نویسنده سریال تلویزیونی «پلاک ۱۳» ضمن قبول بخشی از نقدهای وارد شده به شوخیهای جنسی به نمایش درآمده در این سریال، این شوخیها را محصول بداههپردازی بازیگران دانست!
طی چند سال گذشته چهرههایی در مقام مدیر، نویسنده و فیلمساز وارد میدان تولید آثار هنری در تلویزیون شدهاند که گاه خروجی آثارشان مورد قضاوت و هجمههای تند و تیزی قرار گرفته است. افرادی که در دوره دوری از آنتن و میدان تولید آثار هنری و فرهنگی، نقدهای کوبنده، صریح و تند و تیزشان از طریق تریبونهای رسمی مرجع برخی تصمیمگیریها هم قرار گرفته است و حالا خودشان در ترازوی نقد دیگران قرار گرفتهاند.
به گزارش مهر، امیر ابیلی از همین چهرههاست که همزمان با پخش سریال «پلاک ۱۳» از شبکه سه سیما یکی یکی نقدهای تند و تیزش به برخی فیلمفارسی ها، کارگردانان آثار مبتذل و یادداشتهای صریحش درباره آثاری که فاقد ارزش و اعتبار هنری بودهاند دست به دست شد. ابیلی نویسنده سریال نود شبی این شبهای تلویزیون یعنی «پلاک ۱۳» است که سکانسهایی از برخی شوخیهای آن در شبکههای اجتماعی وایرال شده است. او البته غیر از نویسندگی این سریال، تجربه ناظر کیفی سریال پربیننده «نجلا» و همچنین مجموعه «هم سایه» را در کارنامه دارد که افغانها را سوژه یک درام عاشقانه قرار داده بود. مسئولیت طراحی سوال در مسابقه تلویزیونی «برنده باش» با اجرای محمدرضا گلزار از دیگر تجربههای تلویزیونی ابیلی محسوب میشود.
او حالا در گفتگویی صریح به انتقادات پاسخ داده و درباره همکاری با آرش معیریان که زمانی خودش او را کارگردان آثار سخیف میدانسته و همچنین برخی شوخیهای این سریال توضیحاتی ارائه کرده است.
انتظار از شما به دلیل وجهه نقادانهای که پیش از این نسبت به برخی از کمدیها و شوخیهای سخیف داشتهاید، باعث شد با پخش سریال «پلاک ۱۳» حجمی از انتقادات را شاهد باشیم؛ واکنش شما به این انتقادات چیست؟
از دو وجه انتقاد میکنند عمده انتقادات به بخش کمدی جنسی است و اینکه کار شوخیهای جنسی دارد. مطلب اخیری که یکی از سایتها منتشر کرد عموماً برای ۱۰ قسمت اول است. این را در نظر نمیگیرند که چنین کمدیهایی که روتین و روزانه است و از پخش تا تولید که نهایتاً یکی دو روز بیشتر فاصله ندارد، براساس بداهه بازیگران و سر صحنه شکل میگیرد و ممکن است پایبندی آن چنانی به فیلمنامه وجود نداشته باشد. روی قصه پایبندی وجود دارد، اما در لحظه و در شوخیها بداهه شکل میگیرد مخصوصاً وقتی با بازیگران حرفهای کار میکنید.
زمانی هست که همه بازیگران آماتور و گمنام هستند و خود نویسنده هم به عنوان بازیگردان سر صحنه است و وضعیت فرق دارد. محسن تنابنده در پایتخت متن را مینویسد و سر صحنه هم اجرا میکند و آقای سیروس مقدم فقط دکوپاژ میدهد ما، اما نسبتمان اینجا اینگونه نبوده است. ما نویسنده کار بودیم و سر صحنه تصمیم با کارگردان است. کارگردان هم سلیقه اش این است که بداهه بازیگران در کار وجود داشته باشد که خیلی از اوقات فضای کار را تغییر میدهد.
این توضیح درباره شوخیهای جنسی است؟
هم شوخیهای جنسی، هم شوخیهایی که ممکن است سلیقه من هم نباشد. ما در تلویزیون چند نوع کمدی داریم. کمدیهای مدل مهران مدیری که فضا در آنها اغراق شده است و رئال نیست کمدیهای مدل رضا عطاران که رئال اجتماعی است و سبک سروش صحت که بیشتر مورد پسند طیف الیت جامعه است و شوخیهایی روشنفکرانه و نگاهی فرامتنی و پست مدرن دارد. ما میتوانستیم سمت این شوخیها برویم اگر هم متن سریال را بخوانید و بعد اجرا را ببینید خیلی فرق دارد، چون خود من هم ممکن است به کار ایراد داشته باشم.
پس شما به صراحت میگوئید بخشی از این سریال فیلمنامه شما نیست و این قسمت همان شوخیهای سخیف و جنسی است؟
بله اکثرش همان است. شما از هر نویسندهای هم بپرسید حتماً میگوید آنچه اجرا شده است خواسته من نبوده است. حتی نویسنده مهمی مثل پیمان قاسمخانی که جزو سه یا چهار نویسنده برند ایران است و با کارگردانان خوب هم کار کرده است، به جایی میرسد که خودش کارگردانی میکند یا رضا مقصودی در ۵۰ سالگی به جایی میرسد که خودش کارگردانی میکند. این معضلی است که نویسندههای کمدی با آن رو به رو هستند که خیلی از شوخیهایشان سر صحنه و در ارتباط با بازیگر یا کارگردان عوض شده و یا درنیامده است و ما هم اینجا این مشکل را داشتهایم.
چرا اصلاً پذیرفتید که با آرش معیریان کار کنید؟
اگر نگاه ما ایده آلیستی باشد میگوئیم با کارگردان معروفتر کار کنیم.
معیریان معروف است، اما در فضایی که خود شما به او نقد داشتهاید!
بله منِ امیر ابیلی زمانی منتقد هستم و زمانی هم در موقعیت فیلمنامه نویس کاری را سفارش میگیرم. «پلاک ۱۳» طرحی نبوده که من به صداوسیما ببرم و بگویم این را میخواهم بسازم. به من سفارش داده شده که کاری است از طرف بیمه و قرار است نود شبی داشته و البته قرار است در دل آن فرهنگ سازی شود و رو هم نباشد. ما همین ابتدا خیلی از قصههایی را که در ذهن مان بود باید کنار میگذاشتیم و در همین اول کار دست مان بسته میشد. با این حال وقتی در موقعیت فیلمنامه نویس قرار میگیرید و کار نود قسمتی شبانه در شبکه سه به شما پیشنهاد میشود خیلی سخت است که از تجربه چنین کاری بگذرید. من از این تجربه راضیام، چون قصههای مختلفی نوشتهایم و تیمی در کنار هم جمع شده است...
اینکه راضی هستید یعنی براساس همان ایده آلهایی است که داشتهاید؟
حتماً نه. وقتی در میزانسن نویسندگی قرار میگیرید ایده آلهای دوران نقد را باید کنار بگذارید.
این همان انتقادی است که همیشه وجود دارد که عدهای خارج از گود حرفی میزنند و در تغییر موقعیت به آن عمل نمیکنند...
در ابتدای تولید قرار بر این است که کار درست و حسابی ساخته شود و همه چنین وعدهای میدهند، اما در عمل ممکن است چنین اتفاقی رخ ندهد.
انتقاد به شما این است که از میان همه کارگردانها با کسی کار کردید که به لحاظ ارزش و اعتبار هنری بارها او را نقد کردهاید...
به جز ایشان گزینههای ما خیلی محدود بود، ولی همچنان نسبت به گزینههای دیگر بهتر بود، چون او حداقل تکنسین خوبی است و حتی کارهای خالتور او هم سر و شکل فنی دارد.
این را الان نمیگویید، چون دارید با معیریان کار میکنید؟ چون قبل از این فکر نمیکنم در هیچ یادداشتی از او تعریف کرده باشید.
خیر من همین الان هم میگویم کارهای آرش معیریان همیشه کمدی سخیف ِ فیلمفارسی و جنسی بوده است و آثاری، چون «خالتور» و «شارلاتان» ساخته است. اما در کارنامه او «کما» هم هست، او تدوینگر مهمی است و کار مسعود کیمیایی را تدوین کرده است.
با این حال الان متهم هستید که با یک فیلمفارسی ساز که به زعم خودتان آثار سخیفی میسازد کار میکنید.
بله من همان ابتدا هم میدانستم که متهم میشوم و رفقای خودم هم به من انتقاد میکنند. اما چالش ۹۰ قسمت فیلمنامه مجزا نوشتن را ترجیح دادم حتی اگر فحش بخورم، چون آورده بیشتری داشت.
این آورده چه بود؟
تجربه این مدل از روایت. مهمترین کمدی نویسان ما قاسمخانی و ژوله و… که سال هاست کمدیهای کشور دست اینهاست، از دل کارهای روتین شبانه درآمدهاند. میتوانید بازخورد شبانه و در هر لحظه مخاطب را به دست بیاورید.
اینها کارهای روتینی داشتهاند که حرفها و سرگرمیهایی هم برای عرضه داشته است.
اینگونه نیست. گرد نوستالژی روی کارهای مهران مدیری نشسته است که با فاصلهای ۲۰ ساله قضاوت میکنیم و فکر میکنیم خیلی کارهای فاخری بوده است. «نقطه چین» در ۱۲۰ قسمت یا «پاورچین» در ۱۰۰ قسمت و «شبهای برره» در تعداد بالا پخش شدهاند سریالهایی مثل «باغ مظفر» هم پخش شده است که دیگر قابل پخش نیست. مجموع این کارها را ببینید میگوئید چقدر ضعیف هستند، چون قسمتهای خوب این آثار در ذهن ما مانده است. این سریالها اوایل دهه ۸۰ پخش شدهاند که نه ماهواره تولید جدی داشته است نه مردم دسترسی به سریالهای روز جهان داشتهاند و نه شبکههای اجتماعی این میزان تولید محتوا داشتهاند و نه حتی وی او دیها بودهاند. همین «پلاک ۱۳» را در دهه ۸۰ پخش میکردیم به نوستالژی تبدیل میشد.
این را قبول ندارم که اگر آن زمان پخش میشد نوستالژی میشد، چون ما داریم درباره حال حرف میزنیم و اینکه سریال در زمان حال برای من مخاطب حرفی برای گفتن ندارد.
شما مخاطب الیت هستید. ما خواستیم سریالی بسازیم که عامه پسند باشد. معیار ما قشر توییتری هم نیستند. حرف من این است که وقتی در باکس دوم که کسی سریالش را نمیدهد اثر را پخش کردیم، پیش از این سریال دیگری در همین باکس حدود ۷ درصد مخاطب داشته و وقتی سریال ما به ۳۰ درصد مخاطب میرسد آمار خیلی خوبی است.
اگر با همان نگاه منتقدانه تان ببینید فیلمهایی مثل «دینامیت» و «گشت ارشاد ۳» هم پرفروش میشوند که خود شما هم به این نوع آمار نقد داشتهاید.
بله من خودم صد تا مطلب نوشتهام که آمار معیار خوب و بد بودن فیلم نیست، ولی میگویم من کار سفارشی نوشتهام و باید ور منتقد خود را کنار بگذارم.
مساله همین است که چرا وقتی وارد گود میشوید ارزشها و اعتقادات را کنار میگذارید.
من «نجلا» را هم داشتهام و «مسیح پسر مریم» را هم دارم. ذهنیت ما این نبود که در این سریال خروجی به اینجا میرسد و این میزان از بداهه در کار وجود دارد.
سکانسی از این سریال درباره منشی خیلی پخش شد و از کلیدواژههایی مثل ابعاد و… اینها در فیلمنامه شما نبود؟
اولاً برخی از آنها نبود و خیلیهایش هم در بازی بازیگر روی آن تاکید گذاشته شد و همه اینها هدایت کارگردان است. وقتی هم در فضای حرفهای قرار میگیرید نمیتوانید خود را کنار بکشید و بگویید قرار نبود اینطور باشد. این را هم بگویم که بعد از قسمت ۱۰ شوخیهای جنسی کمتر شد و به صفر رسید.
قبول دارید که همین هم نباید میبود؟
بله قبول دارم. البته عدهای گفتند این شوخیهای جنسی در تلویزیون بی سابقه بوده است و فکر میکنم «ساختمان پزشکان» را یادشان رفته است که در یکی از قصههایش مردی عاشق دکتر سریال شده بود رسماً قصه همجنس گرایانه داشت و از تلویزیون هم پخش شده است. اما الان به خاطر چند شوخی جنسی میگویند که خط قرمزهای تلویزیون را جا به جا کردهایم.
البته که این توجیه خوبی نیست و حتماً برای شما که خودتان نقد داشتهاید اتفاق بدتری است.
حتماً برای من بدتر است، ولی میگویم نمونههایش بسیار است...
الان که خود شما وارد فضای حرفهای شدهاید و فیلمنامه مینویسید، ممکن است احساس کنید در فضای نقد در جایی از دایره انصاف خارج شدهاید و تند رفتهاید؟
این تجربه کلی نسل ماست. همه رفقای من الان مدیر فرهنگی هستند. بچههای دهه ۶۰ که از دهه ۸۰ وارد روزنامه نگاری شدهاند. آن زمان انتقاداتی به مدیریت فرهنگی داشتیم و زمانیکه بچهها وارد کار شدند فکر کردند شاید خیلی جاها تندروی کرده باشند. نه اینکه آن حرفها غلط بوده باشد، اما ما ایده آلهایی داریم که ساختارها و… موقعیتها شاید اجازه ندهد به آنها برسیم. ما هنوز هم پای آن ایده آلها هستیم و سعی داریم به آنها نزدیک شویم، اما خیلی از آنها دست ما نیست.
این نگاه، اما نوعی دوگانه و تضاد به وجود نمیآورد که فرد تا وقتی بیرون است منتقد است و وقتی به میز و مسئولیت و موقعیت میرسد عوض میشود؟
باید به کلیت کارنامه یک نفر نگاه کرد. هر فردی را نباید با یک اثر قضاوت کرد. مثلاً امیر ابیلی که منتقد تندی بوده است باید نگاه کرد که آیا واقعاً پایبند ایده آلهایش نیست؟ به نظرم من بودهام. در «مسیح پسر مریم» هم بودهام و در سریالهایی که ناظر کیفی آنها هم بودهام لحاظ کردهام. با یک پلاک ۱۳ نباید یک فرد را قضاوت کرد. حوزه طنز برای من حوزه جدیدی بوده است و من بیشتر کارهای جدی و درام داشتم. من از این تجربه راضی هستم نمیگویم سریال خوبی بود، اما راضی هستم. مشکلاتی هم داشتیم که شاید تقصیر تیم تولید هم نبوده است و شوخیهای دیگری هم داشتیم که سانسور شد. مثلاً در یک قسمت یک شوخی جنسی و پنج شوخی سیاسی دارید و وقتی شوخیهای سیاسی را درمیآورند انگار فقط شوخی جنسی دارید.
اتفاقاً به نظرم فضای شوخیهای این سریال خیلی باز بود. حتی با خود تلویزیون و ماجراهایی که به خود رامبد جوان انتقاد شد شوخی کرد، اما همه این شوخیها صرفاً شبیه تیکه پرانی بود نه طراحیهای دراماتیک.
اینها متنهایی است که یک روز قبل از ضبط نوشته شده است. یک قاعده کلی است که وقتی چیزی ترند میشود و شما به آن واکنش نشان میدهید در دیده شدنتان مؤثر است. این یک ترفند است ما هم حتماً برای دیده شدن کارمان استفاده میکنیم حتی سطحی. این میان شاید شوخی با حراجی تهران بهتر در آمد و شوخی با اصغر فرهادی و رامبد جوان در سطوح بعدی قرار گرفتند.
چرا این شوخیها بیشتر شبیه تیکه پرانی میشود و طراحی صورت نمیگیرد؟
این نکته را قبول ندارم، اما باید سرعت تولید را هم در نظر بگیریم. ما میتوانستیم سمت کمدی موقعیت برویم، ولی باید روزی یک قسمت تحویل میدادیم و در این فضا، کار شما را به این سمت هل میدهد که فقط به شوخیهای کلامی نزدیک شوید، تعداد سکانسها کم و زمان آنها طولانی شود.
چرا این میان فقط شوخیهای سیاسی حذف شد؟
تلویزیون ما به شدت ترسوست و هر چه را که باعث شود طیفی یا گروهی واکنش منفی نشان دهند درمی آورد. شخصیت فرناز یک روشنفکر بود که قرار بود با ترانهها شوخی کند و تیکه اجتماعی بیندازد. اما در اجرا اینقدر ضعیف بود که میگفتیم کاش این شخصیت را نمینوشتیم. حتی وقتی فیلمنامه شوخیهایی با روشنفکرها یا تیکههای سیاسی اجتماعی دارد خود بازیگران هم میترسند بیانش کنند، از بازخوردهای منفی نگران هستند.
چنین شوخیهایی هم داشتید که امتناع کنند؟
خیلی از شعرهای شاملو و متنهای صادق هدایت را در کار داشتیم که بازیگران گارد گرفتند و نگفتند و یا سکانسی داشتیم که ارجاعی به ویدئوی معروف «شنای پروانه» داشت و حسین رفیعی ترسیده بود و نمیگفت و با اصرار آن را انجام داد.
اتفاقاً برای من سوال است که چرا تلویزیون اصرار دارد روی یک سری از سکانسهای فیلمهای سینمایی یا حاشیهها شوخیهای تکراری داشته باشد؟
من خودم چند سال است به این نقد دارم، ماهنامهای داشتم که نقدم را روی جلد آن هم آوردم و تیتر زدم «رسانه ملی اینستاگرام» و به نظرم از چند سال قبل به این طرف تلویزیون از اینستاگرام عقب افتاده است و برای این کار مجبور است روی ترندهای شبکههای اجتماعی مانور بدهد. الان معیار دیده شدن در تلویزیون میزان وایرالیهای آن در شبکههای اجتماعی است و حتی درصدهای خود سازمان هم معیار اصلی نیست. شما مجبورید به مناسباتی که خودتان قبول ندارید تن بدید.
اگر شما ناظر کیفی همین سریال بودید روی کدام بخشها نقد داشتید؟
من در سریالهایی که ناظر بودهام از طراحی تا تدوین و… تأثیر داشتهام و سطح کار را به لحاظ کیفی بردهام. اینجا تأثیری در کیفیت تولیدی کار نداشتهام، بخشی در شوخی جنسی هاست که شاید در جاهایی ما اشتباه کردهایم و نوشتهایم و در جاهایی هم عوامل اغراق کردهاند. من خیلی از جاها انتقاد دارم، ولی کاری از دستم برنمی آمد. سلیقه کارگردان در این اثر اغراق است و به بازیگران هم توصیه میکند که بیشتر اغراق کنند یعنی اگر من به زمان پیش تولید این سریال برگردم باز هم این پروژه را قبول میکنم، ولی حتماً زیر بار اینکه آرش معیریان کارگردان باشد نمیروم.
و در نهایت به این نتیجه رسیدید که نقدهای خودتان را عملی کنید؟
بله نتیجه گرفتم که خودم درست میگفتم. (میخندد)
فکر میکنم هزینه کمی از طرف اسپانسر داده نشد و اگر مشارکت خود تلویزیون هم بود میشد کارگردان بهتری انتخاب شود.
هزینه بالایی نبود. تلویزیون هیچ مشارکتی نداشته است و تا اینجا همه را صنعت بیمه داده است. اسپانسر خیلی هم به ما لطمه زد. قرار ما این بود که ۳۰ درصد محتوا ارجاعات بیمهای داشته باشد که آن هم در قصه بود، اما از یک جایی مدیران بیمه گروکشی کردند و به ما قصههایشان را تحمیل میکردند.
اشارهای هم به فیلم «مسیح پسر مریم» داشتید که طراحی داستان آن با شما بوده است و در جشنواره فیلم فجر پذیرفته نشد، چقدر نقد بهروز افخمی را درست میدانید که اصلاً نباید وارد چنین سوژهای میشدید؟
آقای افخمی به شومن تبدیل شده است و از ماسک نزدن و واکسن تا مسائل سیاسی و دیگر موضوعات صحبت میکند. او، چون نمیتواند فیلمسازی کند خودش را با این اظهارات زنده نگه میدارد و به نوعی به خودش تنفس مصنوعی میدهد. مثل اینستاگرامرهایی که هر بار باید خط قرمزهایی را رد کنند و دیده شوند. اگر عکسهای مستندهای این چنینی را سرچ کنید میبینید که آن میزانسن، خانهها و چهرهها چیزی نیست که نتوان نمایش داد. خیلیها فکر میکنند این فضا شبیه دیسکوهای آمریکایی در فیلمها بوده است و حالا نمیتوان نمایشش داد در صورتی که اینگونه نیست و فضای چرک و کثیفی بوده که با حدی از پوشش بیشتر میتوان حتی در تلویزیون نمایش داد. البته ممکن است در قدمهای بعدی به خود فیلم انتقاداتی داشت و خود من هم این انتقادات را داشته باشم، اما نه از آن زاویه.
انتقادی هم در این موارد مطرح میشود که فقط یک طیف خاص میتواند سراغ این سوژهها برود.
عدهای فکر میکنند ما خط قرمزها را رد کردهایم در صورتیکه فیلم کاملاً حزب اللهی و درباره یک آخوند است که مشکلی برای خواهرش پیش آمده و اتفاقاً با پرداختی که ما داشتیم هرکسی درخواست پروانه ساخت میداد قبول میکردند. خیلی فیلمهای ملتهبتر از این هم در سینما ساخته شده است.