ارتش مصر در طول جنگ اکتبر ۱۹۷۳ میلادی یک راه حل بالقوه ارائه کرد که به زودی توسط سیاستهای سیاسی و اقتصادی سادات لغو شد. به طرز شگفت انگیزی، جنگ اکتبر هنوز توسط نویسندگان و فیلمسازان مصری به گرمی مورد استقبال قرار نگرفته است.
این کتاب مدتی پیش از انقلاب مصر در سال ۲۰۱۱ شکل گرفته است و تمام آثاری که در فصلهای پیشین به آن پرداخته شده مربوط به پیش از آن است. به طور طبیعی، هنوز برای ارائه پاسخی قطعی به هر تاثیری که رویدادهای آشفته اخیر در مصر بر چهره ناصر و معنای او برای مصریها میگذارد زود است.
این که ناصر در انقلاب ۲۰۱۱ میلادی حضور داشته به وفور مستند شده است. من مقدمه را با یک حادثه واقعی شروع کردم که از ارتباط مداوم ناصر در زندگی مصریها صحبت میکند.
تصاویر میدان تحریر که در سراسر جهان پخش شد شامل گروههایی از مصریها بود که عکسهای ناصر را حمل میکردند. هم چنین، غرفههای متعددی در تحریر برپا شده بودند که سخنرانیهای او و آهنگهای معروفی را که به وی تقدیم شده بودند را پخش میکردند.
از سال ۲۰۱۱ میلادی میتوان از سه مرحله مهم صحبت کرد که به ارتباط میان ناصر با رویدادهای اخیر میپردازند.
مرحله اول بحثهای پر جنب و جوشی را در مورد موقعیتی که ناصر در قبال انقلاب ۲۰۱۱ میلادی داشت مطرح نمود. پرسش اصلی که بر این بحثها غالب بود حول این محور بوده که آیا انقلاب ۲۰۱۱ میلادی به معنای گسست با سه دهه زمامداری مبارک، با مصر سادات یا با کل رژیم سیاسی شکل گرفته از ژوئیه ۱۹۵۲ میلادی بود. علاوه بر این، نمایشگاهی که چند روز پیش از اولین تولد ناصر پس از انقلاب افتتاح شد توجه گستردهای را به خود جلب کرد و بر شکاف عمومی در رابطه با یاد و خاطره رئیس جمهور تاکید داشت. این نمایشگاه با عنوان «ناصر، رویا» که در افتتاحیه آن کسی جز اعضای خانواده ناصر حضور نداشت نقاشیهای قدیمی و جدید از جمله تعدادی از آثاری که پس از انقلاب ۲۰۱۱ میلادی خلق شدهاند را به نمایش گذاشته بود، اما همگی نشان دهنده «وجه روشن تصویر» ناصر بودند.
در نقدی که در هفته نامه «الاهرام» منتشر شد از سازمان دهندگان آن نمایشگاه به دلیل تلاش برای مرتبط دانستن میراث ناصر با انقلاب ۲۰۱۱ میلادی انتقاد به عمل آمده بود. در آن یادداشت انتقادی نوشته شده بود: «اگر ناصر باید نماد رویاهای عدالت، آزادی و برابری بین مردم فقیر و غنی باشد پس چرا ما هنوز از بیعدالتی وعدم آزادی در جامعه مصر رنج میبریم؟ اگر اصول انقلاب ۱۹۵۲ میلادی نتوانسته بقای خود را حفظ کند پس چرا ما هنوز رویا را جشن میگیریم؟ رویایی که به عبارت دیگر تبدیل به یک کابوس شد».
مرحله دوم با ظهور حیرتانگیز «حمدین صباحی» مصادف شد که به طور غیرقابل انکاری پرسشهای مربوط به جایگاه رهبر کاریزماتیک در مصر پس از سال ۲۰۱۱ میلادی را احیا کرده است.
صباحی که در تمام عمر ناصریست بوده نامزد انتخابات ریاست جمهوری مصر در سال ۲۰۱۲ میلادی بود و به طور شگفتانگیزی با اختلاف اندکی پس از اخوان المسلمین و برنده نهایی «محمد مرسی» و «احمد شفیق» نخست وزیر دوران مبارک در جایگاه سوم قرار گرفت.
صباحی که توسط بسیاری از ناظران به عنوان یک سیاستمدار به سبک ناصر توصیف میشود تمایلات سیاسی خود را پنهان نمیکند و به جذابیت قهرمان خود (ناصر) نسبت به تودهها میپردازد. او به دنبال حفظ دیدگاه خود از ریاست جمهوری بود. با این وجود، او تلاش کرد از آن چه بهعنوان تلههای ناصر تلقی میکرد اجتناب ورزد. او گفته بود: «من از اصول ناصر در مورد عدالت اجتماعی حمایت میکنم و در عین حال برای یک سیستم کاملا دموکراتیک که به وضوح نقش ناصر را تعریف و محدود میکند فشار میآورم. این کاری است که ناصر انجام نداد».
پدیده صباحی را نمیتوان صرفا به آرزوی مصریها برای داشتن رهبر ناصریست نسبت داد ترس از اخوان المسلمین و رژیم کهن قطعا بسیاری از رای دهندگان را به جستجوی راه سومی سوق داده بود. با این وجود، حضور او به عنوان یادآور تصویر ناصر و جذابیت بیوقفه آن برای مردم عادی مصر غیر قابل انکار است.
با این وجود، هیچ کجا نمیتوان ارتباط ناصر و قدرت تصویر او را بهتر از به قدرت رسیدن «عبدالفتاح السیسی» وزیر دفاع سابق مشاهده کرد. ارتش مصر پس از چند روز اعتراضات گسترده علیه «مرسی» رئیس جمهور مصر بار دیگر در عرصه سیاسی مداخله کرد. در تاریخ ۳ ژوئیه میلادی سیسی رئیس وقت ارتش مرسی را از قدرت برکنار کرد اقدامی که به عنوان یک کودتا یا انقلاب دوم مورد مناقشه قرار گرفت.
تقریبا یک سال بعد سیسی با لغو تصمیم اولیه خود مبنی برعدم نامزدی برای ریاست جمهوری بدون برانگیختن هیچ گونه تعجبی در انتخابات ریاست جمهوری در برابر شخص صباحی پیروز شد، اما این بار با اختلاف آرای بسیار بیشتر (۹۶.۹۱ درصد). با ظهور سیسی و روی کار آمدن آن چه «خوان کول» از آن تحت عنوان «سیسی شیدایی» یاد کرده بود ناصر دوباره در زندگی مصریها ظاهر شد که شاید در دهه گذشته بیسابقه به نظر میرسید.
کانالهای خبری تصاویری از هزاران مصری را پخش نمودند که پوسترهایی را حمل میکردند که هم ناصر و هم سیسی را نشان میداد. برخی از روشنفکران برجسته کشور از جمله «صنع الله ابراهیم» و «جمال الغیطانی» سیسی را تحسین کردند و او را ادامه دهنده راه ناصر دانستند و شخص سیسی نیز در موقعیتها و مصاحبههای مختلف از این مقایسه استفاده کرده است.
هر جستجوی گوگل در مورد مقایسه بین این دو مرد منجر به دهها بازدید به زبان عربی و انگلیسی میشود که طیف گستردهای از رسانهها را پوشش میدهد از آهنگها گرفته تا ویدئوها و نوشتههای روزنامهها که به شدت درگیر بحثهایی درباره نادرستی یا صحت این مقایسه هستند.
پدیده اخیر سیسی - ناصر اگرچه ناتمام و هنوز در حال آشکار شدن است با این وجود، ما را وادار میکند تا در مورد چشمانداز مکان ناصر در تخیل مصر تامل کنیم. نخست رستاخیز قوی ناصر و میراث او در دو سال گذشته بیشتر از جایگاه شخص سیسی نزد مصریها اهمیت دارد.
سیسی تا زمان مداخله خود در ژوئیه ۲۰۱۳ میلادی برای مردم عادی مصر تقریبا ناشناخته بود. قرار دادن عکسهای او در کنار عکسهای ناصر در عرض چند ماه پس از به قدرت رسیدن نوعی خیال بافی است که بیتردید از اشتیاق مصریها به ظهور چهرهای شبیه ناصر ناشی شده که میتوانستند به او تکیه کنند و راه حلهایی برای بسیاری از مشکلات پیدا کنند که آنان را فرا گرفته است.
ماههای اولیه پس از انقلاب ۲۰۱۱ میلادی مصریها را در مورد امکان فراتر رفتن از نیاز به یک رهبر قدرتمند و ایجاد یک قرارداد اجتماعی جدید که به موجب آن ارتش از نقش بسیار محدودی در زندگی عمومی برخوردار خواهد بود به فکر فرو برد. سپس، اما شیدایی مقایسه سیسی و ناصر و احساسات نوستالژیک در میان مصریها اوج گرفت. تداعیهایی که ناصر در مصریان عادی برانگیخت بار دیگر ثابت شد که عامل تعیین کنندهای بود که جانشینان او میتوانستند به تصاحب آن به صورت کاذب یا غیر واقعی ادامه دهند.
نکته دیگر، شیوه طرح چهره ناصر توسط رسانههای رسمی مصر، بازرگانان و اطرافیان سیسی بود چرا که این بخش تاثیرگذار جامعه مصر عمدتا متشکل از چهرههایی بودند که جهت گیریهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادیشان در تضاد با ناصر است. با این وجود، از دید آنان میان ناصر و سیسی یک نقطه اشتراک بارز وجود دارد و آن این که هر دو مخالف اخوان المسلمین بوده اند.
همان طور که بسیاری از ناظران اشاره کردهاند طبقه بالا و طبقه متوسط رو به بالا که در حال حاضر سیسی را به عنوان ناصر جدید مینامند پذیرش مجدد سیاستهای اجتماعی و اقتصادی ناصر را در مصر تحمل نمیکنند. نکته جالب در اینجاست که متوجه میشویم چگونه ناصر به چند ناصر تقسیم شده است که هر یک به نیازهای بخشهای مختلف و متفاوتی از جامعه مصر پاسخ میدهند.
نکته سوم انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۴ میلادی در مصر بود که تجلی دیگری از اهمیت ناصر در مصر امروزی و موج ادعا به عنوان ظهور ناصری دوباره به عنوان راهی برای جلب نظر مردم عادی مصر قلمداد میشد. اگر انتخابات سال ۲۰۱۲ میلادی «حمدین صباحی» خودخوانده ناصری را مقابل یک نماینده اخوان المسلمین و یکی از چهرههای دوران مبارک قرار میداد رقابت در سال ۲۰۱۴ میلادی شاهد رقابت صباحی در مقابل سیسی یا شاید بتوان گفت «ناصر در مقابل ناصر» بود.
در حالی که دو نامزد شبیه ناصر قلمداد میشدند و میراث او را به عنوان راهی برای مشروعیت بخشیدن به پروژهها و طرحهای خود جستجو میکردند، اما هر دو ناصری را انتخاب کردند که بیشتر از همه با منافعشان سازگار بود. در نهایت و همان گونه که بیشتر انتظار میرفت ناصر دشمن قوی علیه اخوان المسلمین که در سیسی دیده شده بود بر نسخه سوسیالیستی ناصر که توسط صباحی تبلیغ میشد پیروز شد.
نکته چهارم آن که اگرچه روایت غالب در میان اخوان المسلمین چه در مصر و چه در خارج این بود که وضعیت اسفناک خود را در دست سیسی به عنوان تناسخ درگیری خونین خود با ناصر در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی قلمداد کنند چند صدا در داخل اخوان المسلمین تلاش کردند تا مقایسه بین ناصر و سیسی را از بین ببرند و آن را تلاشی جعلی برای مشروعیت بخشیدن به یک غاصب غیرقانونی قدرت قلمداد کنند. ناصر دشمن تاریخی اخوان المسلمین تا حدی نجات یافت نه برای بازبینی دیدگاه اخوان در مورد او بلکه برای محکوم کردن بیشتر سیسی و معرفی او به عنوان یک ظالم که در تاریخ مصر بیسابقه بوده است.
بنابراین، «یاسر ابوهلاله» مدیر کل وقت الجزیره در مقالهای که در سال ۲۰۱۴ میلادی منتشر شد ۹ تفاوت بین ناصر و سیسی را مطرح کرد و استدلال نمود که تنها وجه اشتراک این دو مرد لباس نظامی بر تن آنان است.
همان طور که پیشتر اشاره شد بازگشت دراماتیک ناصر از سال ۲۰۱۳ میلادی نشان دهنده تصویر قدرتمند او و تواناییاش در تسخیر تخیل مصری در چنین برهه حساسی از تاریخ مصر است. این که آیا عملکرد سیسی تاثیری بر یادآوری مصریها از ناصر خواهد داشت یا خیر به حدس و گمان سپرده میشود.
در حالی که شکستهای سیسی که تاکنون به راحتی قابل ذکر است ممکن است باعث شود مردم عادی مصر مفهوم منجی را کنار بگذارند و آن را از آرزوهای خود برای آیندهای بهتر جدا کنند با این وجود، میتواند به استثنا بودن چهره ناصر بیشتر بیافزاید و او را در موقعیتی بیمانند قرار دهد که نه سیسی و نه هیچ شخصیت سیاسی دیگری نتوانستند به آن دست پیدا کنند.
برای بسیاری از مصریها ناصر نه تنها یک شخصیت تاریخی و رهبری است که در زمان معینی در گذشته دور خود بر مصر حکومت میکرد و گهگاه موفق میشد و در بسیاری از مواقع دیگر زمین میخورد بلکه یک ایده است ایدهای مترادف عدالت اجتماعی، کرامت و برابری. در نتیجه، تا زمانی نامشخص ناصر هم چنان جزء اساسی خیال مصری است.
ترجمه: محمد نوین
ناصر یه متوهم بود که تمام طرح هاش از اتحاد اعراب تا زیر سلطه بردن عراق تا حمله به اسرائیل و هم پیمانی با بلوک شرق و شوروی سابق همشون شکست خوردن
و یه کشور خیلی باید از همه چیز خالی شده باشه که به همچین شخصی و گذشته ای چشم داشته باشه