آیا ایران میتواند با اتکای به روسیه، چین و روشهای غیر متعارف، از تحقق فقر، ضعف و انزوا ممانعت ورزد؟ خرداد ۱۴۰۸ زمان مناسبی برای ارزیابی این موضوع خواهد بود.
به گزارش اعتمادآنلاین، محمود سریع القلم در یادداشتی نوشت: در منطقه جزیره العرب، چهل هزار نفر آمریکایی مشغول به کار هستند و چهار میلیارد دلار حقوق از شش دولت این منطقه دریافت میکنند. چهار سال پیش، دولت عربستان، یک قرارداد نظامی بالغ بر ۱۲۶.۶ میلیارد دلار با آمریکا نهایی کرد که تا کنون ۲۷ میلیارد دلار ادوات نظامی به تدریج تحویل داده شده است. رهبران جدید این منطقه بر خلاف پدران خود که عمدتاً با سنت و اجماع حکمرانی میکردند، بیشتربه فن آوری و قدرت نظامی علاقمند هستند.
حضور فیزیکی آمریکا در عراق و افغانستان هم از نظر مالی و هم از نظر مخاطرات امنیتی برای پرسنل آمریکا، بسیار پرهزینه بود.
همچنانکه شرکتها بعضی از خدمات خود را برون سپاری میکنند، سیاست خارجی آمریکا، عملیات خود در خاورمیانه را برون سپاری کرده است:
الف: طی چند ماه و با مدیریت جِیک سالیوان، مصر، اردن، عربستان و امارات به شدت تشویق شده اند روابط تنگاتنگی را با عراق شکل دهند و عراق را به تدریج به حلقه عربی برگردانند و اهرمهای جدیدی را در عراق در تقابل با ایران به وجود آورند.
عربستان و امارات هر دو پروژههای وسیعی را در عراق سرمایه گذاری خواهند کرد. منطق آمریکا در اقناع اعراب برای همکاری با عراق روشن است: مگر شما نمیگویید ایران هلال شیعی درست کرده است، خوب شما ائتلاف عربی درست کنید و با سرمایه گذاری در عراق و مساعدت در توسعه ملّی، همکاری و حس درون عربی گسترش مییابد. ایران که پول ندارد. شما باید نگاه خود را به منطقه تغییر دهید. اختلافات خود را کنار بگذارید، ما هم در خدمتتان هستیم.
ب: کشورهای عربی خلیج فارس علاقه دارند در مسایل خاورمیانه حضور داشته باشند. هم پول دارند و هم انگیزه، ولی آشنایی عمیقی با مسایل افغانستان ندارند. آمریکا با برون سپاری افغانستان به پاکستان از نظر عملیاتی و نظامی و به کشورهای عربی از نظرمالی، خود مدیریت بر کشور و موارد مناقشه برانگیز را از راه دور بر عهده گرفته است. بدین صورت، نه نگران کشته شدن آمریکایی هاست، و نه نیازی به تحمل هزینههای سنگین را دارد.
منطق آمریکا در اقناع پاکستان و اعراب روشن است: شما (پاکستان) نگران گسترش همکاریهای استراتژیک ما با هندیها هستید، ولی هدف بزرگتر این همکاری، چین است. حوزه نفوذ شما گسترش مییابد. شما که زیر و بم افغانستان را میدانید، آن را کنترل کنید. برای اعراب هم جا باز کنید. آنها هم پول دارند و هم انگیزه برای بزرگتر کردن شعاع نفوذ خود در برابر ایران. با اعراب همکاری کنید. ما هم در خدمتتان هستیم.
مسئولین سیاست خارجی و امنیت ملی دولت بایدن قبل از اینکه به قدرت برسند تئوریها را دقیق آموخته بودند. از این رو خوب میدانند که خاورمیانه محملی برای دموکراسی نیست. صرفاً باید آن را مدیریت کرد و هزینه هم نداد. ضمن اینکه بهره برداری مالی، دفاعی و سیاسی را به حداکثر ممکن رساند.
به نوعی اجماع حاکمیت آمریکا در اتفاق نظر با اسراییل این است که اقتدارگرایی خاورمیانه را مدیریت دیجیتالی کنند. با توجه به اینکه ظرفیتهای اسراییل در نرم افزارهای امنیتِ سایبری و پهپادها نه تنها از آمریکا کمتر نیست، بلکه به اعتقاد اهل فن بعضاً بالاتر هم هست، این انتقال پارادایمی با شراکت اسراییل همراه است. تا آنجا که شاید آمریکا ترجیح دهد موضوع هستهای ایران را نیز به ظرفیتهای اطلاعاتی و عملیاتی اسراییل برون سپاری کند.
اگر مدیریت دیجیتالی قرار است رسم شود، نوع برخورد با ایران چه خواهد بود؟ اگر ذهن طراحان آمریکایی-اسراییلی طی دو دهه گذشته واکاوی شود، بنظر میرسد آنها پذیرفته اند که ایران دانش هستهای را کسب کرده است و شاید در مقطعی نیز آن را به توان بازدارندگی تبدیل کند، اما این توان باید در کنترلِ کاملِ آژانس بین المللی انرژی هستهای باشد. چون فعلاً هماهنگی و ائتلاف با ایران ممکن نیست، بنابراین باید ضعیف، فقیر و منزوی شود.
هرچند ایران، مستقیم و غیر مستقیم، هرآنچه را که نیاز دارد، بالاخره از چین و امثالهم میتواند وارد کند و به حق وتوی روسیه در شورای امنیت سازمان ملل متکی باشد، ولی در مداری وسیعتر به فن آوری، سرمایه گذاری، یادگیری و ارتباطات، دسترسی حداقلی خواهد داشت.
طولانی شدن مذاکرات هم به موازات همین راهبرد است، زیرا مُعَلق نگاه داشتن خود به مرور زمان سبب تداوم ضعیف ماندن میگردد. سوالی که از این طرف مطرح میشود این است که: آیا ایران میتواند با اتکای به روسیه، چین و روشهای غیر متعارف، از تحقق فقر، ضعف و انزوا ممانعت ورزد؟ خرداد ۱۴۰۸ زمان مناسبی برای ارزیابی این موضوع خواهد بود.