دختر نابینای دیواندرهای که در سن چهار سالگی بر اثر تزریق پنیسیلین، دو چشم سیاه یاقوتیاش را از دست داد، در نامه ارسالی به ریاست خانه مطبوعات و رسانههای استان کردستان، خواستار معاینه چشمان او توسط وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی شده است.
به گزارش اعتماد، «شوخان براخاصی» در این نامه از بهرام عیناللهی؛ وزیر بهداشت که فوق تخصص قرنیه چشم و بیماری «سگمان قدامی» است، تمنا کرده است که تنها یکبار چشمان او را معاینه کرده و در صورت امید به بازگشت بینایی، دست به عمل جراحی بزنند.
او در این نامه همچنین از نمایندگان حوزه انتخابیهاش خواسته است که در سفر به شهرستان دیواندره، به روستای «کلکان» بروند و از نزدیک، شرایط زندگی سخت تحصیلی او را در ایام کرونا روی صفحه مجازی حس و لمس کنند.
شوخان براخاصی ساکن روستای کلکان دیواندره است که هماکنون در پایه ششم ابتدایی به صورت مجازی بسان تمام دانشآموزان کشور تحصیل میکند. شوخان آرزو دارد که روزی چشمپزشک شود و چشم تمام نابینایان نیازمند به جراحی را، به رایگان عمل کند.
روستای کلکان دیواندره مشکل سرعت اینترنت ندارد؛ اما تحصیل در فضای مجازی برای یک نابینا به دلیل امکانات محدود بارگذاری خط بریل روی گوشیهای تلفن همراه، برای شوخان آزاردهنده شده و شوخان، این دشواریها در تحصیل را در گفتگو با خبرنگار ما تایید میکند و سپس از پدرش میخواهد که در مورد مشکلات زندگیاش، توضیحات بیشتری بدهد.
آنگونه که پدر شوخان بارها برای ما خبرنگاران روایت کرده است شوخان چهار ساله بود که در زمستان سال ۱۳۹۰ به سرماخوردگی مبتلا میشود که بعد از تجویز تزریق پنیسیلین در بیمارستان دولتی دیواندره به دلیل التهاب شدید مخاطهای چشم و چسبندگی پلکها روی سطح قرنیه، چهار ماه بعد از گذشت تزریق پنیسیلین، چشمان شوخان در سال ۱۳۹۱ برای همیشه نابینا میشود.
خبرنگاران بعد از گذشت یک سال از سپری شدن این رخداد تلخ پزشکی، متوجه این موضوع دردناک شدند و در سال ۹۲ این سوژه را رسانهای کردند که در آن زمان دکتر حسن قاضیزاده هاشمی وزیر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی دولت روحانی بلافاصله موضوع را پیگیری کرد و به رسانهها اطمینان داد که نابینایی چشمان شوخان به دلیل حساسیت به پنیسیلین تحت عنوان «سندرم استیون جانسون» اتفاق افتاده و خطای پزشکی نیست؛ اما هرگز گفته نشد که در تمام جهان رسم بر این است که ابتدا حساسیت به پنیسیلین را روی بیمار تست میکنند و در صورت عدم بروز حساسیت، آمپول تزریق میشود.
دکترحسن قاضیزاده هاشمی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در اسفند ماه سال ۹۲ چشمان شوخان را معاینه و در سال ۹۳ با پیوند سلولهای بنیادی در کلینیک شخصی دست به عمل جراحی زد و بعد از اتمام عمل از برگشت بینایی ۷۰ درصدی چشم چپ شوخان خبر دادند که شوخان نیز این ادعا را در گفتگو با رسانهها در مشاهده اشیا و تشخیص رنگها تایید کرد.
اما آنگونه که عباس براخاصی پدر شوخان دروایت میکند چند سالی نگذشت که چشم عمل شده شوخان دوباره نابینا شد و همان موقع این موضوع از طریق بازتاب رسانهای به وزیر بهداشت و درمان وقت اطلاع داده شد، وزیر تیم کارشناسی پزشکی وزارتخانه را به روستای کلکان در سال ۹۷ اعزام کرد و همان زمان به شوخان وعده دادند که دوباره معاینه و بررسی میشود؛ اما این وعده به دلیل استعفای وزیر از سمت خود هرگز محقق نشد.
پدر شوخان توضیح داد: «تیم پزشکی اعزامی به روستای کلکان دیواندره در همان زمان در گفتگو با رسانهها، تابش مستقیم نور خورشید و نفوذ گرد و خاک را عامل بروز دوباره نابینایی چشم عمل شده شوخان اعلام کردند که این اظهارنظر مورد انتقاد ما قرار گرفت که چرا بعد از عمل جراحی مکانی ایمن به همراه مددکار اجتماعی تا زمان بهبودی کامل چشم شوخان در شهر دیواندره یا سنندج به دخترم اختصاص داده نشده است.»
برای پاسخ به این سوال هیچوقت، هیچ مسوولی لب به توضیح نگشود.
پدر شوخان با اعلام اینکه او و شوخان از زندگی خسته و از بیمارستانهای تمام جهان متنفر شدهاند، میگوید: تنها در ماههای شهریور و مهر امسال شش بار برای چکاپ چشم، گوش و دندانهای شوخان به تهران رفته است که هزینههای پزشکی، اسکان و ایاب و ذهاب کمرشکن است.
او مشقتهای فرآیند درمانی شهرستاننشینها در تهران در ایام بیماری کرونا را صد برابر سالهای بدون کرونا توصیف و تشریح کرد که برای پیدا کردن مسافرخانههای تمیز باید جان کند و استرس عدم ابتلا به بیماری کرونا در این رفت و آمدها، روح و روانشان را نابود کرده است.
پدر شوخان شفاف و صریح از مسوولان استان کردستان انتقاد میکند و با اطمینان میگوید: «یکبار دارویی برای شوخان تجویز شده بود که نیاز به یخچال فریزر داشتیم و برای تامین پول خرید این یخچال به مدیرکل یکی از ادارات ذیربط استان کردستان مراجعه کردم و او به راحتی من را دروغگو خواند و از اتاق بیرونم کرد؛ای کاش میتوانستم اسم این مسوول را رسانهای کنم؛ اما به دلیل اینکه ذکر نام او موجب تکدر خاطر این مدیر و آزار بیشتر شوخان میشود، صرفنظر میکنم.»
او با اعلام اینکه با عرق جبین و قرض گرفتن بلافاصله یخچال فریزر را برای فریز کردن داروی شوخان خریداری کرده است، اعلام میکند که از مسوولان شعارگرا، انتظاری ندارد؛ چون از منظر او، وعدههای آنان مترادف با ضربالمثل «وعده سر خرمن» است.
او از اینکه رسانهها برای شفای دو چشم نابینای شوخان تلاش میکنند قدردانی کرد، اما گفت: شوخان بعد از تزریق پنیسیلین تنها دچار عارضه چشمی نشد؛ بلکه افزون بر ریزش موی سر، آسیبدیدگی پوست و پوسیدگی دندانها، گوش داخلی و میانی او نیز ترک برداشت و شبها موقع خوابیدن عفونت خون و آب بر بالش او چکه میکرد.
به گفته او، دو گوش شوخان هماکنون دارای لوله تهویه گوش یا همان دستگاه VT است که شش سال قبل عمل جراحی آن در تهران انجام شد، موضوعی که از چشم خبرنگاران تاکنون پنهان مانده است.
پدر شوخان با دلی آکنده از غم و غصه عنوان میکند، عفونتهای مزمن گوش، کمکم شوخان را دچار کاهش شنوایی، مشکلات رفتاری و گفتاری میکرد که بلافاصله عمل جراحی VT انجام شد و هماکنون با این دستگاه هیچ مشکلی ندارد.
عباس براخاصی میگوید: از سال ۹۲ تاکنون رسانهها درمورد شوخان مینویسند و ما نیز فریاد میزنیم؛ اما به جز اقدام فردی دکتر قاضیزاده هاشمی، هیچ مسوولی به وعدههای رسانهای شده، عمل نکرده است.
او با لحنی سرشار از بغضهای نترکیده، از انگشتنما شدن شوخان در جامعه نیز گلهمندشد و گفت: «ما هنوز در جامعه سنتی زندگی میکنیم که فکر میکنند خانوادهام مدام مورد توجه دولت هستند در حالیکه اصلا چنین نیست و به همین خاطر قسم خورده بودم دیگر با رسانهها مصاحبه نکنم، چون روزنامهنگاران به نقل از مسوولان وعدهها را مینویسند و مردم نیز فکر میکنند که واقعا همهچیز گل و بلبل است.»
عباس براخاصی که از گفتارش کاملا مشخص است از وعده سر خرمن مسوولان خسته و ملول است، افزود: «این آخرین درددل من برای رسانههاست که شوخان از روزی که شنیده است وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دولت رییسی چشم پزشک است از خوشحالی قند در دلش آب میشود و مدام میگوید برویم پیش وزیر، شاید او هم مثل دکتر قاضیزاده عملم کند.»
او با تاکید بر اینکه هزینههای عمل جراحی سال ۹۳ را خود وزیر وقت در کلینیک چشم پزشکی نور متقبل شده است و دولت یک ریال کمک نکرده است، ابراز امیدواری کرد که وزیر بهداشت و درمان دولت مردمی نیز به حرمت شوخان که همزمان با روز جهانی عصای سفید نامهای خطاب به دکتر عیناللهی را برای ریاست خانه مطبوعات و رسانههای کردستان با هدف رسانهای کردن ارسال کرده است، توجه کنند.
روستای کلکان دیواندره در ۲۰ کیلومتری محور دیواندره به سقز است که هر روز عباس براخاصی که صاحب یک خودروی تاکسی عمومی است، برای تامین مخارج زندگی ۳ دخترش ساعت ۵ بامداد از این روستا به شهر میآید و شب دیرهنگام برمیگردد که به گفته او همیشه شوخان بیدار و در گوشهای از اتاق کز کرده است و به محض شنیدن صدای پدر و همصحبتی با او، در آرامشی مشحون از اطمینان به خواب میرود.
مادر شوخان هنگام مصاحبه چندبار کلام شوهرش را قطع میکند و میگوید: «ببینید آقای خبرنگار هیچ مسوولی به جز دکتر قاضیزاده، با ما تاکنون راستگو نبوده و اکثرا برای دلگرمی ما به روستای کلکان آمدهاند و با شوخان عکس یادگاری گرفتهاند و در شبکههای اجتماعی بازنشر دادهاند و حتی یک قدم هم برنداشتهاند، ما مهماننوازیم و هرکس از هرجای کشور بیاید قدم روی چشم من میگذارد؛ اما صرف آمدن و عکس یادگاری گرفتن، دردی از آینده زندگی تاریک دخترم دوا نمیکند.»
سیده فریبا مجیدی با آنکه سواد چندانی ندارد؛ اما مفهوم ماهیت و رویکرد شبکههای اجتماعی و بازنشر عکس و انتشار خبرهای بدون منبع راجع به شوخان را خوب درک میکند تا جایی که افزون بر گروهها و کانالهای تلگرامی فضای اینستاگرام را نیز رصد و پایش میکند و حتی در مورد فرآیند سلولهای بنیادی، بسان یک چشم پزشک ماهر صحبت میکند.
مادر شوخان امیدوار است که این خاطرههای تلخ بعد از انتشار این گزارش در روزنامه اعتماد و «اقدام احتمالی مسوولان در دولت آقای رییسی» برای شوخان و خانوادهاش تکرار نشود؛ چون دیگر شوخان بزرگ شده و تاب چنین رفتارهای آزاردهنده را در بین همسالان ندارد و خانواده شوخان نیز تاب و توان انگشتنمایی بیشتر و پچپچ حرفهای مردم را ندارند، چون با آمد و شد مسوولان «وعده گرا» به منزل پدری شوخان در روستای کلکان دیواندره، همه مردم چنین میاندیشند که صفر تا صد هزینهها را دولت تقبل کرده است، تفکر غلط جا افتادهای که در کلام پدر و مادر شوخان به صراحت رد میشود و مسوولان شعارگرا را مقصر نهادینه شدن چنین دیدگاهی میدانند.
او با چشمانی پر از اشک داستان یک شب خوابیدن مقابل بیمارستان فارابی تهران در پاییز سرد سال ۹۳ را بازگو میکند و میگوید: «وزیر وقت بهداشت و درمان پرونده ادامه جراحی چشمان شوخان را به دلیل مجهز بودن امکانات چشم پزشکی به بیمارستان فارابی منتقل کرده بود؛ اما، چون هنوز پذیرش شوخان انجام نشده بود، ما تا صبح جلو در بیمارستان از سرما لرزیدیم و جایی برای خواب نداشتیم.»
مادر شوخان همیشه در کلام و عمل با عشق مادرانه از مردمک چشم خود برای بازگشت بینایی دخترش میگذرد؛ چون در سال ۹۳ دکتر قاضیزاده از سلولهای بنیادی پوسته چشم مادر برداشت و به چشمان شوخان پیوند زد، او هماکنون نیز با عشق حاضر است سلولهای بنیادی دو چشم خود را به شرط بازگشت روشنایی به چشمان شوخان تقدیم کند تا از سلولهای بنیادی دندانهای نیش شوخان برای پیوند چشم برداشت نکنند.
آنگونه که مادر شوخان به نقل از پزشکان معالج میگوید: باید دندانهای شوخان بدون آسیب دیدگی ریشه ترمیم شود تا در سن ۱۸ سالگی از سلولهای بنیادی دندانهای نیش برای پیوند چشم برداشت و استفاده شود.
او افزون بر تاریکی چشمان شوخان از وضعیت اسفناک دندانهای شوخان نیز سخن گفت و استدلال کرد که به گفته پزشکان معالج، برای ترمیم و نگهداری دندانهای شوخان میلیونها تومان پول نیاز است که بدون حمایت دولت ناممکن است.