چهار سال قبل رهگذران خیابانی در تهران با دختری در حاشیه خیابان روبهرو شدند که پایش بهشدت خونریزی داشت.
به گزارش شرق، عابران با اورژانس تماس گرفتند و دختر جوان به نام سمیه به بیمارستان منتقل شد. تلاش پزشکان برای درمان او بینتیجه ماند و ساعتی بعد سمیه به خاطر بریدگی سفیدران پایش تسلیم مرگ شد.
با مرگ این دختر پلیس به پرسوجو از شاهدان پرداخت. یکی از آنها گفت: من در یک لحظه دیدم دختری در حالی که پایش خونریزی داشت از یک پژو پیاده شد. من توانستم شماره پلاک ماشین را بردارم.
با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داده بود راننده پژو به نام فرهاد ۲۳ ساله ردیابی و بازداشت شد و به درگیری خونین با سمیه اعتراف کرد.
متهم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. در آن جلسه وکیل اولیایدم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: مادر سمیه که مقیم آمریکاست تنها، ولی دم است و او برای قاتل دخترش حکم قصاص خواسته است. مادر سمیه گفته: ما در آمریکا زندگی میکردیم و سمیه مدتی بود که به ایران آمده بود. او ایران را دوست داشت و میخواست در کشور خودمان زندگی کند.
دخترم دختر بزرگی بود و دیگر لازم نبود من نگران او باشم یا مدام کنترلش کنم. این را که با چه کسی رفتوآمد داشت، هم نمیدانستم. سمیه ازدواج نکرده بود و مجرد بود. بیشتر سال را ایران بود و گاهی هم به آمریکا میآمد. من درباره رابطه خصوصی دخترم خبر ندارم. بعد از فوت دخترم من خیلی تنها شدم و حالا هم درخواست قصاص قاتلش را دارم. چون دختر من بیگناه کشته شده و متهم پرونده حقیقت را درباره مرگ دخترم به من نمیگوید.
وقتی فرهاد در جایگاه ویژه ایستاد در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم، چون نه مقتول را میشناختم و نه ضربهای که به او زدم کشنده بود. من یک ضربه به پای مقتول زدم و اصلا نمیدانستم چنین ضربهای آن هم به پا میتواند باعث مرگ کسی شود.
متهم ادامه داد: بهتازگی پژو ۲۰۶ خریده بودم که دنبال دوستم مسعود رفتم و با هم به قیطریه رفتیم. در حوالی بولوار اندرزگو از خودرو پیاده شدیم تا شام بخوریم. چند دقیقه بعد مسعود از من خواست تا سوئیچ خودرو را به او بدهم. مسعود از رستوران بیرون رفت و چند دقیقه بعد من دنبال مسعود رفتم و دیدم او و یک دختر در خودرو مشغول صحبت هستند.
مسعود از من خواست تا چند دقیقه منتظر او بمانم. من حدود نیم ساعت منتظر آنها ماندم و وقتی دوباره سراغ مسعود رفتم با تندی از من خواست تا مزاحم نشوم. او در خودرو مشغول صحبت با دختر جوان بود. من عصبانی شدم و مسعود پیاده شد، اما دختر جوان همچنان روی صندلی شاگرد خودرو نشسته بود.
متهم ادامه داد: من پشت فرمان نشستم و از سمیه خواستم تا خودرو را ترک کند، اما سمیه گفت مسعود قول داده به او پول بدهد و تا زمانی که پولش را نگیرد، خودرو را ترک نمیکند. سمیه میگفت قصد دارد به یک پارتی شبانه برود و پس از دریافت پول باید او را به میهمانی برسانیم.
این متهم گفت: من که از شنیدن حرفهای دختر جوان عصبانی شده بودم برای ترساندن او کارد میوهخوری را که در خودرو داشتم، بیرون کشیدم، اما دختر جوان دستم را هل داد که دستم زخمی شد. او نمیخواست پیاده شود بههمیندلیل من و سمیه با هم درگیر شدیم و نمیدانم چطور چاقو به سفیدران او برخورد کرد. همانموقع سمیه که از دیدن خون ترسیده بود فریاد کشید و پیاده شد. من که شوکه شده بودم با خودرو فرار کردم، اما عابرانی که سمیه را خونین دیده بودند پلاک خودرو را برداشتند و بهاینترتیب بازداشت شدم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و متهم را از اتهام قتل عمدی تبرئه و به خاطر قتل شبهعمد به پرداخت دیه محکوم کردند.
با اعتراض اولیایدم به حکم صادره پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی مجدد قرار گرفت و قضات دیوان عالی کشور این حکم را تأیید نکردند. با شکستهشدن حکم دیه، پرونده فرهاد برای رسیدگی به شعبه همعرض ارسال شد.
پسر جوان این بار در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد. وی حرفهای قبلیاش را تکرار کرد و گفت: باور کنید سماجت سمیه باعث شد برای ترساندن او چاقو بکشم؛ اما من نمیخواستم ضربهای به او بزنم. من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم، چون هیچ خصومتی با دختر جوان نداشتم و اصلا او را نمیشناختم. در کشمکش میان ما چاقو ناخواسته به سفیدران او برخورد کرد و موجب مرگش شد.
متهم ادامه داد: من اصلا فکر نمیکردم ضربه به پا میتواند کشنده باشد.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده بار دیگر فرهاد را به خاطر قتل شبهعمد به پرداخت دیه محکوم کردند؛ اما حکم این بار نیز در شعبه هفتم دیوان عالی کشور نقض شد و فرهاد برای سومین بار در دادگاه از خود دفاع کرد.
متهم اینبار در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و حرفهای قبلیاش را بازگو کرد. وی گفت: باور کنید من قصد کشتن دختر جوان را نداشتم و نمیدانم چاقو چطور به سفیدران او برخورد کرد. سماجت او باعث شد تا با هم درگیر شویم.
متهم گفت: ضربهای که من زدم به سفیدران مقتول برخورد کرد. من پزشک نیستم و نمیدانستم که ضربه به سفیدران میتواند باعث مرگ شود. من فکر میکردم با ضربهای که به پای دختر جوان زدم فقط او را زخمی کردهام و اتفاق خاصی برایش نمیافتد.
متهم درباره اینکه چه رابطهای با دختر جوان داشت گفت: او با دوستم رابطه داشت و من هرگز او را ندیده بودم. حتی بعد از این ماجرا دیگر دوستم را هم ندیدم و، چون بعدش دستگیر شدم اصلا فرصت نشد که با دوستم صحبت کنم و ببینم که او چطور با این دختر آشنا شده و اصلا این دختر با او چه نسبتی دارد.
متهم گفت: ضربهای که من به این دختر زدم خیلی ضربه آرامی بود. جراحتی که به وجود آورد عمیق نبود. من نمیدانم چطور او با همین یک ضربه کشته شد. به هر حال من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم و تأکید میکنم نسبت به نقطه حساس بدن در پا هم آگاهی نداشتم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده این بار فرهاد را به قصاص محکوم کردند. پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد تا قضات عالیرتبه به بررسی موشکافانه آن بپردازند و سرانجام تکلیف این متهم بعد از کشوقوسهای فراوان مشخص شود.