فرارو- کاترین بلتون از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳ میلادی خبرنگار «فایننشال تایمز» در مسکو بود. امروز او به عنوان یک روزنامه نگار تحقیقی برای خبرگزاری «رویترز» در لندن کار میکند. کتاب «شبکه پوتین؛ چگونه کا گ ب روسیه را پس گرفت و سپس چشمان خود را به روی غرب انداخت» از او در سال ۲۰۲۰ میلادی به زبان انگلیسی منتشر شد و از سوی نشریات «اکونومیست»، «فایننشال تایمز»، «نیو استیتسمن» و «دیلی تلگراف» به عنوان کتاب سال انتخاب شده بود.
این کتاب جنجالی به موضوع پنج شکایت جداگانه توسط میلیاردرهای روس و فعالان عرصه نفتی روسی در روسنِفت تبدیل شد. هم چنین، «رومن آبراموویچ» میلیاردر روس از بلتون و ناشر کتاب به دلیل آن که در کتاب این ادعا مطرح شده بود که آبراموویچ در سال ۲۰۰۳ میلادی باشگاه فوتبال چلسی را تحت فرمان پوتین خریداری کرد شکایت کرده بود.
روزنامه «گاردین» درباره این کتاب نوشته بود: «قابل توجهترین روایت تاکنون منتشر شده از ظهور پوتین به عنوان عامل کا گ ب و تبدیل او به عامل منفور غرب است. کتاب فوق العادهای است و تنها عیب آن اتکای بیش از اندازه به «منابع ناشناس» است. آن چه در ادامه خواهد آمد پاسخهای کاترین بلتون به پرسشهای خبرنگار روزنامه سوئیسی «بلیک» است.
به گزارش فرارو به نقل از روزنامه سوئیسی بلیک، اروپا در آستانه جنگ است. همه چیز به یک مرد بستگی دارد: ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین. اما چگونه یک مامور سابق کا گ ب به چنین سیاستمدار قدرتمندی تبدیل شد؟ باید پرسید ولادیمیر پوتین کیست؟ او فردی پیچیده با جنبههایی مختلف است.
او قدری تنبل است و دوست دارد روزها دیروقت از خواب بیدار شود. او عاشق دو چیز است: زنان و مزایای شغلیاش. از سوی دیگر، او به راحتی عصبانی میشود و از کاهش اهمیت روسیه پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی رنجش قلبی دارد. همه این موارد به اعمال او شکل میدهند.
او در جوانی در درسدن در آلمان شرقی افسر رابط بین کا گ ب (سرویس اطلاعاتی شوروی) و استاسی (پلیس مخفی آلمان شرقی) بود و با مقامهای بلندپایه حزب و سرویسهای مخفی در جمهوری دموکراتیک آلمان ارتباط برقرار کرده بود. اسنادی از استاسی وجود دارند که نشان میدهند پوتین در چندین عملیات مهم علیه غرب شرکت داشته است.
هم چنین، پوتین در ارتباط با سازمانهای تروریستی افراطی چپگرای آلمان از جمله فراکسیون ارتش سرخ (RAF) گروه چریکی شهری کمونیستی تحت رهبری بادر – ماینهوف بوده است. این اطلاعات را از طریق یکی از اعضای سابق آن گروه چریکی کسب کردم که توضیح داد چگونه اعضای فراکسیون ارتش سرخ برای ملاقات با پوتین و همکاراناش در کا گ ب به درسدن سفر کردند.
اعضای فراکسیون ارتش سرخ به گفته این منبع هیچ دستور مستقیمی از پوتین و یاراناش دریافت نکردند اما قطعا پوتین و همکاراناش به آنان توصیههایی برای اهداف احتمالی ارائه کردند و در دستیابی به تسلیحات از بادر – ماینهوف پشتیبانی کرده بودند.
پس از آن، در دهه ۸۰ میلادی وظیفه اصلی کا گ ب تهیه و خرید ارز به عنوان بخشی از سیاست اصلاحات و گشایش اقتصادی (پروستروئیکا) بود. کا گ ب در آن دهه شبکه عظیمی از شرکتهای پیشرو در غرب را ایجاد کرد. درسدن مرکز این سیستم بود.
تصادفی نبود که بخش عملیات خارجی کا گ ب نقش مهمی در راه اندازی این سیستم ایفا کرد: عوامل آن در غرب زندگی میکردند و مشاهده میکردند که اقتصاد برنامه ریزی شده قادر به همگامی با اقتصاد بازار سرمایه داری نیست. در مورد چگونگی کار آن شبکه میتوان گفت شرکتهای پیشرو مواد اولیه ارزان قیمت مانند نفت، گاز یا کود را از اتحاد جماهیر شوروی به غرب قاچاق میکردند تا در آنجا به قیمت بازار جهانی بفروشند.
سود حاصل از این معاملات عظیم بود. در ازای آن، اتحاد جماهیر شوروی به طور غیرقانونی کالاهای با فناوری پیشرفته را از غرب وارد کرد که مشمول تحریمهای تجاری بودند یا عملیات سرویس مخفی را برای بیثبات کردن غرب از طریق حسابهای سیاه تامین مالی کرد.
اتحاد جماهیر شوروی در نهایت از هم فروپاشید اما شبکه شرکتهای های وابسته به کا گ ب باقی ماندند و تنها هدف آنان تغییر کرد. مردان کا گ ب اکنون از آن شبکه برای جمع آوری ثروت میلیارد دلاری حزب کمونیست استفاده میکردند که تقریبا بخش اعظم آن در خارج از کشور در حال ناپدید شدن بود.
در این میان، سوئیس نقش مهمی را ایفا کرد. یکی از اعضای بلندپایه سابق کا گ ب به من گفته بود: «سوئیس مانند رستورانی بین محلههای چینی و ایتالیایینشین است جایی که روسای مافیا میتوانند به راحتی با یکدیگر ملاقات کنند. بانکداران به من گفتند که چگونه ماموران کا گ ب چمدانهای حاوی اسکناس را به سوئیس میآوردند.»
همزمان تیم کا گ ب به دنبال کسب قدرت سیاسی بود. پوتین در سن پترزبورگ در سال ۱۹۹۲ میلادی به عنوان معاون شهردار منصوب شد. او سعی کرد جریانهای نقدی شهر را کنترل کند تا بقای خود و رفقایش در کا گ ب را تضمین کند. برای مثال، او صدها میلیون دلار مجوز واردات مواد غذایی بسیار مورد نیاز در شهر را برای متحداناش صادر کرد موادی که هرگز به سن پترزبورگ نرسیدند.
هم چنین، پوتین به سرعت دریافت که مبارزه با جنایات سازمان یافته که در آن زمان بر بخشهای وسیعی از شهر مسلط بود ارزشی ندارد. در آن زمان، کارزارهای خشونتآمیزی علیه ولگردهای جیره خوار شهر از جمله در بندر سن پترزبورگ وجود داشتند. پوتین تهدید شد و حتی یک بار مجبور شده بود دختراناش را به مکانهای امنی در آلمان انتقال دهد.
با این وجود، او با ادغام و تفاهم با باند تامبوف شاخه محلی مافیای روسیه وضعیت را حل کرد. سپس آنان با هم کل تجارت نفت شهر را کنترل کردند. هیچ مدرکی دال بر دخالت مستقیم پوتین در اعمال خشونتآمیز وجود ندارد. با این وجود، قتلهای زیادی در شهر رخ دادند که تا حدودی مسئول آن باند تامبوف بود. پوتین ارتباط نزدیکی با این باند داشت. به گفته مقامهای تحقیقاتی اسپانیا هنوز تماسهایی میان حلقه اطرافیان پوتین با باند مافیایی تامبوف وجود دارد.
در پایان دهه ۹۰ میلادی، پوتین در مسکو به قدرت رسید در سال ۱۹۹۹ میلادی او به عنوان نخست وزیر و سپس در سال ۲۰۰ میلادی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. پوتین نماینده کا گ ب بود که در زمان مناسب در مکان مناسب قرار گرفت. رئیس جمهور وقت یلتسین و اطرافیاناش معتقد بودند که میتوانند مردی وفادار با مواضع لیبرال را در پوتین پیدا کنند که میراث آنان را حفظ کند. آنان آن چه را که میخواستند در او ببینند دیده بودند. با این وجود، پوتین یک آفتاب پرست است.
من در این باره مطمئن نیستم که پوتین و شبکه کا گ ب که او را به قدرت رساند واقعا جز تلاش برای محافظت از خود واقعا یک برنامه سیاسی برای کاری که میخواستند با استفاده از قدرت انجام دهند داشته اند.
واکنش غرب به قدرت گرفتن پوتین بسیار ساده لوحانه بود. در آن زمان، متاسفانه فراموشی جمعی نسبت به ماهیت کا گ ب در غرب رخ داده بود. اعتقاد بر این بود که روسیه هیچ جایگزینی برای ادغام در سیستم غربی ندارد و در همان زمان آن کشور پولهای دزدیده شده توسط الیگارشها را با آغوش باز دریافت کرد. در واقع، این خود ما بودیم که درها را به روی نفوذ پوتین باز کردیم زیرا هر کسی که امروز در روسیه پول در میآورد باید از دستورات پوتین اطاعت کند.
اکنون کرملین فعالانه در تلاش است تا دموکراسی را در اروپا و امریکا براندازد. پوتین و اطرافیاناش که از اعضای کا گ ب بودند سعی در تضعیف غرب و احیای عظمت روسیه دارند اما نه در رقابت اقتصادی چرا که آنان ایده چندانی در این باره ندارند. با این وجود، آنان چیزهای زیادی در مورد عملیات مخفیانه، انتشار اطلاعات نادرست و جعلی و تضعیف دموکراسیها میدانند همان گونه که اکنون در فنون «دیپلماسی همراه با اخاذی» و «باج گیرانه» در مورد بحران اوکراین آن را به نمایش میگذارند.
اکنون در مورد بحران اوکراین اگر او وارد جنگ شود قطعا یک احمق خواهد بود. من فکر میکنم او تاثیر سربازانی که کشته خواهند شد را بر افکار عمومی در روسیه میداند. با این وجود، اعضای سابق کا گ ب استاد دستکاری، صحنهسازی و جعل واقعیت هستند. آنها میتوانند از یک حادثه صحنهسازی شده در اوکراین استفاده کنند تا به مردم خود نشان دهند که در واقع این غرب است که به روسیه حمله میکند.
به نظر من دلیل آن که پوتین اجازه داد درگیری اخیر با اوکراین ایجاد شود ناشی از ناامیدی اوست. او و اطرافیاناش ۲۰ سال است که در قدرت ماندهاند. پوتین ایدههایش رو به اتمام و زوال است. او برای توجیه رژیم خود به دلیل نیاز دارد و رویارویی با غرب توجیهی برای تداوم قدرت اوست.
"کتاب فوق العادهای است و تنها عیب آن اتکای بیش از اندازه به «منابع ناشناس» است"
منابع ناشناس! یعنی دروغ گویی با پررویی تمام.