فرارو- توماس (با بازی الک سکاریانو) در اثر آتشسوزی خانهاش را از دست داده است. راهبهای به اسم خواهر کلر (ایملدا استانتون) به او میگوید که میتواند موقتا در خانۀ زن جوانی به اسم ماگدا (کلارا جوری) که با مادر مریضش زندگی میکند ساکن شود. بعد از اینکه توماس با ماگدا بیشتر آشنا میشود و چیزهای بیشتری دربارۀ گذشتۀ او میفهمد، متوجه میشود که این خانه در تسخیر نیرویی عجیب و اهریمنی است.
به گزارش فرارو؛ استفاده از یک خانۀ درب و داغان به عنوان پسزمینۀ بصری فیلمهای ترسناک کار جدیدی نیست، اما رومولا گارای در اولین تجربۀ کارگردانیاش این ایده را به شکلی بینقص و عالی اجرا کرده است. کاغذ دیواریهای ورآمده و پاره، سطوح کپکزده و کثیف، لولههای پوسیده و دیوارهای نمزده، صحنه را برای تعریف کردن یک داستان وهمانگیز به خوبی فراهم کردهاند و در عین حال استعارهای از حالت ذهنی پریشان و رو به زوال شخصیتهای فیلم هستند.
توماس که یک کارگر مهاجر است قرار است در مدتی که در این خانه ساکن است این خرابیها را تعمیر کند. او خودش قربانی قاچاق انسان است و زندگیش تبدیل شده به چرخهای از خوابیدن و کار سخت. او بعد از اینکه در آتشسوزی آسیب دیده مدتی در بیمارستان بوده و حالا به خانۀ ماگدا آمده است.
توماس خیلی زود میفهمد که در این خانه اوضاع عادی نیست و یک جای کار میلنگد. احساس سرگشتگی و گیجی او با یادآوری خاطرات سخت گذشته تشدید میشود؛ یعنی زمانی که او در کشور خودش به خاطر در امان ماندن از جنگ در جنگلها سرگردان بوده.
گارای (کارگردان) از تکنیکهایی استفاده کرده که حواس مخاطب را پریشان و آشفته میکنند. صدای ملچ ملوچ توماس موقع خوردن غذای خانگی ماگدا به وضوح شنیده میشود و گوش مخاطب را آزار میدهد؛ همه چیز انقدر زنده است که بوی نم دیوارها را میشود احساس کرد.
بر خلاف فضای ترسناک و آزاردهندۀ خانه، بازیهای فیلم ظریف و خوشایند هستند. سکاریانو خیلی خوب آرامش و سکوت معصومانهای را نشان میدهد که میشود حس کرد در زیر آن آدمی هست که شاید خیلی هم معصوم نیست. جوری هم خامی و بیتجربگی ماگدا را کاملا طبیعی و باورپذیر از کار درآورده و ایملدا استانتون هم راهبهای را به ما نشان داده که ظاهرا بسیار خیرخواه است، اما یک جنبۀ تاریک و ترسناک هم در درونش دارد.
اما آن جایی که قرار است نقطۀ اوج فیلم «طلسم» باشد خیلی بر طبق انتظار از کار درنیامده. در اینجا فیلم سعی میکند سرنخهای مختلفی مثل گناه، مادرانگی و جنون و خشم زنانه را با هم پیوند بدهد و به این ترتیب رازهایی را فاش کند و داستان را به نتیجه برساند. این مسیر تا حدی آشفته و سوررئال طی شده و طرح خیلی دقیق و ظریفی ندارد. اما با اینحال جسارت و شجاعت کارگردان ستودنی است. ضمن اینکه بعضی از رازها و ترسهای فیلم واقعا عمیق و تاملبرانگیز هستند و بیننده آرزو میکند که کاش اینجور چیزها فضای بیشتری را در فیلم به خود اختصاص داده بودند.
نهایتا باید گفت درست است که یک سوم پایانی فیلم تا حدی شتابزده و شل و ول است، اما احساس هراس و دلهرۀ عمیق و موثری که در دو سوم ابتدایی فیلم هست آن را به فیلمی کابوسوار و جذاب تبدیل کرده است.
- کارگردان و فیلمنامهنویس: رومولا گارای (Romola Garai)
- بازیگران: الک سکاریانو (Alec Secareanu)، کارلا جوری (Carla Juri)، ایملدا استانتون (Imelda Staunton)
منبع: empireonline.com