مقدم دانستن ایدئولوژی و سیاست بر عقل به همان اندازه خطرناک است که آن دو مولفه را مقدم بر عدالت قرار دهیم. آقای ترامپ و دولت اش از این گمانه زنی استفاده کردند که کرونا از آزمایشگاه ووهان سرچشمه گرفته است تا چین را دچار ترس و دستپاچگی کرده و توجهات را از واکنش فاجعه بار دولت وقت امریکا نسبت به شیوع کرونا منحرف سازند. به دنبال آن، افزایش مشابه حملات ناشی از نفرت علیه آسیاییها به چماقی برای حملات سیاسی تبدیل شد.
فرارو- گری کاسپاروف، رئیس بنیاد حقوق بشر و ابتکار عمل دموکراسی تازه و قهرمان سابق شطرنج جهان- در رژیمهای اقتدارگرا انتقام گیری و زور جای عدالت و عقل را میگیرد. من قبلا تجربه آن را در روسیه داشته ام.
جستجوی کلمات تازه برای ایدههای قدیمی ادامه دارد. Woke به معنای بیدار (یک اصطلاح سیاسی با منشأ آفریقایی - آمریکایی اشاره به آگاهی نسبت به مسائل مربوط به عدالت اجتماعی و عدالت نژادی دارد) یا Cancel Culture به معنای طرد شدن یا طرد کردن فرد از اجتماع یا گروه اجتماعی (که پس از به قدرت رسیدن بایدن در امریکا رواج پیدا کرده است) مورد استفاده و سوء استفاده قرار گرفته اند و بخشی از مبارزه برای تعریف مخالفان سیاسی به خشنترین شکل ممکن و برای رد ایدهها به عنوان اندیشههایی نه تنها اشتباه یا مضر بلکه غیر قابل تحمل بوده اند.
به عنوان یک انگلیسی زبان غیر بومی من مایل هستم از مد زبانی ایجاد شده اجتناب ورزم و از عبارت قدیمیتر استفاده کنم. اصطلاح تازه مطرح شده سوء استفاده از قدرت است اقدامی عمدتا اجتماعی نه دولتی برای خاموش کردن بحث و فلج کردن مسیر گسترش هر ایدهای که عقاید ایدئولوژیک غالب را به چالش میکشد. این اقدام هماهنگ و قهرآمیز برای برنده شدن در یک بحث یا پایان دادن به بحث است. اقدامی با هدف تنبیه طرف مقابل است نه آموزش دادن.
استفاده کنندگان از این تاکتیک دو پاسخ متناقض به انتقاد دارند. نخست آن که میگویند این اتفاق اصولا رخ نمیدهد که لفاظیای برای ساکت کردن منتقدان نهاد سیاسی حاکم و محافظت از اعضای آن در برابر خواست پاسخگویی است. دوم طیفی هستند که قربانیان را مقصر میدانند و آنان را افراد بدی قلمداد میکنند که ایدههای بدی دارند و باید به حاشیه رانده شوند تا فضا برای صداهای متنوعتر باز شود. این ادعا که شما در حال مبارزه با آتش به وسیله آتش هستید میتواند مسیر را برای توجیه هرگونه افراط و تفریطی بگشاید. این بدان معناست که تنها راه مبارزه آن است که آزادی را از دیگری سلب کنیم.
سیاستهای تخریب شخصی در فضای مجازی و واقعی در جریان هستند. من سالها با پیتر تیل (اولین سرمایه گذار حرفهای در فیس بوک و یکی از بنیانگذاران پی پل) دوست بوده ام. در بسیاری از مسائل با او مخالف هستم. با این وجود، حملات صورت گرفته علیه او بسیار ناراحت کننده بوده است. "مکس چافکین" روزنامه نگار در کتاب اخیر خود یک ایدئولوژی را به تیل نسبت میدهد سپس آن را "فاشیستی" تعریف میکند و حتی سعی میکند این "تیلیسم" ساختگی را مقصر شورش ۶ ژانویه و حمله طرفداران ترامپ به ساحتمان کنگره امریکا معرفی کند. شکی نیست اگر تیل در سال ۲۰۱۶ میلادی از دونالد ترامپ حمایت نمیکرد این کتاب هرگز ساخته و پرداخته نمیشد. ناگهان یک سرمایه گذار آزادیخواه در فناوری و تاریخ و از نظر هویتی پیچیده: مهاجر، همجنسگرا، فارغ التحصیل رشته حقوق استنفورد و از نخبگان امریکایی به سادگی تبدیل به شیطان شد و چافکین روزنامه نگار به سرعت از ساختن چهرهای اهریمنی از او پول عایدش شد و صدها صفحه را برای نتیجه گیری درباره شیطان بودن تیل پر کرده است.
انتقاد از میلیاردرهای فعال سیاسی و غولهای فناوری امری ضروری است. اما همان گونه که چپها در قبال برادران کخ و راستها با جورج سوروس انجام دادند شیطان سازی از افراد به دلیل ثروت و فعالیتهای سیاسی آنان میتواند از کنترل خارج شود. عربده کشی همانند اوباش در فضای مجازی و غیر مجازی، قلع و قمع کردن کتابها و پخش شایعات در مورد زندگی شخصی شما نباید بهای مشارکت سیاسی در یک دموکراسی باشد.
سرنگونی قدرتمندان ممکن است رضایت بخش باشد، اما به یاد داشته باشید وقتی عدالت به نفع انتقام و نابودسازی کنار گذاشته میشود ناگزیر چه کسانی بیشتر آسیب میبینند. کارزار "زندگی سیاهان مهم است" یک ایده ضروری و جنبش مهم حقوق بشری است، اما توسط رهبرانی ربوده شده که تنها به دنبال قدرت هستند و حاضر هستند هر فردی را برای دستیابی به هدف شان قربانی سازند. زمانی که نظام آموزش عمومی ویران شود چه کسانی بیشتر از سایرین آسیب میبینند؟ در جریان انقلاب روسیه تعدادی از مالکان و زمین داران ثروتمند کشته و یا تبعید شدند، اما نتیجه طبیعی آن شکل تازهای بردگی تحت کمونیسم تمامیت خواه (توتالیتر) بود البته این نظام با شعار آزادی و برابری برای همگان شکل گرفته بود.
مقدم دانستن ایدئولوژی و سیاست بر عقل به همان اندازه خطرناک است که آن دو مولفه را مقدم بر عدالت قرار دهیم. آقای ترامپ و دولت اش از این گمانه زنی استفاده کردند که کرونا از آزمایشگاه ووهان سرچشمه گرفته است تا چین را دچار ترس و دستپاچگی کرده و توجهات را از واکنش فاجعه بار دولت وقت امریکا نسبت به شیوع کرونا منحرف سازند. به دنبال آن، افزایش مشابه حملات ناشی از نفرت علیه آسیاییها به چماقی برای حملات سیاسی تبدیل شد.
واکنش چپها به سخنان آقای ترامپ آموزنده بود. آنان به هر فردی که به نظریه نشت آزمایشگاهی ویروس کرونا از آزمایشگاههای چین اشاره میکرد برچسب طرفداری از ترامپ را زده و به وی حمله میکردند. شرکتهای رسانههای اجتماعی پستهایی که به موضوع نشت آزمایشگاهی ویروس از چین اشاره شده بود را حذف میکردند. تا ژانویه ۲۰۲۱ میلادی واضح بود که خاموش کردن بحث موضعی واقعا ضد علمی بود. ماههای بسیار ارزشمندی از دست رفت زمانی که حزب کمونیست چین از آن برای از بین بردن داده و انتشار اطلاعات نادرست در مورد منشاء ویروس کرونا استفاده کرد. ما ممکن است هرگز حقیقت را ندانیم، اما میدانیم که پنهان کاری از سوی چین در این باره وجود داشته است.
تعداد فزایندهای از امریکاییها بر این باورند که آزادی آنان مورد حمله قرار گرفته است و من با این نظر موافق هستم. نیروهای ضد دموکراتیک در حال رشد هستند. نتایج انتخابات مشکوک قلمداد میشود و تهدید به خشونت در حال تبدیل شدن به امری عادی است.
مدارس تحت فشار قرار میگیرند تا مسائلی را از کتابها حذف کنند و اساتید به دلیل انتشار ایدههای "اشتباه" حذف میشوند. این احساس برای من و هر فردی که از زندگی در دیکتاتوری جان سالم به برده است بسیار آشنا است. تنها پاسخ این است: آزادی بیش تر، بیان بیشتر و نه کمتر چاره ساز است.
به همین دلیل بود که من پروژه "خط مقدم آزادی" را راه اندازی کردم که صدای مخالفان رژیمهای خودکامه در سراسر جهان را بازتاب میدهد. امریکاییها از حقوق و حق تعیین سرنوشتی برخوردار هستند که مردم روسیه، هنگ کنگ و زیمبابوه به معنای واقعی کلمه در جستجوی آن هستند. ما میبینیم که ستونهای دموکراسی امریکا از درون توسط شورش کنندگان در کنگره و اوباش آنلاین مورد حمله قرار میگیرند. زمانی که سیستم از کار افتد حقوق در ایالات متحده نقض میشود.
از بین بردن سازوکارهای دموکراسی برای حفظ دموکراسی کارساز نخواهد بود و ما نمیتوانیم صداهای به حاشیه رانده شده را با گفتن این که چه چیزی برای گفتن قابل قبول است و یا باید گفته شود تقویت کنیم. ما باید برای حفظ جریان آزاد ایدهها بحث و یک جامعه باز مبارزه کنیم هر چند که ما را ناراحت سازد. دموکراسی هرگز فضای امنی نبوده است.