موزه سینمای ایران در ادامه انتشار سلسله نشستهای تاریخ شفاهی خود به مناسبت سالروز درگذشت «مسعود بهنام» صداگذار و صدابردار فقید سینمای ایران بخشهایی از گفتگوی تاریخ شفاهی این هنرمند را منتشر کرده است که در زیر میخوانید.
به گزارش ایلنا، مسعود بهنام با بیان اینکه درسال ۱۳۳۴ در کرمانشاه به دنیا آمده است، گفت: تا ۹ سالگی در کرمانشاه زندگی کردم و بعد از آن به شیراز رفتیم، زیرا پدرم کارمند ثبت احوال بود و به شهرهای دیگر منتقل میشد.
وی با بیان اینکه در سال ۷۹ از دانشکده صدا و سیما بازنشسته شده است، افزود: در سال ۵۵ صدابرداری فیلم داستانی ۱۶ میلی متری «با مرگ ماهیها» را برای تلویزیون به تهیه کنندگی غلامرضا آزادی انجام دادم که اولین کار حرفهای من بود. فیلمبرداری این فیلم در لنگرود بود و ۱۲ روز به طول انجامید.
بهنام خاطرنشان کرد: یادم میآید تا چند سال نمیتوانستیم درباره صداگذاری صحبت کنیم؛ تصورها بر این بود زمانیکه فیلمی صدابرداری میشود نیازی به صداگذاری ندارد، زیرا صداگذاری تنها مختص فیلمهایی است که در استودیوها توسط دوبلورها انجام میشود.
وی با اشاره به اینکه با کیانوش عیاری از طریق بهرام دهقان آشنا شده است، بیان داشت: اولین کارم با کیانوش عیاری در فیلم «شبح کژدم» بود و هنوز فیلمبرداری آن تمام نشده بوده، صدابرداری فیلم «اجاره نشین ها» را شروع کردم که فیلم بسیار موفقی بود، زیرا فیلم تجاری بود که با استقبال زیادی مواجه شد.
بهنام ادامه داد: فیلم «شبح کژدم» اولین فیلم صدا سرصحنه نیست و قبل از آن هم در مورد فیلم «دختر لر»، اسرار گنج، خشت و آیینه، گزارش و ... نیز انجام شده بود.
وی همچنین یادآور شد: «شبح کژدم» اولین فیلمی است که در بخش خصوصی تهیه شد و همین امر آنرا از دیگر فیلمها متمایز کرده بود؛ یادم میآید هنوز این فیلم به پایان نرسیده بود که برای فیلم «آن سوی آتش» با کیانوش عیاری به اهواز رفتیم. البته نباید از یاد ببریم که فیلم «باشو غریبهای کوچک» از دیگر فیلمهایی بود که صدابرداری بسیاری خوبی داشت.
بهنام با بیان اینکه علاقهای به کار صدابرداری به عنوان یک شغل برای خود نداشته است، گفت: شلوغیهای صحنه، کار و دوستی با گروه موجب شد تا آنرا ادامه بدهم.
وی با بیان اینکه در سال ۶۸ صدابرداری «تمام وسوسههای زمین» را انجام داده است، بیان داشت: حضورم در این فیلم به خاطر علاقه شخصیام به زنده یاد «حمید سمندریان» بود و در همین فیلم با رضا کیانیان، هما روستا و جمال اجلالی آشنا شدم.
بهنام با بیان اینکه فیلم «لنگرگاه» و شخص کیومرث پوراحمد را دوست دارم، گفت: رفاقت خاصی با پوراحمد دارم و قبل از اینکه وارد کار فیلمسازی شود با او دوست بودم و از کار در فیلم «لنگرگاه» و معاشرت با آن گروه لذت بردم.
وی خاطرنشان کرد: یادم میآید برای یکی از فیلمهای زنده یاد ملاقلی پور که صداگذاری آن بر عهده من بود، زمان کم داشتیم و به دلیل اینکه رسول میخواست صداها واقعی باشد یک شب تا صبح در استودیو بهمن ماندم و کار کردم، زیرا میخواستم چیزی که او میخواست را آماده کنم. خودش افکت درست میکرد و تلاش بسیار میکرد تا فیلم را برسانیم. با هیچ کارگردانی مانند زنده یاد رسول ملاقلی پور ارتباط عاطفی نزدیک پیدا نکردم و برای کارهای او شبانه روز کار میکردم. یکبار میخواست استودیو بهمن را آتش بزند (با خنده). من خیلی خسته بودم و میخواستم کار را تمام کنم به همین دلیل شبانه روزی در استودیو مانده بودم و کار میکردم. ملاقلی پور آمد چند حلقه فیلم را کف استودیو انداخت و به من گفت به عصمت زهرا اگر الان به خانه نروی فیلم و استودیو را آتش میزنم. نمیخواست من بیشتر از این خسته شوم. دلیلش هم این بود که برای یک بازیگرش در یکی از فیلمهایش حادثه بدی اتفاق افتاده بود و نمیخواست آن اتفاق دوباره تکرار شود.
وی در پایان بیان داشت: من معتقدم یک فیلم بد نمیتواند صدای خوب داشته باشد. صداهایی که میشود به عنوان صدای خوب درباره آنها صحبت کرد حتما باید مربوط به یک فیلمهای خوب باشند و این چیزی است که سرنوشت صدابردارها و صداگذارها را تاحدودی از دستشان خارج میکند. اگر فیلم خوبی دست ما نیاید قطعا نمیتوانیم بر روی آن صدای خوب بگذاریم.