فرارو- شاید اینکه تهیهکنندگی و کارگردانی سریال «جداسازی» به عهدۀ بن استیلر است باعث شده باشد بعضیها فکر کنند که ژانر آن کمدی است. البته لحظات شاد و مفرحی در این سریال وجود دارد، اما به هیچ وجه کمدی نیست.
به گزارش فرارو؛ این سریال که دن اریکسون فیلمنامۀ آن را نوشته، نمونهای جذاب و درخشان از ژانر مهیج و تخیلی است که داستانی گیرا و پرکشش دارد و لحظه به لحظه کشش آن بیشتر هم میشود. در هر قسمت پرسشها و معماهای زیادی وجود دارد که بیننده را به دنبال پاسخ به تماشای قسمت بعدی میکشانند.
علاوه بر این، این سریال مثل مطالعهای عمیق دربارۀ شخصیت آدمها و همینطور نگاهی نقادانه به نظام سرمایهداری است؛ نگاهی به اینکه چطور کار میتواند روی زندگی ما اثر بگذارد و شرکتها و نهادهای اقتصادی تا کجا حاضرند برای رسیدن به اهدافشان پیش بروند.
قسمت اول سریال مقدمهای بسیار جذاب برای طرح این پرسشها است. داستان از این قرار است که یک شرکت عظیم و پرسابقه به اسم صنایع لامون تکنولوژی جدیدی اختراع کرده که میتواند خاطرات یک آدم را جداسازی کند (یعنی میتواند خاطرات او را به بخشهای جداگانهای تقسیم کند). این شرکت کارمندانی را استخدام کرده است که داوطلب این جداسازی هستند. یک تراشه در مغز آنها کار گذاشته میشود و ذهن آنها به دو بخش تقسیم میشود.
شخصیت اصلی سریال یکی از کارمندان لامون به اسم مارک است. مارک در زندگی شخصیاش دچار غم و اندوه بزرگی شده و تصمیم گرفته خودش را داوطلبانه در معرض جداسازی قرار دهد تا حداقل در طول هشت ساعتی که مشغول کار است از رنج یادآوری غمهایش رها باشد. از این طریق ما به جواب یکی از پرسشهایمان میرسیم: چرا کسی باید حاضر شود زندگیش را به دو نیمۀ جداگانه تقسیم کند؛ جواب درد و رنج است.
شخصیت کاری مارک هیچ خاطرهای از گذشته ندارد و اصلا نمیداند که وقتی پایش را از محل کار بیرون میگذارد قرار است کجا برود. در واقع شخصیت کاری مارک اصلا خواب و استراحت ندارد، چون خوابیدن و استراحت کردن بر عهدۀ شخصیت «خارجی» است.
شخصیت خارجی مارک هم به همین صورت هیچ چیز از زندگی شخصیت «داخلی» (یا شخصیت کاری) نمیداند. شخصیت کاری مارک حتی اگر در تمام طول روز تحت شکنجۀ روانی باشد خیلی چیزی متوجه نمیشود. این اشارهای به رفتار نظام سرمایهداری است که در آن از ساعت ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر کارفرماها مالک شما هستند و کنترل و اختیار شما را به دست دارند.
میدانیم که مارک به خاطر خلاصی از رنج تن به این وضع داده، اما همکارانش چه؟ در ابتدای سریال هنوز از دلایل آنها چیزی نمیدانیم؛ آنچه ما در آغاز میبینیم محیط کاری آنهاست. مارک و سه همکار دیگرش با هم یک تیم واحد را شکل میدهند که تمام روز در کابینهای خودشان در یک اتاق سفید بدون پنجره مشغول کار هستند.
طراحی بصری فیلم فوقالعاده است و محیط داخلی شرکت لامون تصویری بسیار سوررئال و عجیب دارد. در عین حال خیلی چیزها و اتفاقات روزمرۀ آشنا در آنجا هست که هرکسی که در یک شرکت کار کرده باشد آنها را تجربه کرده.
اما آن چیزی که این سریال را به اثری واقعا ممتاز و برجسته تبدیل میکند نفوذ و جستجویی است که در عمق ذهن شخصیتها دارد. هم لحظات تنهایی مارک و هم ارتباطات عاطفی او با همکارانش به خوبی به تصویر کشیده شدهاند.
آدمهایی که روی کار این افراد نظارت میکنند خودشان جداسازی نشدهاند. رئیس مارک در شرکت شخصی به اسم خانم کوبل است که پاتریشیا آرکت نقش او را کاملا استادانه ایفا کرده است. باید منتظر باشیم که امسال آرکت به خاطر این بازی کلی جایزه بگیرد. مثلا حتی لحن صدای او موقع صدا زدن مارک، یک جور لطافت دروغین و شوم دارد که مو به تن آدم راست میکند.
آرکت تنها بازیگر درخشان «جداسازی» نیست. اسکات در نقش هر دو شخصیت مارک عالی ظاهر شده و بازیگرانی که نقش همکاران او را دارند هم به همین اندازه فوقالعادهاند.
همینطور که سریال به پیش میرود اطلاع ما از شخصیتهای دیگر داستان و اتفاقاتی که در شرکت میافتد بیشتر میشود. اما هر چقدر بیشتر میفهمیم تشنهتر میشویم؛ «جداسازی» هر چقدر جلوتر میرود و هر چقدر بیشتر به ما اطلاعات میدهد، رازآمیزتر و معماگونهتر میشود. دو قسمت آخر فصل به قدری هیجانآور و پر کشش است که واقعا صبر کردن برای دیدن فصل بعدی را دشوار میکند.
اگر بشود انتقادی به سریال کرد همین است که فصل اولش هیچ پایان مخصوص و راضیکنندهای که تا حدی اشتیاق ما را جواب بدهد ندارد. اگر استودیوی اپل تی وی فصل بعدی این سریال را نسازد باید به آنها نامه بنویسیم و ازشان شکایت کنیم!
- کارگردان: بن استیلر (Ben Stiller)
- فیلمنامهنویس: دن اریکسون (Dan Erickson)
- بازیگران: آدام اسکات (Adam Scott)، پاتریشیا آرکت (Patricia Arquette)، دیکن لاچمن (Dichen Lachman) و دیگران