افراد جامعه با آغاز دوران بازنشستگی به تشکیل اجتماعات تمایل بیشتری نشان میدهند. آنها در این دوره دچار بحران در وظایف، نقشها و حتی تعریف هویت خودشان میشوند که میتوان از آن به عنوان بحران کهن سالی نام برد.
به همین دلیل این افراد به شکلدهی روابط با هم سن و سالان خودشان در محله، مسجد، پارک و… رو میآورند و گاهی از دل این روابط و خاطرات مشترک، بازیهای محلی بیرون میآید. بازیهایی که ضمن آنکه میتواند منجر به نشاط و تحرک آنها باشد حس زندگی را در دل آنها زنده نگه میدارد.
بازنشستگان شهر سنندج نیز در پارکهای این شهر سرزمین کوچکی ساخته اند که میتوان آن را شهربازی پیرمردها نامید. پیدا کردن این شهربازی کوچک در شهر شبیه پیدا کردن برکهای زلال در کویری خشک و خالی است. آن هم در محدودهای که امکاناتی برای اوقات فراغتشان وجود ندارد و در زمانهای که حتی کودکان هم بازی را در دنیای مجازی پیدا کردهاند و ساعتها با پشت خمیده و قامت مچالهشده بازیهای کامپیوتری را تجربه میکنند، آنها اوقات خود را با گپ و گفت و تجدید خاطرات گذشته و بازیهای قدیمی نظیر دوز میگذرانند.