ساسان کریمی - دانشآموخته فیزیک و فلسفه سیاسی؛ سیاست خارجی ایران امروز پس از تغییر دولت در حال شکلگیری است. البته مطابق روال و منطبق قانون اساسی خطمشی کلی در سیاست خارجی در نهادهای بالادستی تعیین شده و در نتیجه تا حد زیادی مصون از تغییرات کلی هستند، اما در عین حال متعاقب تغییرات در پاستور هم به واسطه نقش کارگزاری مجموعههای زیرنظر دولت و از همه مهمتر وزارت امور خارجه و هم با نظر به تغییراتی که در اعضای دولتی شورای عالی امنیت ملی اتفاق میافتد میتوان منتظر تغییرات معناداری در سیاست خارجی متناسب با پیروز میدان رقابت انتخابات ریاستجمهوری بود.
از این رهگذر و با انتصاباتی که در دولت جدید در سطح وزرا و معاونین وزرا شاهد بودهایم و نیز با توجه به اظهارنظرهایی که در باب دیپلماسی و به خصوص مذاکرات هستهای شاهد بودهایم ذکر نکاتی به نظر واجد معنا میآید.
دولت جدید دارای خوشبختیهایی نسبت به دولت قبل درخصوص مذاکرات هستهای است:
۱- اولین بخت یاری تیم جدید مذاکره هستهای نسبت به تیم قبلی انتظار پایین از این تیم تازه است: چه از طرف بدنه اجتماعی و چه طرفهای مقابل احتمالا به واسطه سمعه و سابقه؛ چراکه نه انتظاری برای شناخت روابط درونی قدرت در غرب به سیاق قبل برای ایشان طرح شده و نه رنگ و بو و مدعا برای حل مساله به اندازهای است که بخواهد در اصل کار اخلال وارد نماید و این خود زمینه مساعدی برای تمرکز بر موضوع اصلی است.
۲- دیگر موردی که میتوان به عنوان نکته مثبت برای تیم جدید برشمرد دست باز ایشان در صحنه سیاست داخلی است. فارغ از موضعگیریهای رسمی و با توجه به خاستگاه دولت سیزدهم و نیز سوابق دیپلماتهای نصب شده در راس دستگاه دیپلماسی میتوان اینطور حدس زد که احتمالا کمترین اصطکاکی میان ایشان و نهادهای مختلف مربوطه وجود نخواهد داشت، بنابراین تیم حاضر میتواند در آرامشی بیشتر و بدون نگرانی از بازتاب سیاستها، مواضع و مذاکراتشان در داخل بر کارویژه دستگاه دیپلماسی و به خصوص دیپلماسی هستهای به عنوان یک پروژه خاص تمرکز کنند.
۳- از سوی دیگر هیات جدید در وزارت امور خارجه که قرار است موضوع هستهای را دنبال نماید دو سابقه مذاکراتی -چه مذاکرات منجر به برجام و چه مذاکرات موسوم به وین- و نیز اسناد آنها را در دست خود دارد و میتواند کار را از صفر آغاز نکند. با بهرهگیری از تیمهای کارشناسی ضدتحریمی، هستهای، سیاسی و حقوقی که فارغ از تغییرات بالادستی میتوانند به کار کارشناسی خود ادامه دهند مقادیر معتنابهی اطلاعات و سوابق در دست هستند که در هر دور جدیدی از مذاکرات میتوان به ایشان تکیه کرده و دستاوردهای آنها را حفظ کرد.
۴- زمینههای بینالمللی و حضور دولت میانهرو در ایالات متحده نیز که در سیاست خارجی به دنبال نتیجهگیری از برجام و نمایش توفق خود نسبت به دولت ترامپ در موضوع ایران است خود میتواند به سود مذاکراتی تمام شود که دولت سیزدهم و وزارت خارجه آن پیش رو دارند.
۵- همچنین اینکه ایران تا حدی در مورد تحریمها آبدیده شده است، میتواند انگیزه طرف مقابل را برای هرگونه سیاست تحریمی کاهش دهد.
اما در عین حال و به موازات نکاتی که میتوانند به کار سیاست خارجی دولت جدید کمک کنند مواردی نیز وجود دارند که بالقوه میتوانند موجب ناکامی شوند:
۱- مشکلات شناختی اولین قسم تهدیدات بالقوه بر سر راه موفقیت تیم جدید هستهای است. اگر احیانا تیم هستهای دچار شعارزدگی، تقابلهای شخصی و هویتی، عدم باور به منافعطلبی صرف تمام طرفها میتواند در میانمدت ما را دچار ناتوانی مذاکراتی کند. پررنگ کردن امور حاشیهای و کماهمیتی مانند جغرافیای مذاکره، زبان مذاکره و زمان آن و یافتن نقش تعیینکنندگی ذیل چنین محورهایی حتما برای ما آسیبزا خواهد بود.
باید از این جزییات و حواشی عبور کرد و محتوا را با هر مکانیسمی که تصمیم کلان برای آن گرفته شده است پیش برد. نگاه به مذاکره باید نگاهی انضمامی و تا حد زیادی فارغ از پیشفرض در مورد اطراف مذاکره و نیتهای آنان باشد و از این گفتمان تنها گهگاهی میتوان به منظور ایجاد فشار روانی و رسانهای استفاده کرد.
مصرف زیاد چنین ادبیات و مواضعی میتواند باعث کاهش اثر و نوعی واکسیناسیون در طرف مقابل و ناظر بیرونی شود. به بیان دیگر پروپاگاندا و نشان دادن سرسختی و رجزخوانی حتما بخشی از کارزار مذاکراتی است ولی تنها بخشی از آن است و نباید وجه غالب را در کار سیاست خارجی آلوده به این معنا کرد.
۲- توان کارشناسی و میانگین زبدگی تیم هستهای امر دیگری است که باید پایش شود. پرواضح است که تنها هم موضع بودن یا تعهد حداکثری داشتن به موضع کشور نمیتواند برای برندگی در مصافی مانند مذاکرات هستهای کفایت کند. این موضوع چه در سطح کارشناسی و چه در سطح سیاسی و سرپرستی تیم نیاز به خبرگی در امر مذاکره، زبان خارجی، امور هستهای، حقوق و نیز متننویسی دارد. هر کدام از این امور نیازمند کارشناسان خود است و بالای هرم تیم مذاکرهکننده نیز باید از این توانمندیها بهره جدی داشته باشد.
۳- به هر حال واضح است که اعضای تیم مذاکرهکننده کنونی لااقل در راس در سالهای مذاکرات منجر به برجام و نیز مذاکرات وین از فضای سیاست خارجی و جزییات آن به دور بودهاند.
این در حالی است که طرفهای مقابل به ویژه تیم سیاست خارجی ایالات متحده امریکا همان تیمهای دوران این دو مذاکره هستند و ثانیا قابل انکار نیست که فرهنگ مستندسازی و مکتوبسازی حاکم بر روال اداری در غرب و به خصوص مذاکرات دیپلماتیک و عدم اکتفا به گزارشهای رسمی سازمانی ایشان کار را برای دیپلماتهای کنونی ساده میکند. این امر بهطور بالقوه میتواند به نکتهای به سود طرفهای مقابل و سوار شدن ایشان بر مذاکرات پیش رو تبدیل شود.
۴- باید توجه داشت که رقابتهای سیاست داخلی ما را فقط خودمان نمیبینیم. مسلما تمام طرفهای مقابل درک واضحی از مسائل سیاست داخلی ما به خصوص حاشیه مذاکرات و موضوع هستهای دارند و قاعدتا بر آنند تا از این مسائل برای پیشبرد منافع خویش در مذاکره سود ببرند. بنابراین تیم مذاکرهکننده، وزارت امور خارجه و به طور کلی دولت جدید باید تلاش کند که از افتادن در این دام جلوگیری شود.
انتقاد از تیم قبلی هستهای قطعا هیچ کمکی به تیم جدید نخواهد کرد و همینطور زیر سوال بردن هر آنچه تیمهای قبلی در مذاکرات منجر به برجام و نیز مذاکرات اخیر در وین به دست آوردهاند، بلکه اتفاقا اولین کاری که باید در طول مذاکرات انجام و طرفهای مقابل را در موضوع بهرهبرداری از اختلافنظرهای داخلی ما سرخورده کند تاکید بر دستاوردهای تیم قبلی و مطالبه همه آنهاست.
اینکه برجام را هیچ، مذاکرات وین را در بنبست بخوانیم و بخواهیم همه چیز را لااقل در علن از نو شروع کنیم هم زمان را به شدت به زیان ما افزایش خواهد داد و هم دست طرفهای مقابل را برای طرح موضوع از نوعی دیگر به سبکی که مطمئنا بهتر از قبل به آن واقفند باز خواهد گذاشت.
۵- خطر دیگری که تیم کنونی وزارت خارجه در مساله هستهای با آن مواجه است خطر قطبیسازی مذاکرات و دوجانبه دیدن آن است. این کار از اختلافات اطراف مختلف داخل برجام و نیز کشورهای حاشیه آن میکاهد و در یک بازه زمانی بلندتر به اجماع علیه ما منجر خواهد شد.
امری که با توجه به حضور تیم بایدن در کاخ سفید لااقل اروپا بیش از پیش برای آن مستعد به نظر میرسد، ضمن آنکه تجربه نشان داده است که در این مسیر سرمایهگذاری سیاسی بر هر کشور دیگری حتی متحدین موجب خسران خواهد بود، چراکه متحدین هم گاه کارت ایران را با منافعی بزرگتر برای خود تعویض کرده و ناگهان به بهانهای پشت ما را خالی میکنند، بنابراین عقل حکم میکند که از دوجانبه شدن موضوع میان ایران و امریکا یا ایران و غرب اجتناب شود و اتفاقا با اتخاذ دیپلماسی چندجانبه و تمرکز بر منافع و اختلافات میان اطراف مختلف این مذاکرات (چه اعضای رسمی برجام و چه کشورهای عمده موثر بر مذاکرات در جهان و منطقه) منافع ملی خود را دنبال کنیم.
۶- فراتر از موضوعات مورد اختلاف کشورهای مختلف دخیل مستقیم و غیرمستقیم در برجام تیم جدید هستهای نیاز دارد که بر سیاست داخلی کشورهای فوق نیز اشراف داشته باشد.
با توجه به اینکه غالب شخصیتهای محترمی که در راس مذاکرات تاکنون معرفی شدهاند و میشناسیم ممکن است در کشورهای موردنظر ماموریت ثابت دیپلماتیک نداشته یا زندگی و تحصیل نکردهاند و نیز موضوع تخصصی و مطالعاتی ایشان متمرکز بر مناطق و کشورهای فوق نباشد نیاز است از مشورت کارشناسان و گروههای دانشگاهی مطالعات منطقهای در این زمینه استفاده مستمر و مدام شود.
در نهایت با توجه به نقاط قوت و ضعف نرمی که برای تیم جدید هستهای بر شمرده شد و با توجه به هزینههایی که تحریمهای ایالات متحده بر کشور ما تحمیل کردهاند لازم است با اتخاذ سیاستی آرام، حرفهای و قاطع و نیز بهره بردن از تیمهای کارشناسی در زمینههای مربوطه هستهای، سیاسی، حقوقی، رسانهای و مذاکراتی کار را تا حد ممکن تسریع و تدقیق کرد.
به هر حال واضح است که به رغم وجود گزینههای دیگر برای تمام طرفها -و نخست برای ما- هنوز هم بازگشت به برجام هستهای، غیرموشکی و غیرمنطقهای کنونی که بیشتر دوران محدودیتهای آن نیز سپری شده است کمهزینهترین و پرفایدهترین گزینه برای غالب طرفهاست.
بنابراین بهترین روش از سوی کارگزاران مذاکرات هستهای قاطعیت، شفافیت، کارشناسی و حرفهایگری است که با برنامهریزی معین در راس تیم مذاکراتی به سادگی قابل انجام است.
در شرایطی که تحریم کشور را به خاک سیاه نشان دهنده سپردن این امر حساس به یک تعداد افراد فاقد تجربه نشان واضحی از بی خیالی در قبال شکم گرسنه و سفره خالی ملت با اوهام و خرافات است