فرارو- گری کاسپاروف؛ رئیس بنیاد حقوق بشر و ابتکار عمل دموکراسی تازه و قهرمان سابق شطرنج جهان؛ بهترین چیزی که میتوان درباره نامه عاشقانه "تاکر کارلسون" به "ولادیمیر پوتین" در برنامه سه شنبه او گفت این است که این نامه تقلید و ترجمهای از همان مطالبی به زبان روسی بود که ما سالها از تلویزیون دولتی روسیه دیده و شنیده ایم.
بسیاری از آن دروغهای شناخته شده و قدیمی توسط کارلسون مطرح شدند. کارلسون مدعی شد که آسیب پذیری مرزی روسیه واقعی است و این که ناتو صرفا برای "عذاب دادن پوتین" که از دید او "هیچ قصدی برای حمله به غرب اروپا ندارد" وجود دارد این که "امریکا تهدید به جنگ میکند" و طرح ادعاهایی مشابه. در همان حال، او بایدن را "ضعیف" و "غیر مسئول" معرفی کرد و به شکل رقت انگیزی به پرستش پوتین پرداخت. همان طور که در پاسخ به "مایک پنس" در سال ۲۰۱۶ در توئیتر نوشتم پوتین یک رهبر قوی است همان گونه که آرسنیک یک نوشیدنی قوی است!
پس از سالهای ریاست جمهوری ترامپ زمانی که مطمئن نبودید اگر "راشا تودی" یا "فاکس نیوز" را تماشا کنید هنوز سخنان حیرت انگیز مفسران امریکایی تحت تاثیر دستورالعمل کرملین را میشنوید متاسفانه با چنین صحنههایی مواجه میشوید. کارلسون تمام تلاش خود را کرد تا آن صداها را در شکلی دوستانه بازتاب دهد، اما این کاری غیر ممکن است. اگر پوتین چیزی برای امریکا بخواهد آن قطعا "بازگشت دوباره عظمت گذشته" (اشاره به شعار انتخاباتی ترامپ) نیست.
موضوع مورد بحث، اوکراین بود بدان خاطر که روسیه بار دیگر در حال استقرار نیروی نظامی عظیمی در مرز این کشور همسایه روسیه است مرزی که پیشتر در سال ۲۰۱۴ میلادی به زور از آن عبور کرده بود. شنیدن صدای بایدن عجیب بود صحبتهای او در مورد "آن چه ممکن است اتفاق بیفتد". او میگوید "اگر روسیه به اوکراین حمله کند" این در حالی است که این تهاجم هفت سال پیش رخ داد و جنگ هنوز ادامه دارد و هزاران قربانی به همراه داشته است.
برخلاف ادعای تاکر کارلسون، حمله پوتین علیه اوکراین هیچ ارتباطی به ناتو یا تهدیدات واقعی یا خیالی علیه مرزها یا امنیت ملی روسیه ندارد که البته پوتین به آن موارد نیز اهمیتی نمیدهد. مانند هر تصمیم دیگری که پوتین از صبح تا شب اتخاذ میکند این تصمیم نیز در راستای حفظ کامل قدرت در دستان او در روسیه بوده است.
حمله به اوکراین و تصرف کریمه در سال ۲۰۱۴ میلادی، به پوتین کمک کرد تا افکار عمومی روسیه را از مشکلات داخلی فراوان آن کشور منحرف کند و هم چنین، حرکت اوکراین به سوی اروپا و دموکراسی و دور شدن از پوتین و مدل دزدسالاری او را مختل سازد. اوکراینیها که "ویکتور یانوکوویچ" نوکر فاسد پوتین را در جریان یک خیزش مردمی علیه تلاش به منظور جلوگیری از ادغام اوکراین در اروپا از جایگاه اش برکنار کردند بدون شک برخلاف جهت و خواست رئیس او در مسکو عمل کردند.
از نظر پوتین یک اوکراین با دموکراسی شکوفا الگویی وحشتناک برای روسها خواهد بود. مانند هر دیکتاتوری او در توضیح این که چرا همه چیز در کشورش پس از بیش از دو دهه در قدرت بلامنازع بودن چینن آشفته است مشکل دارد. برای او وجود دشمنان مورد نیاز هستند دشمنانی که به اندازه کافی بزرگ باشند و این یعنی اروپا، ناتو و به ویژه امریکا. اوکراین به سختی تهدیدی قابل باور برای روسیه است.
در حالی که برخی از روسها از اقدام وقیحانه پوتین در کریمه که نوعی دزدی قلمداد میشود حمایت میکنند علیرغم سالها تبلیغات روسیه که اوکراین را به طور همزمان تحت تسلط فاشیستها و یهودیان نشان داده عده کمی از روسها اشتیاقی برای تداوم خصومت با اوکراین دارند. در این میان، ناتو بی علاقگی تاسف باری نسبت به مسئله اوکراین از خود نشان میدهد. تصادفی نبود که پوتین علیه گرجستان و اوکراین دو کشور از اقمار اتحاد جماهیر شوروی سابق که از مدار روسیه خارج شدند و همزمان امکان ورود به ناتو را نیز پیدا نکردند حمله نظامی انجام داد.
در اینجا باید پرسید تماس بایدن و پوتین برای چه بود؟ مانند نشست قبلی دو رهبر، کاخ سفید تحت ریاست بایدن توضیح چندانی در مورد این که چرا به رئیس مافیای متخاصمی مانند پوتین که به قول خود بایدن یک قاتل است با این دیدار پاداش داده ارائه نکرده است. این تماس مجازی به خودی خود دستاوردی ملموس برای پوتین بود چرا که در همان زمان او در حال جابجایی نیروهای نظامی و تانک هایش به سوی مرز اوکراین بود.
بار دیگر یک بازی ساز در صحنه بین المللی به جای پاسخگویی به دلیل ارتکاب اعمال جنایتکارانه و جنگ طلبانه با پاداش و ارتقای جایگاه مواجه شد. پس از این ملاقات میان بایدن و پوتین رئیس جمهوری امریکا از تحریم خط لوله محبوب پوتین یعنی نورد استریم ۲ چشم پوشی کرد. این موضوعی نگران کننده است.
پوتین سزاوار ستایش در مورد تصمیم اش در قبال کشور مستقل اوکراین نیست. اوکراین سزاوار حمایت امریکا و ناتو است، زیرا دموکراسی به حمایت نیاز دارد. همان طور که در روزهای تهاجم در سال ۲۰۱۴ میلادی نوشتم اوکراین در خط مقدم جبهه نبردی قرار دارد که امریکا و سایر نقاط جهان آزاد نمیخواهند به وقوع آن اعتراف کنند. پنهان شدن پشت شعار "نخست امریکا" شما را برای طولانی مدت نجات نخواهد داد.
در اینجا منافع شخصی و نه منافع فوری امنیت ملی در نظر گرفته شده اند. دموکراسیهای بیشتر و سالمتر به معنای جهانی امنتر و پایدارتر هستند موضوعی که برای جهانی شدهترین کشورها ارزش واقعی دارد.
اگر قرار است حاکمیت قوانین بین المللی اهمیت داشته باشد باند مافیایی پوتین تا زمانی که هر وجب از خاک اوکراین به کی یف بازگردانده نشده باید تحت تحریم قرار گیرد. الیگارشهای پوتین و خانوادههای شان را از املاک لاکچری شان در دنیای آزاد بیرون کنید جایی که آنان از تجملاتی لذت میبرند که تعداد اندکی از روس میتوانند رویای آن را ببینند مانند وضعیتی که برای آزادی بیان در روسیه وجود دارد. داراییهای آنان که از غارت به دست آمده را مصادره کنید و با آنان مانند جنایتکاران رفتار کنید. همه این اهرمها در دسترس هستند، اما ارادهای برای استفاده از آن وجود نداشته است.
این باعث میشود که ناله کارلسون در مورد "سخت گیری بیش از حد با پوتین" و انتقاد او از این سخت گیری موضوعی خنده دارتر به نظر برسد. پوتین یک بازیگر متخاصم است دشمنی که بارها به منافع امریکا در خارج و در داخل کشور تجاوز کرده است. هکرهای روس و کارزار اطلاعات جعلی و نادرست همه چیز را از درگیریهای نژادی گرفته تا اثربخشی واکسن و انتخابات امریکا هدف قرار میدهند.
چرا یک ملی گرای پرچم دار مانند تاکر کارلسون باید جانب پوتین را بگیرد؟ چون پوتین جانب ترامپ را گرفته بود؟ زیرا او قدرت اقتدارگرایانه پوتین را تحسین کرده بود؟ یا شاید بدان خاطر که ترامپیستها مانند پوتین علیرغم ادعای شان مبنی بر این که "میهن پرستان آزادیخواه" هستند دموکراسی را چیزی جز یک مشکل نمیدانند. ستایش یک دیکتاتور به معنای ستایش دیکتاتوری است. چه چیزی غیر امریکاییتر از این رفتار وجود دارد؟
منبع: The dispatch