ورود بی رویه کفشهای چینی به بازار ایران، زندگی و شغل مرا نیز به گونهای تحت تاثیر قرار داد که از اوج به حضیض سقوط کردم و به اعتیاد و دزدی روی آوردم به طوری که دیگر به کسی رحم نمیکردم و....
به گزارش خراسان، مرد ۴۷ سالهای که برای نهمین بار به جرم سرقت اموال مردم و با تلاش نیروهای کارآزموده تجسس کلانتری امام رضا (ع) مشهد دستگیر شده است، در حالی که از شدت شرم نمیتوانست به چشمان پسرش نگاه کند، درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: درست ۲۵ سال قبل بود که در یکی از مهمانیهای خانوادگی عاشق «اعظم» شدم. تیر نگاهم که قلب او را نشانه رفته بود گویی به هدف نشست و خیلی زود مراسم خواستگاری و عقدکنان برگزار شد.
وی گفت: آن روز احساس کردم نامزدم نیز پیش از این به من دل باخته بود به طوری که قصه عشق ما مدتها نقل محافل فامیلی شد. خلاصه زندگی مشترک من و اعظم در فضایی عاشقانه شکل گرفت و او هرکاری را برای پایه ریزی یک زندگی مستحکم انجام میداد. من هم تعمیرگاه دستگاههای صنعتی کفش دوزی را راه اندازی کردم و درآمد خوبی داشتم. به این دلیل که تعمیرکار ماهری بودم، از نقاط مختلف کشور سفارش کار داشتم. طولی نکشید که زندگی مرفهی را برای همسر و دو فرزندم مهیا کردم.
او افزود: همه امکانات رفاهی در اختیارشان بود و این زندگی عاشقانه رنگ و بوی دیگری داشت تا این که ۱۰ سال قبل ناگهان ورق برگشت و کارگاههای کوچک و بزرگ تولیدی کفش یکی پس از دیگری ورشکسته شدند و مالکان آنها به شغلهای دیگر روی آوردند چرا که کفشهای چینی ارزان قیمت، اما بی کیفیت بازار را احاطه کرده بود. دیگر کسی کفشهای خاطره انگیز ایرانی را نمیپوشید. بازار در تلاطم عجیبی فرو رفت و من هم دیگر بیکار شدم چرا که دستگاهی برای تعمیر نداشتم.
متهم ادامه داد: مدتی با فروش ملک و املاک زندگی ام را گذراندم، اما بعد از آن شرمنده همسر و فرزندانم بودم و نمیتوانستم این شرایط را تحمل کنم، از اوج به حضیض افتاده بودم و دیگر نمیتوانستم کمرم را راست کنم. در این شرایط افسردگی و گوشه گیری هیچ کس سراغی از من نمیگرفت و از آن دوستانی که روزی به همراه اعضای خانواده شان در ویلای شیک من جوجه کباب میزدند، هیچ خبری نبود. آرام آرام اوقاتم را با دوستانی میگذراندم که به موادمخدر اعتیاد داشتند به همین دلیل من هم خیلی زود گرفتار اعتیاد شدم.
او ادامه داد: حالا دیگر بی پولی و بیکاری روح و روانم را به هم ریخته بود تا جایی که برای تامین هزینههای اعتیادم دچار مشکل میشدم. این بود که به طور پنهانی به سرقتهای خرد از داخل خودروها روی آوردم. دیگر به جز همسر و فرزندانم هیچ کسی در اطرافم دیده نمیشد.
وی گفت: مدتی بعد و زمانی که به موادمخدر صنعتی آلوده شدم خانه و زندگی را هم فراموش کردم و به کارتن خوابی روی آوردم. حالا برای تامین هزینههای اعتیادم دست به هر کاری میزدم و به هیچ کس رحم نمیکردم به طوری که در طول این سالها هشت بار به جرم سرقت دستگیر و راهی زندان شدم، اما هر بار همسرم با کارگری در خانههای مردم خسارت شاکیان را میپرداخت و رضایت آنها را میگرفت تا مرا آزاد کند. او به خاطر عشقی که به من داشت، تلاش میکرد تا مرا به زندگی گذشته بازگرداند و اعتیادم را ترک کنم، اما همه زحمات او بی نتیجه میماند و اشکها بر گونه هایش خشک میشد.
مرد ادامه داد: خلاصه حدود دو ماه قبل بود که پسر بزرگم شغلی در یک شرکت خصوصی پیدا کرد و با کلی قسط و قرض خودروی پرایدی خرید تا بتواند مخارج مادر و برادر کوچک ترش را تامین کند. او تا نیمه شب کار میکرد و برای معاش خانواده زحمت میکشید، اما در یکی از همین نیمه شبها وقتی پسرم از شدت خستگی خیلی زود به خواب رفت، مخفیانه سوئیچ پراید را از جیب او برداشتم و تا نزدیک صبح به تعداد زیادی از خودروهای پارک شده در کنار خیابانها دستبرد زدم، اما نفهمیدم چگونه ماموران تجسس پراید پسرم را شناسایی کردند و او را به اتهام سرقت به کلانتری انتقال دادند. در این شرایط قصد داشتم به یک مکان نامعلوم فرار کنم، اما ناگهان خودم را در محاصره پلیس دیدم و دستگیر شدم. حالا هم از نگاه کردن به چشمان همسر و پسرم شرم دارم چرا که...
گزارش حاکی است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ سید عباس شریفی (رئیس کلانتری امام رضا (ع) مشهد) این سارق حرفهای به مراجع قضایی معرفی شد تا بررسیهای بیشتری توسط افسران زبده دایره تجسس برای کشف سرقتهای او صورت گیرد.