آسیبهای اجتماعی بهویژه در میان گروه سنی نوجوانان درحال افزایش است، این را گزارش اخیر وزارت آموزشوپرورش میگوید، رشد ۱۰ برابری خطرپذیری دانشآموزان سبب شده آسیبهایی از قبیل فقر، بیسرپناهی، فرار، بدسرپرستی، تجاوز اخلاقی و جنسی و البته خودکشی آنها را تهدید کند.
به گزارش خبرآنلاین، در متن این گزارش آمده «نتایج ارزیابیهای صورت گرفته مبتنی بر دادههای سامانه پایش و آسیبهای اجتماعی دانشآموزان در شش سال گذشته نشان دهنده رشد حدود ۱۰ برابری میزان خطرپذیری آنها است و متاسفانه طی سه سال گذشته، خشونت رتبه اول را در بین خطرپذیری دانشآموزان و خودکشی نیز همواره یکی از سه خطر اول تهدید کننده آنها بوده است.»
همانطورکه در گزارش اخیر آموزشوپرورش عنوان شده دانشآموزان در معرض خطرپذیری بیشتری قرار گرفتهاند طوریکه خودکشی و خشونت بیشتر از سایر آسیبها آنها را تهدید میکند. دراینباره حمیدرضا بهروز، روانشناس میگوید: «بد رفتاری خانوادگی شامل کودکآزاری جسمی، جنسی و غفلت کمک میکند نوجوانان بهسمت رفتارهای پر خطر گرایش پیدا کنند. طبق اطلاعات سازمان بهداشت جهانی ارتباط زیادی میان کودک آزاری جنسی و رفتار خودکشی وجود دارد البته این مسئله در جامعه ما تابو است و به آن پرداخته نمیشود، اما فهم دلیل رفتار یک نوجوان برای فکر یا اقدام به خودکشی مهم است.
وجود سابقه خودکشی در خانواده و قرار داشتند در معرض سوء رفتارها و خشونتهای خانوادگی ضریب خودکشی را درمیان دانشآموزان افزایش میدهد.»
همچنین درکنار وجود برخی سوءرفتارها علیه نوجوانان در خانواده، امروزه این نهاد با مشکلات زیادی مواجه است، طی یک دهه گذشته مشکلات اقتصادی سبب شده بسیاری از خانوادهها تبدیل به کانونهای استرس و اضطراب برای جوانان و نوجوانان شوند، نگرانیهایی که میتواند این گروه حساس را در معرض خطرپذیری آسیبهای اجتماعی قرار دهد.
درهمینباره محمدرضا نیکنژاد، کارشناس آموزش ضمن اشاره به «نقش فضای مجازی در بازتولید خشونت میان گروه سنی نوجوانان» میگوید: «خانواده درخصوص افزایش آسیبپذیری نوجوانان موثر است. اگرچه در ملت ایران زیربناهای فرهنگی تولید شادی وجود دارد، اما بهدلایل مختلف امروز این شادی کم بروز میکند، یکی از دلایل آن وجود مشکلات اقتصادی است. نگاه بدبینانه و فضای نا امیدی که در بزرگسالان نسبت به جامعه و زندگی وجود دارد به گروه نوجوانان تزریق میشود. جو نا امیدی در خانوادهها و جامعه به دانشآموزان منتقل شده طوریکه آنها را در معرض خطرپذیری قرار میدهد.»
در واکنشی مشابه به نقش خانواده در افزایش خطرپذیری دانشآموزان در برابر آسیبهای اجتماعی سعید معدنی، جامعهشناس با بیان اینکه «خانوادهها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند.» میگوید: «بهدلیل چیزی حدود یک دهه تحریم اقتصادی و عدم توجه دولتها به ابعاد مختلف جامعه، حالا میشود از اصطلاحی یاد کرد بهنام «جامعه رها شده»، در حقیقت امروز از جامعه صیانت و نگهداری نمیشود بههمین دلیل جامعه با مشکلات زیادی مواجه شده است. این مشکلات ابتدا به والدین وارد میشود و بعد به فرزندان منتقل خواده شد؛ بنابراین وضعیت رها شدگی جامعه خانواده را دچار استیصال کرده و، چون کودکان تحمل این مقدار از مشکلات را ندارند بهطور طبیعی بهسمت آسیبهای اجتماعی از جمله خودکشی و مسائل اخلاقی رو میآورند.»
وی ادامه میدهد: «امروز دانشآموزان احساس تنهایی میکنند، وقتی فرد میان خودش و دیگران از جمله والدین، دوستان، فامیل و ... پیوندی احساس نمیکند بهویژه در جوامع شهری خودکشی در بین افراد افزایش پیدا میکند. امروز ما با یک بحران روبهرو هستیم، به این معنا که همبستگی اجتماعی جوانان ما پایین آمده است، بخشی از جوانان نه میتوانند با مراکز مذهبی ارتباط برقرار کنند و نه میتوانند در خانوادهها بهدلیل تفاوت نسلی دیالوگ برقرار کنند، بهدلیلعدم وجود انسجام و همبستگی اجتماعی فرد احساس تنهایی میکند و ممکن است دست به خشونت علیه خود و دیگران بزند، بنابراین پیوندهای اجتماعی کاهش پیدا کرده است.»
همانطورکه توسط کارشناسان عنوان شد، نمایش خشونت در فضای مجازی، سوء رفتار خانوادهها علیه نوجوانان، مشکلات عدیده نهاد خانواده درخصوص افزایش نا امیدی که میتواند به دانشآموزان منتقل شود، مشکلات اقتصادی خانوادهها و کاهش همبستگی اجتماعی سبب شده نه تنها خانوادهها بخشی از کارکرد خود را برای حمایت و صیانت از دانشآموزان از دست دهند بلکه در مواردی خودشان عامل تقویت آسیبپذیری آنها در برابر آسیبهای اجتماعی میشوند. در این شرایط مدرسه و پیوند آن با نهاد خانواده میتواند کمک شایانی به نوجوانان کند.
بهروز به اشاره بههمین مسئله بیان میکند: «آنچه میتواند به وضعیت خطرپذیری دانشآموزان کمک کند ایجاد پیوند قوی میان نوجوان، مدرسه و گروه همسالان است، این پیوند بهقدری مهم است که اگر سایر عوامل خطرساز مانند آسیبهای خانواده وجود داشته باشد همچنان میتواند از نوجوانان در برابر رفتارهای پرخطر حفاظت کند، بنابراین نقش مشاوران و معلمان معتمد دانشآموزان در مدرسه در اینجا بسیار اهمیت دارد. بوجود آوردن یک محیط امن برای نوجوان تا بتواند نگرانیها و احساسات هیجانی خودش را بروز دهد از جمله اهمیت مشاوره روانی برای نوجوانان است.»
در گزارش اخیر آموزشوپرورش هم درباره لزوم توجه به ارائه خدمات روانی و اجتماعی به دانشآموزان تاکید شده و آمده که «عدم توجه به شرایط دانشآموزان در این دوران حساس، توسط والدین، مربیان و… و پاسخگویی بهموقع به نیازهای اساسی، آنان را بیش از هر زمان دیگری آماده گرایش به رفتارهای انحرافی میکند؛ لذا نیاز به مداخله سریع در فوریتها و بحرانهای روانی-اجتماعی یک ضرورت مهم و اساسی است.
ظرفیتسازی برای مداخلات روانی بهموقع و موثر در فوریتهای روانی اجتماعی…توانمندسازی دانشآموزان در معرض خطر؛ ورود سریع، کنترل و کاهش عوامل مخاطرهآمیز و افزایش آمادگی مدارس و مناطق آموزش و پرورش کشور برای واکنش سریع در فوریتهای روانی اجتماعی…رصد مستمر وضعیت فوریتهای روانی اجتماعی از جمله اهداف است.».
اما بهنظر میرسد اهداف یاد شده با وضعیت کنونی خدمات مشاورهای در مدارس غیرقابل دسترس است. طوریکه کارشناسان معتقدند حتی در برخی مدارس یک مشاور هم دیده وجود ندارد. نیکنژاد درهمینباره میگوید: «در مدارس مشاور وجود ندارد، اگر هم مشاوری هست مشاورههای اخلاقی، جنسی و برقراری تعامل نیستند، در روستاها این مسئله بدتر است طوریکه چند پایه را در یک کلاس قرار میدهند و یک معلم در مدرسه هم معاون است و هم مدیر آنجا است، این معلم تخصص لازم را ندارد تا در برابر دانشآموزان با رفتارهای خاص به آنها رسیدگی کند.
در شهرهایی مانند تهران که سطح برخورد و اشتراک تجربه دانشآموزان با یکدیگر بیشتر است نیاز دارد دانشاموزان تحت مشاوره قرار بگیرند، اما نهایت این است که این مشاوران در دفتر خودشان مینشینند و به بچهها برنامه درسی میدهند.»
در اظهار نظری مشابه محمد حاتمی، رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور به ایسنا گفته که «شرایط فعلی در آموزش و پرورش بهگونهای است که مشاوره بهعنوان یک کار جنبی، حاشیهای و بهعنوان رفع تکلیف تلقی میشود، بهطوریکه در حالی حدود ۲۰هزار مشاور در استخدام وزارت آموزش و پرورش هستند که رشته تخصصی بخشی از این نیروها اصلا مشاوره و روانشناسی نیست، اما بهعنوان مشاور مدرسه در استخدام وزارت آموزش و پرورشاند. اینها نیاز به آموزش دارند تا بتوانند وظیفه خود را با دقت انجام دهند. باید سطح علمی و تخصصی مشاوران و روانشناسان وزارت آموزش و پرورش ارتقاء یابد.»
از طرفی معلمان مدرسه که خود میتوانند بهعنوان افراد معتمد به شرایط تحصیلی و روحی دانشآموزان ورود کنند حالا خودشان مانند سایر افراد جامعه در چرخه مشکلات قرار دارند، نیکنژاد بهعنوان یک معلم بیان میکند: «مدرسه در یک روند چند ساله در مسیر تعدیل نیرو افتاده است. الان معلمان را از ۷۰۰هزار نفر به ۵۵۰هزار معلم کاهش دادند، بخش زیادی از این تعداد معلمهای رسمی نیستند، آنها یا حقالتدریس هستند یا خرید خدمات که پشتیبانیهای مالی خوبی ندارند طوریکه مجبور هستند در مشاغل دیگر کار کنند، بنابراین آنطوریکه نیاز است دل به کار در مدرسه نمیدهند.
یعنی یک معلم اگر کلاس درسش تمام شده یا مجدد در یک مدرسه دیگر تدریس میکند یا با ماشین در اسنپ کار میکند، بنابراین دیگر دنبال دلیل و چرایی غیبت دانشآموزش در کلاس درس نیست.»
همچنین معدنی با اشاره به قرار گرفتن اولیای خانواده و مدرسه در چرخه مشکلات و انتقال آسیب به نوجوانان در این وضعیت به خبرآنلاین میگوید: «والدین و کسانی که میتوانستند دانشآموزان را راهنمایی کنند خودشان در باتلاق مشکلات گیر کردهاند؛ بنابراین وقتی نمیتوانند مشکلات خودشان را حل کنند بهلحاظ راهنمایی اجتماعی نمیتوانند فرزندان خود را حمایت کنند.
اخیراً با مددکارانی صحبت میکردم که میگفتند خودمان بهقدری مشکل داریم که نمیدانیم چگونه به مددجو کمک کنیم، یعنی با وضعیتی که مددکاران به مددکار نیاز دارند مواجه هستیم. در حقیقت آنهایی که باید عصای دست مردم باشند و به جامعه کمک کنند خودشان غرق در مشکلات هستند.»
آنطورکه از گفته کارشناسان بهنظر میرسد، کاهش همبستگی اجتماعی، افزایش مشکلات خانوادگی و سوء رفتارها علیه نوجوانان در کنار بازنمایش خشونت در فضای مجازی و گسترده شدن استفاده از آن سبب افزایش خطرپذیری دانشآموزان شده است.
در این شرایط خدمات و فوریتهای روانی در مدارس میتواند کمک شایانی به نوجوانان باشد، اما ضعف آموزشوپرورش در ارائه مشاورههای روانی موثر سبب شده مدرسه هم نتواند در کاهش مواجه دانشآموزان با خشونت یا خودکشی به کمک خانوادهها بیاید.
دستتون درد نکنه مجلس و دولت انقلابی...