سوم اردیبهشت گذشته، پیکر جوانی به بیمارستان انتقال یافت که آثار زخمی عمیق روی سر وی دیده میشد. نزدیکان جوان مجروح درباره ماجرا به کادر درمانی بیمارستان گفتند که او (مجروح) ابتدا سکته کرده و بعد از نیم طبقه ششم ساختمان در خیابان سحر کوی سیدی مشهد در حالی به پشت بام طبقه پنجم سقوط کرده است که میله آهنی در آن جا قرار داشت و سر او به نبشی آهنی برخورد کرد.
به گزارش خراسان، با این اظهارات، کادر درمانی بیمارستان شهید کامیاب تلاش خود را برای نجات مرد مجروح به کار گرفتند، اما او به دلیل شدت حادثه، به کما رفت و دیگر نتوانست آنچه را رخ داده، بازگو کند.
۱۲ روز بعد و در تاریخ پانزدهم اردیبهشت تلاش کادر درمانی به نتیجه نرسید و «علی- خ» به دنبال وقوع این حادثه تلخ جان سپرد. به دنبال انتقال جسد به پزشکی قانونی و در حالی که یکی از برادران «علی» (متوفی) اصرار داشت که او به خاطر سکته مغزی از کنار لانه کبوتران سقوط کرده است، اما چگونگی وقوع این حادثه مشکوک به نظر میرسید.
از سوی دیگر نیز همسر متوفی با پیگیریهای مصرانه خود مدعی بود که علی و برادرش «احمد» دچار اختلافات شدیدی بودند به طوری که چند بار کارشان به مشاجرههای لفظی و توهین و فحاشی کشیده است.
در همین حال او شاهدی را به دادسرا معرفی کرد که روز حادثه در متن ماجرا قرار داشت و با دیدن صحنهای دلخراش کابوس وار زندگی میکرد. این شاهد نیز سخن از یک جنایت وحشتناک گفت که در پشت بام نیمطبقه ششم و در کنار لانه کبوتران رخ داده است!
هنوز بررسیهای تخصصی پزشکی درباره علت اصلی مرگ این جوان ادامه داشت که قاضی ویژه قتل عمد مشهد، دستورات ویژهای را برای رصدهای اطلاعاتی نامحسوس صادر کرد و بدین ترتیب گروهی از افسران کارآزموده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی با نظارت و هدایت مستقیم سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی) وارد عمل شدند و به تحقیق درباره چگونگی وقوع این حادثه هولناک پرداختند.
قاضی دکتر «صادق صفری» پس از گزارش مقدماتی کارآگاهان به نتایجی رسید که نشان میداد در پس ماجرای سکته مغزی، جنایتی خانوادگی نهفته است چرا که برخی از نزدیکان متوفی حتی حاضر به کالبدشکافی جسد نیز نبودند.
در همین حال گروهی از کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ، ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) و با راهنماییهای قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب، به طور مخفیانه محل وقوع حادثه در خیابان سحر ۳۰ را بررسی کردند و به سرنخهای مهمی از یک جنایت پنهان رسیدند.
این گونه بود که منزل «احمد- خ» (برادر مقتول) در بولوار صبای کوی سیدی شناسایی شد، اما او در منزل مسکونی حضور نداشت. ساعتی بعد با ردزنیهای پلیسی، محل اختفای وی در خیابان سحر زیر ذره بین تحقیقات اطلاعاتی قرار گرفت و در یک عملیات ضربتی و هماهنگ به دام افتاد.
او که هرگونه اختلاف و درگیری با برادرش را انکار میکرد در بازجوییهای مقدماتی خود را عزادار برادرش میدانست که به خاطر از دست دادن وی حتی توان سخن گفتن ندارد! ولی کارآگاهان که دیگر اسناد انکار ناپذیری را در دست داشتند به اظهارات او توجهی نمیکردند تا این که بالاخره «احمد» در مخمصه سوالات فنی قرار گرفت و در حضور قاضی صفری لب به اعتراف گشود و گفت: چاقو را چنان بر سر برادرم زده بودم که به سختی آن را از جمجمهاش بیرون کشیدم!
همزمان با اعترافات متهم که با پیگیریهای جدی همسر مقتول نیز همراه بود، مقدمات بازسازی صحنه جنایت در کوی سیدی مشهد فراهم شد و متهم ۳۱ ساله به طبقه ششم ساختمان محل وقوع قتل، انتقال یافت.
در ابتدای بازسازی صحنه جنایت، ابتدا سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) توضیحاتی را درباره این پرونده پیچیده جنایی ارائه کرد و سپس با دستور قاضی ویژه قتل عمد، «احمد- خ» (متهم این پرونده جنایی) مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت و به تشریح صحنه برادرکشی پرداخت. او گفت: با برادرم از مدتی قبل اختلاف داشتیم تا این که عصر روز حادثه و در پی یک تماس تلفنی با هم مشاجره کردیم که کارمان به توهین و فحاشی کشید.
پس از آن برادرم به محل درگیری در کنار آلونک کبوترها آمد و در نیم طبقه ششم درگیری فیزیکی بین ما رخ داد. من که خیلی عصبانی بودم چاقوی بزرگ آشپزخانه را برداشتم و با آن ضربهای محکم به سرش کوبیدم. طوری که تیغه چاقو در سر او گیر کرد و به زمین افتاد. تیغه را از سر برادرم بیرون آوردم و در حالی که او به پشت بام طبقه پنجم افتاده بود از آن جا گریختم و موضوع را به برادر دیگرم «م» اطلاع دادم تا برادر مجروحم را به بیمارستان برسانند.
اعترافات متهم به قتل در حالی مورد تجزیه و تحلیلهای قضایی قرار گرفت که بررسیهای مقدماتی نشان میدهد اختلاف دو برادر که با یکدیگر شریک کاری در ساخت و ساز ساختمانی بودند به خاطر مهریه دهها میلیونی بوده است.
در همین حال اولیای دم مدعی شدند که «علی» (مقتول) مدتی قبل با همسرش دچار اختلاف خانوادگی شده بود و به خاطر این که در کشاکش این اختلافات، مبالغ سنگین مهریه به اجرا گذاشته نشود و او به طور قانونی پساندازی در حساب بانکی خود نداشته باشد، مبلغ زیادی را به طور امانت در اختیار برادرش قرار داده بود، اما وقتی اختلافات به پایان رسید و زندگی آنها رنگ شیرین گذشته را یافت دیگر «احمد» به تماسها و خواستههای او برای پرداخت مبلغ مذکور پاسخ نمیداد و به همین دلیل اختلافات شدیدی بین آنها وجود داشت که در نهایت به جنایت رسید.
بررسیهای بیشتر کارآگاهان با دستورات ویژه قضایی برای کنکاش درباره این ادعاها و انگیزه قاتل از برادرکشی همچنان ادامه دارد.