bato-adv
ابوتراب خسروی، نویسنده در گفتگو با فرارو بررسی کرد

در فضای ادبیات داستانی ایران در سال ۱۴۰۰ چه گذشت؟

در فضای ادبیات داستانی ایران در سال ۱۴۰۰ چه گذشت؟
واقعیتی که در مورد نوشتن و تولید ادبیات در جامعه ما دارد اتفاق می‌افتد، علی رغم تمام مشکلاتی که وجود دارد، از جمله سانسور و محدودیتی که در چاپ و نشر وجود دارد، به اعتقاد من بارقه خیلی خوبی است. در نهایت این کمیت بدل به کیفیت می‌شود و می‌تواند پشتوانه خوبی برای ادبیات داستانی ما و جامعه باشد.
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۵ - ۰۲ فروردين ۱۴۰۱

فرارو- وضعیت تولید و خوانش داستان و رمان ایرانی در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال‌های اخیر تفاوت‌های چشمگیری دارد. این را می‌شود از تیراژ و قفسه کتابفروشی‌ها دریافت. در سال‌های اخیر تیراژ داستان ورمان ایرانی به چند هزار نسخه رسیده بود. البته خیلی هم سریع این چند هزار نسخه فروش می‌رفت و کتاب‌ها تجدید چاپ می‌شد. اما همین حالا نشر‌های بزرگ، چاپ داستان و رمان چهره‌های مطرح را به ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ نسخه رسانده اند.

به گزارش فرارو، علاوه بر این کمتر نشری جرات می‌کند که روی آثار داستان نویسان تازه کار سرمایه گذاری کند. همین تعداد اندک نیز با وسواس خاصی آثار تازه را مورد ارزیابی قرار می‌دهند، تا سرمایه شان در قفسه‌ها و انبار‌ها خاک نخورد.

همین حالا نشر‌های بزرگ، از میان داستان نویسان مطرح کارشناس انتخاب می‌کنند، تا بهترین‌ها را از میان چند صد اثری که نویسندگان برای چاپ ارسال می‌کنند، بررسی کنند. در نهایت نیز سه یا چهار اثر در طول سال به چاپ می‌رسد.

اما در نهایت این نویسندگان مشهور هستند که کتاب‌های شان تجدید چاپ می‌شود و باقی همین تعداد انگشت شمار به سختی در طول سال کتاب شان به چاپ مجدد می‌رسد.

با این حال برای بررسی وضعیت داستان و رمان ایرانی در آخرین سال قرن چهاردهم خورشیدی، فرارو گفتگویی با ابوتراب خسروی، نویسنده مطرح معاصر داشته است که در ادامه از نظر خوانندگان مطرح می‌گذرد.

آقای خسروی فضای تولید داستان و رمان ایرانی در سال ۱۴۰۰ را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

واقعیتی که در مورد نوشتن و تولید ادبیات در جامعه ما دارد اتفاق می‌افتد، علی رغم تمام مشکلاتی که وجود دارد، از جمله سانسور و محدودیتی که در چاپ و نشر وجود دارد، به اعتقاد من بارقه خیلی خوبی است. در نهایت این کمیت بدل به کیفیت می‌شود و می‌تواند پشتوانه خوبی برای ادبیات داستانی ما و جامعه باشد.

به هر حال رمان به دلیل خصوصیاتی که دارد پیش نیاز دموکراسی است. در واقع در اکثر جوامع پیشرفته ابتدا رمان و داستان فراگیر شده است و پس از آن دموکراسی بسط و توسعه پیدا کرده است. رمان این امکان را دارد که به تمامی شخصیت‌ها امکان حرف زدن می‌دهد و موضوعیت آن درک شخصیت‌ها و آدم‌ها است و درک وقوع واقعه است. آن هم به دلیل زاویه دید و جزئی نگاری، رابطه علی معلولی در ساختار و بافت دارد، یک شناخت ماهوی برای خواننده ایجاد می‌کند. در واقع گفتگویی میان نویسنده و خواننده و معادله‌ای دو سویه است. من صادقانه اعتقاد دارم انسانی که مخاطب رمان است، نمی‌تواند آدم متعصب و عصبانیی باشد. چرا که رابطه علی و معلولی در داستان به او آموخته که هر مسئله‌ای علتی و این رابطه زمینه وقایع است.

به نظر شما چه عواملی سبب شد که کمیت در ادبیات داستانی ما در سال ۱۴۰۰ نسبت به ۱۳۹۹ تحت تاثیر قرار بگیرد؟

ما در همین سال گذشته در یک شرایط بحرانی به سر بردیم. شما ببینید کرونا چه اثری بر جای گذاشت و ما چه میزان تلفات در سطح جامعه داشتیم. این‌ها همه مسائل بازدارنده است. اما به هر جهت اگر دقت کنید آن استقبالی که از ادبیات داستانی می‌شود و توفیقی که ادبیات داستانی پیدا کرده است، با سینما و فوتبال قابل قیاس نیست. به هر حال ادبیات داستانی موضوع فراگیری در سطح تمامی جوامع نیست. ولی همین اقلیتی که رو به ادبیات می‌آوردند و از طریق ادبیات در واقع خودشناسی دارند و جامعه شان را می‌شناسند و وجوه زیباشناسی ادبیات را درک و استنباط می‌کنند، قابل قبول است و اتفاقات خوبی را رقم می‌زند.

شما در حال حاضر تعداد نویسندگانی که در دهه نود آثاری به نشر رسانده اند را با دهه‌های چهل و پنچاه قیاس کنید. بعد مشاهده می‌کنید که تعدد نویسنده‌ها و اقبالی که به ادبیات داستانی وجود دارد، در دهه نود بیشتر است. به اعتقاد من این اتفاق خوبی است.  

در مورد کمیت رمان‌ها و داستان‌ها هم این واقعیت وجود دارد که تیراژ‌ها تحلیل رفته است، اما عمق قضیه را هم باید دید. مثلا شما کتابفروشی‌های کنار خیابان را مشاهده کنید که چه اقبالی پیدا کرده اند. اگر این‌ها فروش نداشته باشند، طبیعتا تعدادشان افزایش پیدا نمی‌کند و این‌ها بساط نمی‌کنند. اکثر این‌ها کتاب‌هایی که امکان چاپ رسمی ندارند و به صورت زیر زمینی چاپ می‌شوند، را به فروش می‌رسانند. در واقع ظاهر قضیه و باطن یک سری تفاوت‌هایی دارد. اما با این حال رمان نسبت به خاص بودن آن به نسبت مقبولیت پیدا کرده است. هر چند با سینما و فوتبال قابل مقایسه نیست. علاوه بر این در هیچ جای دنیا شدت تاثیر رمان فراگیر نیست، ولی همان اقلیت و تعداد محدود خواننده‌ها معمولا رهبری فکری جامعه را دارند و جامعه را به دنبال می‌کشند. من فکر می‌کنم که رمان دارد توسعه پیدا می‌کند. مثلا شما به تعدد نویسنده‌های زن در سال‌های اخیر نگاه کنید. من کاری به کیفیت کار ندارم، موضع بحث من در حال حاضر کمیت آثار است. در واقع تعداد بسیار بیشتری به سمت ادبیات و رمان آمده اند تا از طریق ادبیات درک دقیقی از خود و جامعه شان ارائه کنند.

اساسا فکر می‌کنم در این دورانی که ما سپری می‌کنیم یک رنسانس فرهنگی بنیان کن در حال رخ دادن است و این رنسانس فرهنگی را می‌شود تا حدودی از ظواهر قضیه استنباط و درک کرد. شما می‌توانید این رنسانس فرهنگی را از روی اسم‌هایی که خانواده‌ها روی فرزندان شان می‌گذارند، ببینید و ارزیابی کنید. یا مثلا شما ببینید چه اندازه کتاب زیرزمینی در حال چاپ شدن است. این آمار‌ها هرگز در آمار‌های رسمی نیست، ولی در واقعیت وجود دارند. همان تعداد محدود در چارچوب خود دارد بسط پیدا می‌کند و به اعتقاد من اتفاقات خوبی را رقم می‌زنند. از نظر من کار فرهنگی کار یک روز و یک ماه و یک سال نیست، بلکه یک کار مداوم و مستمر است.  

ما آخرین سال قرن چهاردهم هجری شمسی را پشت سر گذاشتیم، به نظر شما افول خوانش کتاب به دلیل پایین آمدن کیفیت تالیف بود، یا دلایل دیگری را می‌شود موثر دانست؟

به نظر من مسئله بر سر کیفیت نیست. چرا که به قول نیمای بزرگ «آنکه غربال دارد از پشت سر می‌آید». اما مشکل و بحران‌هایی همچون اقتصادی و اجتماعی که در این مقطع زمانی اتفاق افتاد، بی تاثیر نبودند. با این وجود باید تحقیق و تحلیلی در این حوزه انجام شود، چرا که نمی‌شود نشست و قضاوت کرد و بدون آن حکم داد. ولی شما ببینید جامعه در طول سال گذشته با چند بحران مواجه بوده است. مثلا مسئله اقتصادی چه چالش و دشواریی برای طبقه فرودست و جوان تر‌هایی که کمتر در موضوع اقتصادی مولد هستند، ایجاد شده است. به جز این عوامل بازدارنده، من به اصل قضیه فکر می‌کنم و اعتقاد دارم که اتفاقات خوبی در جامعه در حال رخ دادن است.

مثلا کتاب‌هایی که از مجرای چاپ و نشر نمی‌تواند عبور کند، این‌ها به صورت زیرزمینی چاپ و تکثیر می‌شود و فروش می‌رود. اگر این‌ها فروش نداشته باشد، طبیعتا چاپ هم نمی‌شود. شما سری به خیابان انقلاب در تهران بزنید، آن وقت می‌بینید تعداد بسیار زیادی دست فروش بساط کرده اند که عمده فروش شان کپی و افست کتاب‌های غیر قابل انتشار است. این‌ها نشانه‌هایی از جستجو است، نشانه‌هایی از رجوع جوان‌تر به منابع مکتوب شان است که در دسترس نبوده است. این‌ها به نظر من نشانه‌های خوبی در جامعه است. من باز هم تاکید می‌کنم که در جوامع دیگر همچون اروپا و آمریکا هم کتاب برای عموم مردم موضوعیت ندارد و مخاطب خاص دارد و یک عده معدود به دنبال کتاب هستند. اما این عده معدود در جامعه دارد بسط و گسترش پیدا می‌کند.

نویسنده: سعید چولکی

bato-adv
مجله خواندنی ها
پرطرفدارترین عناوین