فرارو- علیرضا اسمعیلزاده؛ در خلاصۀ داستان سریال «نوبت لیلی» آمده است که «لیلی از طریق کتابی مرموز درمییابد که او و خانوادهاش تا کنون در زمان و مکانهای بسیار زیستهاند...». اگر با خواندن این خلاصه کسی انتظار دیدن سریالی شبیه Dark را پیدا کرده باشد حتما مایوس خواهد شد، چون چیزی که در دو قسمت اول دیدیم بیشتر شبیه «آب پریا» است؛ با ادعاهای بزرگتر و دیالوگهای نامفهومتر و حال و هوای بلاتکلیفتر.
«نوبت لیلی» قصد دارد رازآمیز باشد، اما مسیر کاملا اشتباهی را انتخاب کرده و به مقصودش حتی نزدیک هم نشده است. معماهای یک سریال رازآمیز باید مثل گیاه به تدریج از دل یک داستان منسجم رشد کنند تا بتوانند مخاطب را با خودشان درگیر کنند. اما رازها و معماهای این سریال خیلی ناگهانی و بیقاعده مثل جن و پری از پنجره و سقف به داخل فضای داستان میپرند.
گویا سازندگان سریال تصور کردهاند که اگر همۀ قصهها و اتفاقات عجیبی را که به ذهنشان میرسد در یک دیگ بزرگ بریزند و هم بزنند و ادویۀ «جهانهای موازی» را هم به آن اضافه کنند، حتما چیز خارقالعاده و مبهوتکنندهای شکل میگیرد. اما این احتمالا بدترین راه برای درگیر کردن مخاطب است. اصلا اینطور نیست که هرچقدر تعداد رازها و اتفاقات عجیب یک فیلم یا سریال بیشتر باشد، رازآلودگی آن بیشتر بشود. اولا یک داستان منسجم و پرکشش لازم است که رازها در دل آن شکل بگیرند و ثانیا نحوۀ ارائۀ رازهاست که بیننده را برای تماشای ادامۀ فیلم یا سریال مشتاق میکند.
نمونههای موفق خارجی طبیعتا کم نیستند. همین چند ماه پیش فصل اول سریال «آرشیو ۸۱» (Archive 81) منتشر شد که مفهوم تداخلها و جابهجاییهای زمانی را در دل یک داستان ترسناک گنجانده بود. این سریال آنقدر معماها و اتفاقات عجیبش را به موقع و سربزنگاه ارائه میکرد که بیننده دقیقا همزمان با بازیگر نقش اصلی دهانش از تعجب باز میماند و حیرت میکرد. اما از نمونههای خارجی که بگذریم حتی فیلم ساده و درخشان «قدمگاه» (۱۳۸۲) را میشود مثال زد؛ «قدمگاه» فقط یک راز دارد، ولی همان یک راز تمام فضای فیلم را رازآلود و معماگونه میکند و فاش شدن آن هم همزمان میشود با نوعی رستگاری نهایی برای شخصیتهای داستان.
اما «نوبت لیلی» از هر جهت قافیه را باخته است؛ در دو قسمت اول و بعد از حدود ۱۵۰ دقیقه ضرب و زور، هنوز داستان جذاب و سر و ته داری در کار نیست و همۀ رازها و معماهای فیلم هم پیشاپیش لو رفته و بیرمق شدهاند. این شاید عجیبترین نکته دربارۀ این سریال باشد که بزرگترین رازش را در همان خلاصۀ داستان لو داده است. اگر سریال سعی میکرد به تدریج ما را به سمت فهم موضوع جهانهای موازی ببرد شاید میتوانست حداقل برای چند قسمت هم که شده جاذبۀ بیشتری برای مخاطب ایجاد کند. اما نه تنها ما از همان ابتدا میدانیم که «لیلی و خانوادهاش در زمان و مکانهای بسیار زیستهاند» بلکه چندین بار در طول همین دو قسمت با سخنرانیهایی کسلکننده دربارۀ مفهوم جهانهای موازی رو به رو میشویم که شخصیت اصلی سریال آنها را در قالب گفتار متن بیان میکند. در قسمت دوم هم مریلا زارعی در سکانسی که با لادن مستوفی گفتگو میکند یک انبار مهمات کامل از کلمات مربوط به جهانهای موازی را به سمت مخاطب شلیک میکند که دیگر چیزی برای دنبال کردن و رازی برای فاش شدن باقی نمیگذارد. (البته از حق که نگذریم این سکانس با بازیهای مصنوعی، با دیالوگهای بی سر و ته دربارۀ دالانهای بینجهانی، و مهمتر از همه با صحنهپردازی و جلوههای ویژۀ مضحکی که انگار میخواسته شبیه «جنگ ستارگان» باشد، حداقل میتواند مخاطب را حسابی بخنداند و یک مقداری از بار بیهودگی سریال کم کند).
تقریبا هر نیم ساعت از سریال یک داستانی برای خودش دارد که هیچکدام با دیگری به درستی گره نمیخورد و تعلیق و هیجانی هم ایجاد نمیکند. اتفاقات مختلف بدون هیچ پایهریزی قبلی و بدون اینکه هیچ شوک و غافلگیریای ایجاد کنند پشت سر هم ردیف میشوند. از هر گوشه کناری ممکن است هر چیزی سبز شود بدون اینکه زمینهای برایش چیده شده باشد. یک نفر یکدفعه وسط بیابان شمع میگیرد جلوی چشم دیگری و اسرار ازل تا ابدش را میگوید؛ یک نفر یک جای دیگر هفتاد سال ایستاده وسط بیابان و عکس میگیرد؛ یک نفر با خالکوبی سوسک مصری از یک دنیای دیگر میآید یک چیزی را بدزدد، ولی سگ گازش میگیرد و فرار میکند....
آخرین نکته اینکه «نوبت لیلی» ظاهرا خودش هم بین دنیاهای مختلف سرگردان شده و تکلیفش با حال و هوای خودش مشخص نیست. چند دقیقه انگار میخواهد «پری» مهرجویی باشد و حال وهوای فلسفی و سالکانه داشته باشد، بعد از چند دقیقه تبدیل میشود به یک درام خانوادگی، سکانس بعدی رازآلود است، سکانس بعدی جنایی، بعد عاشقانه، بعد کمدی و الی آخر؛ و تاسفآور اینکه در هیچکدام از این قلمروها هم موفق نیست.
- کارگردان: روحاله حجازی
- نویسندگان: مهدی شیرزاد، سروش چیتساز، روحاله حجازی
- بازیگران: مریلا زارعی، پردیس احمدیه، حمید فرخ نژاد، لادن مستوفی و دیگران