دختر جوان که علاقه شدیدی به خوانندگی و مهاجرت به امریکا داشت وقتی نامزدش را مانعی برای رسیدن به آرزوهایش دید نقشه ربودن او را طراحی کرد.
به گزارش ایران، چند روز قبل، مردی دست و پا بسته و زخمی در بیابانهای اطراف پاکدشت پیدا شد.
وی بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفت و مرد جوان را به بیمارستان منتقل کردند. مرد زخمی بهنام بهنام پس از بهبودی ماجرای ربوده شدنش را به پلیس گفت: من نوازنده و پیانیست هستم روز حادثه به همراه نامزدم فتانه، به یکی از تفریحگاههای غرب تهران رفته بودیم آنجا سرگرم صحبت بودیم.
که ناگهان خودروی پژویی با دو سرنشین به سمت ما آمد. سرنشینان پژو از خودرو پیاده شده و خود را مأمور معرفی کردند. مردان جوان بدون هیچ دلیلی با تهدید مرا سوار خودروشان کرده و مدعی شدند که قرار است مرا به مقر پلیس ببرند.
اما وقتی علت این کار را پرسیدم ناگهان داخل خودرو مرا مورد ضرب و شتم قرار داده و با تهدید از من خواستند که دست از سر نامزدم بردارم و دیگر با او رابطهای نداشته باشم.
بعد از چند ساعت نیز در حالی که کارتهای عابر بانکم را گرفتند مرا در بیابانهای پاکدشت دست و پا بسته رها کردند. مرد جوان گفت: وقتی در میان حرفهایشان مدام اسم نامزدم را میبردند و از من میخواستند او را رها کنم مطمئن شدم که فتانه در این ماجرای آدمربایی نقش دارد از طرف دیگر آدمربایان فقط کارت بانکی مرا گرفتند و رمزش را نپرسیدند این یعنی آنها رمز کارت مرا داشتند و تنها کسی که رمز کارت مرا داشت فتانه بود.
بدنبال شکایت مرد جوان، به دستور بازپرس محمدرضا صاحب جمعی تحقیقات از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت آغاز شد. در نخستین گام، باتوجه به اظهارات شاکی، تیم جنایی به سراغ دختر جوان رفته و او بازداشت شد.
گرچه او ابتدا منکر دخالت در آدمربایی بود، اما در مواجهه با مدارک و شواهد پلیسی در نهایت به آدمربایی اعتراف کرد. با اعتراف دختر جوان دو همدست او نیز بازداشت شده و به جرم خود اعتراف کردند. به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی پایتخت متهمان در اختیار اداره آگاهی قرار گرفته و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
با بهنام چطور آشنا شدی؟ حدود یک سال قبل با هم در اینستاگرام آشنا شدیم. او پیانیست حرفهای بود و من هم که عاشق خوانندگی بودم فکر میکردم با کمک او که دوستان زیادی درعرصه موسیقی داشت میتوانم به آرزویم برسم.
پس مشکلت با او چه بود؟ بهنام عاشق من شده بود و هر چقدر پول میخواستم در اختیارم میگذاشت. حتی یک خودرو هم برایم خرید که بتوانم راحتتر رفت و آمد کنم.
تقریباً یک میلیارد تومان برایم هزینه کرد تا من خواننده بشوم وقتی به آرزویم رسیدم تصمیم گرفتم برای خوانندگی به لس آنجلس بروم، اما بهنام مخالف مهاجرت بود.
او به خاطر خانوادهاش نمیتوانست ایران را ترک کند و از من هم میخواست در ایران بمانم. اما من که در سر سودای رفتن به خارج داشتم تصمیم گرفتم بهنام را از سر راهم بردارم به همین خاطر با همدستی پسر عمویم و دوستش این نقشه را اجرا کردیم.