فرارو- در همین دو ماهی که از سال جدید میلادی گذشته است، طرفداران انیمههای سریالی انتخابهای زیادی برای تماشا پیدا کردهاند به طوری که شاید حتی وقت برای دیدن آنها کم بیاورند. از این بین چند سریال انیمه هست که به دلیل کیفیت بالایی که از جهات مختلف دارند یک سر و گردن بالاتر از بقیه قرار میگیرند.
به گزارش فرارو؛ ما در اینجا پنج انیمه سریالی برتر را معرفی کردهایم که فصل اول یا فصلهای جدیدشان در همین دو ماه اخیر عرضه شده است. این سریالها به خاطر جذابیت داستان و جلوههای بصری درخشانشان میتوانند حتی برای کسانی که معمولا علاقهای به انیمه ندارند جذاب و دیدنی باشند.
۱. شیطانکش (Demon Slayer) (فصل دوم)
اولین ویژگی درخشان این سریال جلوۀ بصری فوقالعادۀ آن است؛ بخصوص صحنههای نبرد در این سریال بسیار زنده و پر جنب و جوش و هیجانآور هستند. داستان سریال هم کاملا سرراست و پر کشش است. سه شخصیت اصلی در سریال داریم که هر کدام ویژگی خاص خودشان را دارند؛ زنیتسوی ترسو، اینوسوکۀ پر سر و صدا و تانجیروی مهربان. وظیفۀ این سه نفر همانطور که از عنوان سریال پیداست، مبارزه با شیاطین است.
در بخش دوم از فصل دوم، این سه نفر برای انجام ماموریتی به منطقۀ یوشیوارا میروند تا شیطانی را شکار کنند که خودش را به شکل یک زن پیشخدمت درآورده. بیشتر زمان این فصل مربوط به مبارزۀ سه قهرمان با این شیطان است. از این جهت داستان خیلی سادهای را شاهد هستیم، اما جنب و جوش خیرهکننده و ریتم تند سریال جذابیت آن را حفظ میکند. به ویژه، بیست دقیقۀ قسمت پایانی این فصل واقعا باشکوه و تماشایی است و داستان را به بهترین شکل ممکن به پایان میرساند.
۲. دوست خوشلباس من (My Dress-Up Darling) (فصل اول)
داستان این سریال دربارۀ یک دانشآموز سال اول دبیرستان به اسم واکانا گوجو است که دوست دارد به یک عروسکساز حرفهای تبدیل شود. یک روز یکی از همکلاسیهای او به اسم مارین کیتاگاوا او را در حال درست کردن لباس برای عروسکها میبیند. مارین عاشق پوشیدن لباس شخصیتهای خیالی و داستانی است. او وقتی مهارت گوجو را میبیند از او میخواهد که لباسهای یک شخصیت انیمیشنی را برایش بدوزد. گوجو با اینکه هیچ وقت لباسی با اندازۀ واقعی ندوخته این پیشنهاد را قبول میکند. جاذبۀ اصلی این سریال در ظرافت و پیچیدگی شخصیتها و ارتباط آنها با همدیگر است.
۳. بچههای مدار (The Orbital Children) (فصل اول)
داستان این انیمۀ شش قسمتی در سال ۲۰۴۵ اتفاق میافتد. تویا و کونوها دو کودکی هستند که در سکونتگاهی در کرۀ ماه به دنیا آمدهاند (و به همین خاطر بچههای مدار نامیده میشوند). آنها در حال مهاجرت به زمین هستند که حادثهای در ایستگاه فضایی اتفاق میافتد و این دو نفر به همراه سه کودک زمینی در آنجا گیر میافتند. ارتباط اینترنتی قطع شده و اکسیژن ایستگاه رو به پایان است. آنها با استفاده از چند ابزار دیجیتالی و یک هوش مصنوعی باید خودشان را از این وضع نجات بدهند.
این سریال با ترکیب مضامین مختلفی مثل بلوغ، روابط انسانی، آیندۀ پیشرفتهای تکنولوژیک و گسترش سکونتگاههای انسانی به سمت فضا، داستانی جذاب و خیالانگیز و در عین حال عمیق و قابل تامل خلق کرده است. جلوۀ بصری زیبای سریال هم به گیرایی آن اضافه کرده است.
۴. رتبهبندی پادشاهان (ranking of kings) (فصل اول)
مثل اکثر قصههای پریان، داستان این سریال یک جور تاریکی عمیق را در پشت ظاهری زیبا و خوش رنگ و لعاب پنهان کرده است. هر چقدر داستان جلوتر میرود لایههای بیشتری از واقعیت آشکار میشود. همۀ شخصیتهای این سریال خیلی بیشتر از آن چیزی هستند که در ابتدا به نظر میرسد. آنها ابعاد مختلفی در وجودشان دارند که ما کم کم با آنها آشنا میشویم.
داستان سریال دربارۀ شاهزادهای ناشنوا و ضعیف به اسم بوجی است که حتی یک شمشیر بچگانه را هم نمیتواند در دست بگیرد. اما در عین حال او رویای این را دارد که یک روز بزرگترین پادشاه جهان شود و برای رسیدن به این رویا تلاش میکند. اما مردم اصلا این رویا را باور ندارند و پشت سر بوجی میگویند که او به درد هیچ چیز نمیخورد. یک روز بوجی با شخصی به اسم کاگه ملاقات میکند؛ بازماندهای از یک خاندان جنگجو که رویای بوجی را میفهمد و تصمیم میگیرد به او کمک کند.
شخصیتپردازی این سریال فوقالعاده است و شخصیت بوجی واقعا در بیننده همدلی ایجاد میکند. این نکته در کنار جلوۀ بصری زیبا و وجود موجودات عجیب، انواع و اقسام جادو و سفرهای ماجراجویانه به مکانهای عجیب، این سریال را به اثری دیدنی و به یادماندنی تبدیل کرده است.
۵. حمله به تایتان (ATTACK ON TITAN) (بخش دوم از فصل آخر)
این سریال واقعا نیازی به تعریف ندارد. فصل اول «حمله به تایتان» در سال ۲۰۱۳ عرضه شد و در طی این سالها سه فصل دیگر هم به آن اضافه شد و حالا آخرین قسمتهای فصل آخر در حال پخش است. داستان پیچیده و پرماجرای سریال در ابتدا نبرد بین آخرین انسانهای بازمانده و غولهایی عجیب و آدمخوار بود. اما به تدریج چرخشهایی تکاندهنده و جذاب در داستان اتفاق افتاد که همه چیز را تغییر داد. کم کم ما شاهد نبرد بین غولهای خوب و بد بودیم و انسانهایی که توانایی تبدیل شدن به غول را داشتند. اما ماجرا حتی از این هم پیچیدهتر میشود به طوری که دیگر اصلا به سختی میشود دربارۀ «خوب و بد» ماجرا تصمیم گرفت.
این سریال پر از روابط عاطفی عمیق است و خیلی از صحنهها واقعا اشک بیننده را درمیآورد. در عین حال، هیجان و دلهره و تعلیق هم جزئی همیشگی از داستان سریال است. امکان ندارد که این سریال را ببینید و در ذهنتان پرسشهای اخلاقی، سیاسی و فلسفی شکل نگیرد؛ پرسشهایی دربارۀ کارکرد حکومت، اهمیت وفاداری و معنای انسان بودن.
فصل آخر سریال یک پایانبندی فوقالعاده و تکاندهنده برای این داستان پر پیچ و خم فراهم کرده است؛ نبردهایی بزرگ و چرخشهایی شوکهکننده که در پوشش یک جلوۀ بصری خلاقانه و تماشایی عرضه شدهاند. این سریال یکی از مهمترین انیمههای ده سال اخیر است و فصل آخر هم یکی از بهترین بخشهای این اثر ماندگار و دیدنی است.