قرن چهاردهم هجری خورشیدی به پایان رسید و یک قرن تازه آغاز شد. سده ۱۳۰۰ خورشیدی، اما برای ما ایرانیها سدهای پر از حادثه بود وای بسا از این نظر با سدههای پیشین قابل مقایسه هم نباشد. اما آینده برای ما چه در چنته دارد؟ ایران در قرن جدید به کدام سو میروند؟
به گزارش تجارتنیوز، رخدادهای ۱۰۰ سال اخیر خیلی چیزها را در مورد ایران تغییر دادند و شاید سالها باید بگذرد تا اثرات این رخدادها مشخص شوند. از آغاز انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ میلادی، اکنون ۲۳۳ سال میگذرد، اما جمله معروف و تازهای هست که میگوید «برای روشنشدن اثرات انقلاب فرانسه، هنوز زود است».
در فاصله ۱۰۰ سالی که از ۱۳۰۰ خورشیدی به اینسو طی کردهایم، رخدادهای حیرتآوری بر ما گذشته است: سلطنت قاجار جایش را به سلطنت پهلوی داد؛ جنگ جهانیِ دوم نخستین شاه پهلوی را از صدر به زیر کشید؛ نفت در ایران ملی شد؛ فرصت ایجاد یک جمهوری در ایران با کودتای سال ۱۳۳۲ از میان رفت؛ دومین شاه پهلوی با انقلاب خلع شد؛ ایران به کام یکی از طولانیترین جنگهای کلاسیک در قرن بیستم کشیده شد؛ هستهای شدنِ ایران ما را وارد بزرگترین بحران دیپلماتیکمان کرد و در فاصله سالهای ۱۳۹۶ تاکنون، ایران شرایط اقتصادی و سیاسی مطلوبی نداشت.
اما از این پس چه خواهد شد و آیا رخدادهای گذشته، چراغی برای آینده هم هستند؟ تاریخ نشان داده که آینده را مسیرِ طیشده در گذشته تعیین میکند و جز این نیست. در ادامه، برخی سناریوها در مورد آینده ایران را با نگاهی به گذشته با هم مرور میکنیم.
این جمله شاید بر بسیاری گران بیاید، اما ایرانِ امروز بسیار امنتر از ایرانِ دیروز است. در اوجِ دوران تحریمهای اقتصادی علیه برنامه هستهای ایران، برخی میگفتند ایران میخواهد استراتژی امنیتی «کرهشمالی» را رونویسی کند.
کرهشمالی میخواست مطمئن شود که هدف حمله قرار نمیگیرد و به همین دلیل به دنبال بمب اتمی بود. بمب اتمی در عمل امنیت کرهشمالی را تامین کرد و حالا هر چند این کشور اساسا از منظومه جهانی بیرون است، نظام سیاسی حاکم بر آن نگران حملهای از خارج نیست.
ایران البته این استراتژی را دنبال نکرد، اما با گسترش نیروهای نظامی نیابتی و توان موشکی خود، احتمال حمله خارجی را به شدت کاهش داد. بر اثر تحریمها، ایران وارد «فصل ۷ منشور سازمان ملل متحد» (Chapter VII of the UN Charter) هم شد، اما کار به جنگ نکشید. عراق، لیبی و سوریه، تنها برخی از نمونههای قرارگیری ذیل این فصل حقوقی هستند که کارشان به جنگ کشیده است.
«استراتژی بازدارندگی» (Deterrence) ایران بدون استفاده از بمب اتمی تاکنون موفقیتآمیز بوده و در نمونهای همچون مورد عربستانسعودی، کار پس از یک دهه تنش، به مصالحه رسیده است. بحرانهای خارجی حالا تغییر ماهیت دادهاند، اما در اقیانوس آشوب در غرب آسیا (خاورمیانه)، ایران نسبتا امن بوده است.
نقطه مقابل کاهش نگرانیهای خارجی برای ایران، اما افزایش نگرانیهای داخلی است. در طول ۴ سال گذشته، ایران چندین و چند مورد ناآرامی شهری را تجربه کرده که از نظر گستردگی، در سراسر قرن اخیر بیسابقه بودهاند.
این در حالی است که نرخ فقر در ایران به شکلی کمسابقه بالا رفته و به مرز هشدار رسیده است. آمارهای رسمی (از جمله توسط نهادهای پژوهشی در سازمان تامین اجتماعی ایران) نشان میدهند که دستکم ۳۰ درصد از مردم ایران زیر «خط فقر مطلق» هستند.
آمارهای غیررسمی، این میزان را تا ۵۰ درصد هم برآورد کردهاند، اما آمار درست هر چه باشد، تکاندهنده است. «خط فقر مطلق» به معنای مرزی است که قرار گرفتن در زیر آن، قرار گرفتن در معرض گرسنگی، عدم دسترسی به آب آشامیدنی، قطع دسترسی به آموزش و مواردی از این دست است.
در سالهای آینده، باید یک جابهجایی ثروت گسترده و عظیم (از رهگذر سیاستهای بازتوزیع ثروت) در ایران اتفاق بیفتد. افزایش یارانه برای فرودستان و افزایش پایه مالیاتی، تنها بخشی از سیاستهایی هستند که اجرای آنها ضروری است.
مطالباتِ بیپاسخ مردمی هم در سالهای گذشته انباشته شدهاند. نظر به این فرض، نظام حکمرانی ایران باید به تدریج راهکاری برای پاسخ به مطالبات دموکراتیک شهروندان ایرانی پیدا کند. طرح موضوعاتی مانند «صیانت» از فضای مجازی، دقیقا حرکت در مسیر معکوس است.
موضوع دیگری که باید هر روز و هر ساعت به آن فکر کنیم، خشکشدن ایران است. برخی شبیهسازیهای اقلیمی نشان میدهند که طی ۱۰ سال آینده، میزان منابع در دسترسِ آب در ایران، به مراتب (حتی تا مرز ۹۰ درصد) کمتر از امروز خواهد بود.
در سال ۲۰۲۱ میلادی هم مقالهای در مجله معتبر «نیچر» (Nature) منتشر شد که نشان میداد ایران با منابع آبی خود چه کرده است. بر اساس این مقاله، ایران در فاصله سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۵ میلادی، حدود ۷۴ کیلومتر مکعب از آبهای زیرزمینی خود را استخراج کرده است.
هر کیلومتر مکعب آب، معادل یک تریلیون لیتر آب است و ۷۴ کیلومتر مکعب، معادل ۷۴ تریلیون لیتر آب، یعمی عددی که ۱۲ صفر دارد. این تقریبا معادل با ۲ برابر حجم آبی است که در پرآبترین وضعیت، در دریاچه ارومیه وجود داشته است (حدود ۴۶ کیلومتر مکعب در سال ۱۹۹۶ میلادی).
ایران هر سال آب کمتر و کمتری برای کشاورزی در اختیار خواهد داشت و نزدیک به ۲٫۵ میلیون نفر (معادل حدود ۱۰ درصد از نیروی کار) در ایران که معاش آنها مستقیم و غیرمستقیم به کشاورزی بستگی دارد، مستعد سقوط به زیر خط فقر و اعتراض هستند. موردِ خوزستان و اصفهان در سال ۱۴۰۰، تنها نوکِ یک کوه یخ است.
نظام حکمرانی ایران (اعم از دولت، مجلس و غیره) با موضوع آب و بودجههای نیازمند تخصیص برای مدیریت این موضوع، باید به مثابه یک امر فوقالعاده و با حداکثر اولویت برخورد کند. در غیر این صورت، کلیت ایران در معرض تهدید خواهد بود.
اما بزرگترین رخداد مثبت در اقتصاد ایران در طول سال جدید و سالهای پس از آن، احتمالا خبر پمپاژ حجم عظیمی از سرمایههای چینی به اقتصاد کشور خواهد بود. ایران و چین یک برنامه همکاری مشترک ۲۵ ساله امضا کردهاند که بر اساس اخبار غیررسمی، مشتمل بر سرمایهگذاری دستکم ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در اقتصاد ایران است.
چنین حجمی از سرمایهگذاری خارجی در اقتصاد ایران (البته به فرض تحقق) در تاریخ معاصر ما بیسابقه است. برای آنکه تخمینی داشته باشیم، تزریق این میزان سرمایه در مدت ۳۰۰ ماه (۲۵ سال)، معادل متوسط ماهانه ۱٫۳ میلیارد دلار خواهد بود که (با احتساب دلار ۳۰ هزار تومانی)، معادل ماهانه ۴۰ هزار میلیارد تومان یا سالانه ۴۸۰ هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری است.
تکمیل شبکه ریلی غربی-شرقی و نیز شمالی-جنوبی ایران، احداث احتمالیِ کارخانههای مشترک خودروسازی، مجتمعهای پتروشیمی و بدلشدن به یکی از اصلیترین حلقههای زنجیر «جاده ابریشم جدید»، از چشماندازهای قرارداد مشترک ایران و چین هستند که میتوانند اقتصاد ایران را (خوب یا بد)، بیش از همیشه «چینی» کنند.
از آنسو، اما چشمانداز روابط میان ایران و اروپا، به عنوان یکی از بزرگترین بازارهای مصرفی در جهان هم حالا مثبت شده است. حمله روسیه به اوکراین البته علت اصلیِ چنین رخدادی است و هر تحولی در این زمینه، ممکن است پیشبینی را هم تغییر بدهد.
با این همه، تا این لحظه، چشمانداز روابط میان ایران و کشورهای اروپایی مثبتتر از گذشته شده است. مهمترین موضوع، کشف «میدان گازی چالوس» در شمال ایران است که میتواند به یکی از منابع مهم تامین گاز مورد نیاز قاره سبز بدل شود.
همزمان، جنگ اوکراین اروپاییها را به سمت اتخاذ سیاستهای اقتصادی و امنیتی مستقل از آمریکا سوق خواهد داد. در این چشمانداز، به غیر از ترکیه، روسیه و برخی کشورهای شمال آفریقا، ایران بزرگترین اقتصاد و بزرگترین دوست-دشمن درجغرافیایِ نزدیکِ اروپاییها است. اروپا میتواند با ایران دشمن باشد یا دوست، اما نمیتواند ایران را نادیده بگیرد.
ایران در آستانه ورود به قرن جدید، دوباره با یک چالش قدیمی رو در رو شده و از قضا، بعید نیست ما دوباره در چاهی بیفتیم که پیشتر از آن بیرون آمده بودیم. با افزایش اعجابآور قیمت نفت به دنبال رخدادهای اخیر (پایان بحران کرونا، جنگ اوکراین، تحریم روسیه و مذاکرات هستهای)، ایران سال آینده ناگهان به یک ثروت نفتی کمسابقه دست پیدا خواهد کرد.
تخمینها نشان میدهند که در سال ۱۴۰۱ خورشیدی، ایران ممکن است از محل فروش نفت، گاز و میعانات، حدود ۱۰۰ میلیارد دلار درآمد داشته باشد. وصول دلارهای بلوکهشده در بانکهای خارجی این مبلغ را حتی بالاتر میبرند. در مقام مقایسه، در سال ۱۳۹۹ (بنا به روایتی) ایران تنها ۱۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشت.
اما نفت برای اقتصاد ایران همواره تیغی دولبه بوده است: لبهای برای رفع و لاپوشانی مشکلات و لبهای که دستِ خودِ شمشیرزن را میبرد. دولت ابراهیم رئیسی میتواند با درآمد افسانهای نفت، بدهیهای انباشتهشده را تسویه کند؛ طرحهای نیمهتمام عمرانی را کامل کند؛ داراییهای «صندوق توسعه ملی» را افزایش دهد و هزار و یک کار درست دیگر انجام دهد.
همین دولت، اما میتواند اشتباهات گذشته را هم تکرار کند: نرخ ارز را سرکوب کند؛ مافیای نفتی و پتروشیمی (همچون ب. ز و غیره) پدید بیاورد؛ با واردات بیرویه توانِ تولید داخل را نابود کند و در نهایت، مشکلات اقتصادی ایران را به فردایی موکول کند که نفت و درآمد نفتی وجود نخواهد داشت.
سال ۱۴۰۱ میتواند سال آزمونها برای اقتصاد ایران باشد. واضح است که رشد اقتصادی ایران در سال ۱۴۰۱، مثبت (و حتی شاید دو رقمی) خواهد بود، اما مهم این است که ادامه مسیر چگونه طی میشود.