نصرتالله تاجیک، سفیر پیشین ایران در اردن در گفتگویی به کالبدشکافی نقش کشورهای حاشیه خلیج فارس در صدور قطعنامههای احتمالی علیه ایران پرداخته است.
در ادامه مشروح گفتگوی این کارشناس با روزنامهی شرق را میخوانید:
اخیرا شاهد آن هستیم که دولت بایدن و همچنین کنگره آمریکا دست به تغییرات معناداری در قبال جمهوری اسلامی زدهاند. در کنار آن، اقدامات متعدد اسرائیل ضد امنیت ایران را نظارهگر هستیم. فشار کشورهای اروپایی، نقش مخرب آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همچنین احتمال صدور قطعنامه از طرف شورای حکام هم که مطرح است. در این بین، کشورهای حاشیه خلیج فارس با اقدامات خود نظیر بیانیه ضد ایرانی ۱۱ خرداد شورای همکاری، تا چه اندازه به این فضا دامن زدهاند؟ آیا این بیانیه مکمل این فشارها علیه ایران بود؟
به نظر من برای تحلیل این شرایط که چرا مجموعه این بازیگران به سهم و اندازه خود باعث ایجاد فضای ضد ایرانی کنونی شدهاند، باید به عقب برگردیم. واقعیت امر این است که شیوه مذاکره دولت سیزدهم در وین باعث فرسایشیشدن گفتگوها و در نهایت بنبست کنونی شد. بههرحال هرچه از زمان مذاکرات گذشت، بازیگران ضد برجام بهخصوص اسرائیل با تلاشهای خود فشارهای همهجانبهای را از طریق سنا، جمهوریخواهان و حتی بخشی از دموکراتها به دولت بایدن وارد کردند.
تحریک آژانس و شورای حکام نیز که در دستور کار تلآویو بوده است؛ همچنان که شاهد سفر رافائل گروسی به اسرائیل هستیم. در کنار آن، کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز تمایل چندانی به احیای برجام و لغو تحریمهای ایران نداشته و ندارند؛ کمااینکه بیانیه اخیر شورای همکاری خلیج فارس هم مؤید همین مسئله است. مجموعه این شرایط، تغییر رفتار دولت بایدن در قبال مذاکرات احیای برجام را به دنبال داشت؛ درحالیکه استراتژی صحیح آن بود که نخست هرچه سریعتر مذاکرات به نتیجه برسد و از همه مهمتر مذاکرات در چارچوب برجام باشد.
منظور شما مشخصا درخواستهای فرابرجامی است؟
اینجا نباید انتقاد را فقط متوجه ایران کرد. بههرحال خواستههای فرابرجامی تهران و واشنگتن باعث ایجاد بنبست کنونی و نقش مخرب آژانس بینالمللی انرژی اتمی شد و کار به جایی رسید که احتمالا در نشست فصلی شورای حکام که از امروز آغاز میشود، قطعنامهای علیه ایران صادر شود.
درصورتیکه اگر دو طرف به چارچوب مذاکرات وفادار میماندند و در عین حال در کمترین زمان ممکن این توافقها به نتیجه میرسید، بدون شک شاهد این وضعیت پیچیده و بغرنج نبودیم. حال به موازات تشدید فضای ضد ایرانی، برخی چالشها در مناسبات واشنگتن با ریاض و ابوظبی با محوریت مسائل حقوق بشر از قتل خاشقجی تا جنگ یمن و... در حال برطرفشدن است. این مهم قطعا به ضرر منافع ما در منطقه خواهد بود.
چرا؟
چون شاهد احیا و ارتقای جبهه تازه مشترکی علیه ایران هستیم که طی یک سال و نیمی که از عمر دولت بایدن میگذرد، به محاق رفته بود. بههرحال جو بایدن تا الان به عربستان سفر نکرده است؛ اما فضای ضد ایرانی کنونی باعث نزدیکشدن روابط ایالات متحده به عربستان و امارات شده است.
پس شما معتقدید کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز سهم درخور توجهی در تشدید فضای ضد ایرانی کنونی دارند؟
بههرحال با فرسایشیشدن مذاکرات وین، تأخیر در حصول توافق و احیای برجام وضعیتی شکل گرفت که علاوه بر اسرائیل، کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز با تلاش در جهت ترسیم چهرهای نامناسب از جمهوری اسلامی و دمیدن بر ایرانهراسی، خواهان آن بودند که دولت بایدن را متقاعد به عدم احیای برجام و تقابل با تهران کنند؛ کمااینکه در دولت ترامپ نیز با سرمایهگذاریهای کلان و خرید اسلحه نقش مؤثری در ایرانستیزی دولت سابق آمریکا داشتند. به واقع من معتقدم مشغولکردن سیاست خارجی ایران به برجام، مذاکرات هستهای، خروج یا عدم خروج سپاه از لیست گروههای تروریستی و... هدف بزرگتری را دنبال میکند.
چه هدفی؟
اینکه سیاست خارجی ایران مشغول این مسائل شود تا توان و تمرکزی برای ارتقای مناسبات، رشد و توسعه تجارت بینالمللی و مسائلی از این دست شکل نگیرد. به همین دلیل بیانیه اخیر شورای همکاری خلیج فارس نوعی زمینهسازی برای صدور قطعنامه در شورای حکام بوده تا پرونده ایران به شورای امنیت بازگردد که با فعالشدن قطعنامههای پیشین، تهران در یک انزوای دیپلماتیک قرار بگیرد.
با این اوصاف، چرا ریاض اصرار به ادامه نشست بغداد با هدف احیای روابط با ایران دارد؟
من از ابتدا نسبت به نشست بغداد و اهداف پشت پرده عربستان خوشبین نبودم.
به چه دلیل؟
چون سعودیها با نشست بغداد به دنبال سرگرمکردن ایران هستند. در واقع ریاض یک بازی دوگانه را در قبال تهران پی گرفته است؛ از یک طرف با ایران در بغداد به دنبال احیای روابط است و علاقهمند است هیئتهای امنیتی را به هیئتهای سیاسی و دیپلماتیک بدل کند و از آن طرف تمام کارشکنیها و تلاشها برای تشدید فضای ضد ایرانی را هم دارد. پس نشست بغداد به معنای کنارگذاشتن سیاست ضدبرجامی عربستان نیست.
مسئله اینجاست که با توجه به شرایط کنونی در عربستان، ریاض به سیاست تنش صفر با همسایگان خود نیاز دارد تا دوران گذار حکومت از ملک سلمان به بنسلمان شکل بگیرد و همزمان روابط خود را با آمریکا احیا کند. پس عربستان فعلا دنبال بازی با کارت ایران به نام نشست بغداد و ادعای احیای روابط با تهران است.