این روزها کنکور سراسری در ایران برگزار شد و بخش قابل توجهی از جوانان ایران در یک رقابت نفسگیر و فوقالعاده سنگین شرکت کردند و نهایتا خانوادهها از یک فشار روانی غیرقابل توصیف یک ساله خلاص شدند.
از یک سو پدیده کنکور بارزترین نماد یک موقعیت ممتاز غیرانحصاری و غیرتبعیضآمیز به شمار ميرود؛ به طوری که ميتوان آن را الگویی برای دیگر عرصهها قلمداد نمود، اما از سوی دیگر شدت رقابت در این بازار آنقدر بالا رفته که فشار روانی فوقالعادهای به داوطلبان و به تبع آنها خانوادهها وارد ميشود. فارغ از مساله برگزاری کنکور، نتایج آن و سرخوردگیهای ناشی از آن نیز برای کسانی که موفق نشدهاند، باقی ميماند که گاه ميتواند لطمات غیرقابل جبرانی از حیث روانی و عزت نفس به افراد وارد کند، لذا نميتوان نسبت به این قضایا بیتفاوت بود.
پیش از هرچیز باید تحلیلی اقتصادی از این مساله ارائه کرد.
شدت رقابت در کنکور ناشی از شدت تقاضا برای آموزش عالی رایگان است. ظاهرا مردم ایران معتقدند که دستمزد فرد تحصیلکرده و تحصیلنکرده تفاوت معناداری دارد و برای افراد ميصرفد که به جای کار کردن وقت و زمان خود را صرف تحصیل کنند. مطالعات مختلف، موید این دیدگاه شهودی است که به دلیل بالا بودن میزان اشتغال در بخش دولتی و تاثیرگذاری سطح تحصیلات در دستمزد بخش دولتی، این سیگنال به جامعه ارسال شده که تحصیلات دولتی به صرفه است.
ميتوان ادعا کرد که در بخش غیردولتی نیز شاخصهای ارزیابی هنوز خیلی کارآیی محور نیست و هنوز مبتنی بر سیگنالهای اسمي ناشی از مدرک تحصیلی و میزان سابقه کار است. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد، رایگان بودن آموزش عالی است. طبیعی است که هرجا خدمات رایگان عرضه شود، برای آن صف تشکیل ميشود، لذا نفس دولتی بودن دانشگاهها از عوامل تشديدكننده تقاضای بالا برای آموزش عالی به شمار ميرود.
در اینجا مجال طرح این سوال نیست که آیا واقعا ضروری است تا دانشگاهها دولتی و رایگان باشند؟ از یک سو، این باور وجود دارد که آموزش عالی رایگان زمینهای برای ارتقای اجتماعی افراد ممتاز از قشرهای پایین را فراهم ميآورد؛ اما از سوی دیگر، این دیدگاه نیز جای تامل دارد که چه لزومي دارد از بودجه عمومي که متعلق به همه جامعه است هزینه شود تا مهارتهای بخشی از جامعه و به تبع آن درآمد و ثروت شان افزایش یابد؟
در سطح سیاستگذاری نیز این سوال مطرح است که با توجه به هزینهبر بودن دانشگاه و دانشگاهداری، آیا بهتر نیست دانشگاهها خصوصی باشند و دولت بودجههایی از این دست را در سطوح آموزشی پایینتر هزینه کند و به این ترتیب کیفیت آموزش عمومي و همگانی را افزایش دهد؟
برای اینکه جدی بودن این دیدگاه را بیشتر دریابیم کافی است به مهاجرت افراد تحصیلکرده یا بیکاری تحصیلکردگان نظر کنیم تا قوت دیدگاههای حامي دولتی بودن آموزش عالی به چالش کشیده شود.
نکته دیگری که در همین رابطه مطرح است، مساله کمبود عرضه خدمات آموزش عالی است. روشن است که هرجا صف طولانی وجود دارد، شدت تقاضا یا کمبود عرضه مطرح است. در حالی که رشد ناگهانی جمعیت در دهه 60 موجب رشد ناگهانی سهم جوانان از هرم جمعیتی جامعه شده، عرضه خدمات آموزشی نتوانسته متناسب با این رشد افزایش یابد. قطعا دانشگاه آزاد، بهرغم همه حرف و حدیثها گام موثر و قابل تقدیری برای عرضه بیشتر خدمات آموزشی بود.
سیاستگذاریهای درست در این زمینه ميتوانست موجب بسط و رشد دانشگاههای غیردولتی شود که متاسفانه اینگونه نشد و دانشگاه آزاد تقریبا تنها عرضهکننده این خدمات در بخش غیردولتی به شمار ميرود. تدابیری مانند دانشگاه پیام نور به کار گرفته شد تا این خلأ را پر کند، اما از دید جامعه راه حل خیلی جذاب و قانعکنندهای قلمداد نشد. گام مهمي که ميتوانست برداشته شود تا از شدت این مشکل کاسته شود، زمینهسازی برای حضور دانشگاههای خارجی در ایران بود و ایران ميتوانست در بلندمدت زمینهای برای جذب دانشجو نه تنها از ایران، بلکه از کل منطقه فراهم کند.
این امر غیر از پیامدهای اقتصادی فوقالعاده سودمند آن ميتوانست زمینه ساز تاثیرگذاری ایران بر منطقه نیز باشد. با توجه به نیاز نسبتا بالای خدمات آموزشی و هزینه نسبتا بالای تحصیل در کشورهای غربی، دانشگاههای معروف و ممتاز خارجی این سیاست را در پیش گرفتند که در کشورهای حاشیه خلیجفارس شعباتی را افتتاح کنند و دورههایی را در این کشورها عرضه نمایند.
قطر و امارات در حال حاضر میزبان تعداد روز افزونی از دانشگاههای مشهور نظیر هاروارد، کارنگی ملون، کورنل، نورث وسترن و امثالهم است و جالب اینجا است که برخی ایرانیها نیز فرزندان خود را به این مدارس اعزام ميکنند. به راحتی ميشد تصور کرد که اگر این دانشگاههای ممتاز خارجی در ایران شعبه ميزدند، نه تنها رقابت میان دانشگاهها زمینه رشد کیفیت آموزشی را فراهم ميکرد، بلکه تقاضا برای آموزش عالی رایگان را کاهش ميداد.
شاید هنوز دیر نباشد و مسوولان آموزش عالی دریابند که باید زمینه ساز حضور بخشخصوصی داخلی و خارجی در عرصه آموزش را فراهم کنند و این سیاست کلان را در پیش گیرند که ایران بتواند به موقعیتی ممتاز در عرضه خدمات آموزشی در کل منطقه درآید. قطعا ایران در بسیاری از رشتههای تحصیلی چون مهندسی و پزشکی از قابلیتهای فراوانی برای ارائه چنین خدماتی برخوردار است. بجاست که این پتانسیلها مورد استفاده قرار گیرد.