روزنامه اعتماد نوشت: چهار روایت از حوادث تلخ که در روزهای گذشته رخ داد.
۱- مرد قاتل در یک دستش قمه بود و در دست دیگرش سر بریده همسر جوانش. او در تمام دقایق فیلم منتشر شده، در حال خندیدن است. تصویر او در آن فیلم، تصویر یک انسان نبود.
او یک زامبی واقعی بود که با همدستی برادرش، زن نگونبخت را سر بریده و حالا پنجه در گیسوان زن، سر بریده را خیابان به خیابان و محله به محله میچرخاند. همان محلههایی که اهالیاش به او انگ بیغیرتی زده بودند. همان محلههایی که داشتند او را به زامبی شدن تشویق میکردند.
۲- کمتر از یک ماه پیش (۲۱ دی) مردی که در محله نارمک با استفاده از بنزین و مواد شیمیایی اقدام به آتش زدن خودروهای گرانقیمت میکرد، بازداشت شد. نامش هادی است، سیوپنج ساله. پنج خودروی مدل بالا را سوزاند و خاکستر کرد؛ آن هم فقط به خاطر حسادت.
او شبها برای شناسایی خودروهای گرانقیمت در خیابانهای شرق تهران، پرسهزنی میکرد. وقتی خودرویی مدل بالا میدید، بنزین را برمیداشت و روی آن میریخت. فندک میزد و بعد هم انفجار را تماشا میکرد و لذت میبرد.
اینکه چرا بقیه چنین خودروهایی دارند، ولی او باید سوار موتور شود، هادی را آزار میداد. همین مساله باعث شد به یک مجرم «عجیب و کینهجو» تبدیل شود. «عجیب و کینهجو» را برخی همکاران من به او نسبت دادند، ولی من او را یک زامبی میبینم.
۳- چند روز پس از این حادثه خبر تکاندهنده دیگری در رسانهها منتشر شد. مردی که از بالای پلهای بزرگراههای نواب، یادگار امام و شیخ فضلالله نوری روی ماشینهای عبوری سنگپرانی میکرد و باعث مرگ چند راننده شده بود، دستگیر شد.
اولینبار در آذرماه با پرتاب سنگ از بزرگراه یادگار امام روی یک خودرو باعث مرگ سرنشین ۳۳ ساله خودرو شده بود. همچنین مشخص شد در این ایام به چندین خودروی سواری در حال حرکت نیز خساراتی وارد کرده است.
او با این کار باعث مصدومیت چند راننده یا سرنشینان برخی خودروها شده بود. فرد سنگپران بار دیگر در ۹ دی ماه در محدوده بزرگراه نواب با پرتاب بلوک سیمانی به سمت یک دستگاه خودروی سواری در حال حرکت، باعث مرگ یک خانم معلم حدودا ۴۵ ساله شد.
چند روز بعد در همان محل هنگامی که قصد داشت سنگی روی خودرویی پرتاب کند، بازداشت شد. او پس از بازداشت علت اصلی این کار خود را اینگونه مطرح کرد؛ میخواستم دل خودم را خالی کنم، چون همه به من ظلم کردند. همین مردم در جامعه یک موقعهایی من را مسخره میکردند. میخواستند کتکم بزنند. اذیتم میکردند.
او گفت: من بلد نبودم از حق خودم دفاع کنم. من زبان دفاع از خودم را ندارم. من با کسی دشمنی نداشتم. همین چند وقت پیش برای اولینبار برای دوستم شیرینی بردم، اما شیرینیفروش سر من را کلاه گذاشت. قیمت ۴۰هزار تومان بود، اما با من ۸۰هزار تومان حساب کرد.
۴- فرمانده انتظامی تهران بزرگ در مصاحبهای اعلام میکند؛ پلیس طی همین مدت (تقریبا یک و نیم ماهه) حدود ۱۰ نفر سنگپران را دستگیر کرده است. حتی یکی از این افراد با سنگی ۵۰ کیلوگرمی دستگیر شده. البته قصد آنان و شدت کارشان به اندازه این فرد نبوده است و دستگیرشدگان قصد و نیت متفاوتی داشتند.
در سوژه سنگپرانیها، افراد بازداشت شده فارغ از تفاوت انگیزههای مجرمانهشان، در سوژه آتش زدن خودروها، در سوژه سربریدنها و بسیاری از اتفاقاتی که در این اواخر به وقوع پیوسته (علنی و غیرعلنی)، سوالی ذهنم را درگیر کرده است؛ اگر این افراد زامبی نیستند، پس چه نام دارند؟ زامبیهای بالقوهای که به راحتی در میان ما زندگی میکنند و با کوچکترین اقدام آنها امنیت مردم یک شهر با خطر جدی مواجه میشود.