فرارو- در خیابانهای تاریک بیروت که اکنون اغلب ساعات بدون برق هستند گاهی اوقات تنها نوری که میتابد نور چراغ قوه زباله گردهاست که به دنبال پیدا کردن ضایعات برای فروش هستند. زبالهها به کالاهایی تبدیل شده اند که در لبنان بر سر آن دعوا میشود؛ دعوا برای تصاحب هر چه زودتر آن و فروش برای کسب درآمد.
به گزارش فرارو به نقل از میدل ایست آنلاین، با افزایش تعداد زباله گردها در میان فقرای ناامید لبنانی، برخی سطلهای زباله را نشانه گذاری کرده اند تا قلمروشان را مشخص کنند و کسانی که به آن دست درازی میکنند را مورد ضرب و شتم قرار میدهند.
در همین حال، حتی خانوادههای دارای وضعیت اقتصادی بهتر نیز وسایل قابل بازیافت خود را میفروشند، زیرا میتوانند به جای آن پول شان را به دلار تبدیل کنند، آن هم در شرایطی که واحد پول ملی لبنان در حال سقوط است. این وضعیت فقرا را فقیرتر کرده است. آنان از آینده خود و آن چه پیش روی شان قرار دارد میترسند.
"هدی" یک مادر لبنانی ۵۷ ساله که به شغل زباله گردی مشغول شده میگوید: "مردم فقیر زیادی مثل من وجود دارند، اما مردم چیزی در این باره نمیدانند. آنان آن چه را که میبینند میدانند، اما از آن چه پنهان است بی خبر هستند".
بیروت که امروز در آن نزاع بر سر زباله گردی در جریان است که نمادی از کاهش شدید سطح زندگی محسوب میشود، زمانی به دلیل روحیه کارآفرینی، بخش بانکداری آزاد و زندگی شبانه پر جنب و جوش معروف بود. این بار هرج و مرج رخ داده از دو سال پیش به این سو در لبنان نه به دلیل جنگ داخلی بلکه به سبب فساد و سوء مدیریت نخبگانی بوده که از پایان درگیریهای داخلی آن کشور در دهه ۹۰ میلادی به این سو بر لبنان حکمرانی کرده اند.
بیش از نیمی از جمعیت آن کشور در فقر قرار گرفته اند. ارزش پوند لبنان کاهش یافته و بانکها برداشت پول و نقل و انتقال مالی را به شدت محدود کرده اند. افزایش نرخ تورم بر قیمت کالاهای روزانه تاثیر گذار بوده و آن را غیر قابل دسترسی کرده است. همین موضوع لبنانیهایی که از خارج کشور به لبنان باز میگردند را مجبور ساخته تا چمدانهای خود را با همه چیز از غذای کودک تا داروهای مورد نیاز برای بیماری قلبی پر کنند.
زبالهها حتی پیش از بحران اقتصادی در بیروت نیز با اعتراضات بزرگ سالیان اخیر در اعتراض به بی توجهی مقاماتی که کاری برای جمع آوری آن در خیابانها انجام نمیدادند یک مشکل اساسی در لبنان بوده است. اکنون نوجوانانی که کیسههای پلاستیکی بزرگ را حمل میکنند در خیابانها پرسه میزنند و به دنبال ضایعات هستند تا آن را بفروشند. این تجارت زمانی قلمروی فعالیت پناهجویان سوریای بود که از جنگ داخلی کشورشان فرار کرده و به لبنان پناه برده بودند. یکی از سوریها که از ترس انتقام جویی همکاران لبنانی اش نخواسته نام اش فاش شود به "میدل ایست آنلاین" میگوید: "امروزه ما به زباله دانی میرویم تا در آنجا چیزهایی را که جمع آوری میکنیم، بفروشیم، اما متوجه میشویم که لبنانیها از خودروهای خود پیاده میشوند تا مواد بازیافتی شان را بفروشند. کارمندان رستوران و سرایدارهای ساختمان نیز شروع به تفکیک زبالهها کرده اند تا پیش از بیرون ریختن بقیه زبالهها آن را بفروشند".
هدی از ترس آن که ممکن است برای کارش مشکل ایجاد شود تنها نام کوچک اش را میگوید. او برای حمایت از شش دختر ۹ تا ۲۲ ساله و دو نوه اش به زباله گردی روی آورده است. او پیشتر سبزیجات را روی یک گاری میفروخت، اما پلیس اجناس او را شش بار توقیف کرد. او به فروش جعبههای دستمال کاغذی روی آورد، اما سقوط ارزش پوند لبنان سبب شد دیگر توانایی خرید آن را نداشته باشد.
پس از آن بود که "محمد" پسرش از او خواست تا در جمع آوری زباله به او بپیوندد. هدی هر روز به محله نسبتا مرفه حمرا در بیروت میرود و گاهی تا ساعت ۲ بامداد مشغول جمع آوری پلاستیک، قوطی و هر آن چیزی است که فکر میکند میتواند بفروشد یا از آن استفاده کند. هفتهای یک بار محمد هر آن چه را جمع آوری کرده، میبرد تا به دلالهایی که در این تجارت تخصص دارند بفروشد. هر یک کیلوگرم ضایعات ۲.۲ پوند به فروش میرسد کیسههای پلاستیکی ۲۰ سنت امریکا و سایر پلاستیکها ۳۰ سنت و هر کیلو آلومینیوم ۱ دلار به فروش میرسد. کاهش ارزش پوند لبنان کار را برای زباله گردها خطرناکتر کرده است. محمد میگوید یک بار به دلیل عبور از قلمروی زباله گردهای دیگر و جمع آوری از سطل زباله نشانه گذاری شده توسط آنان مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. محمد میگوید: "زمانی که قیمت دلار افزایش یافت مردم توان خرید مواد غذایی را نداشتند و شروع به زباله گردی کردند و هر یک سطل مخصوص خود را نشانه گذاری نمودند. اگر کسی کنار سطل بایستد و زباله گرد دیگری بیاید دعوا آغاز میشود".
او میگوید: "یکی از دلایلی که از مادرم خواستم با من برای انجام این کار بیاید آن بود که امیدوار بودم وقتی مادرم را میبینند من را کتک نزنند".
ازاذل و اوباشی که با موتورسیکلت در خیابانها پرسه میزنند گاهی اوقات زباله گردها را در پایان روز هدف حمله قرار میدهند تا مواد قابل بازیافت جمع آوری شده توسط آنان را بربایند.
محمد میگوید: "آنان حاضر هستند یک نفر را به خاطر یک کیسه پلاستیکی به قتل برسانند". اقلام قابل بازیافت تنها اقلامی نیستند که هدی انتخاب میکند. هدی در اتاق تاریک خود بدون پنجره و بدون برق اجناس زبالهای را که روی زمین انباشته شده را نگه میدارد یک سطل سفید رنگ که شاید برای اتاق اش استفاده کند و لامپی که او امیدوار است اگر روزی از برق برخوردار شود از آن استفاده کند.
هدی میگوید در روزهای اخیر دختر ۱۶ ساله اش که با اسهال دختر ۲ ماهه اش دست و پنجه نرم کرده از او پوشک، شیر و بطری شیر خواسته بود. چشمان هدی غمگین شد و سرش را تکان داد چرا که نتوانسته بود برای بهبود حال نوه اش کاری انجام دهد.
هدی با صورتی خیس از اشک میگوید: "تنها آرزوی من این است که خانهای برای خود و خانواده ام داشته باشم جایی که در آن مثل یک مادر مثل یک انسان زندگی کنم". او میگوید: "من همیشه با مردم میگویم، میخندم و شوخی میکنم. اما درون قلب ام سیاه است. من اجازه نمیدهم دیگران احساس کنند که ناراحت هستم. من این ناراحتی را برای خود نگه میدارم. آن را در قلب ام نگه میدارم".
ارزشمندترین کالای او یک چادر است که در میدان توسط معترضان در جریان تظاهرات ۲۰۱۹ میلادی برپا شده بود. او امیدوار است بتواند از آن در اعتراضات بعدی علیه حاکمان کشور استفاده کند.
هدی میگوید: "سیاستمدارانی که بر ما حکومت میکنند مستحق سوختن هستند. آنان دلیل حضور ما در اینجا هستند. آنان با قاشقهای طلا غذا میخوردند در حالی که ما باید دنبال تکه نانی بگردیم تا از روی زمین برداریم و بخوریم".
چون بپرسم عیب تو، کوری از آن
مگر این پدیده را در ایران نداریم و روز به روز بیشتر هم نمیشود؟!