اخیرا در جلسهای کلابهاوسی برخی از فعالان سیاسی و نزدیکان آیتالله هاشمیرفسنجانی درباره وجوه شخصیتی، سیاسی و مدیریتی او به اظهار نظر پرداختند.
محمد هاشمیرفسنجانی در این نشست کلابهاوسی با اشاره به هفته دفاع مقدس و نقش آیتالله هاشمی در جنگ گفت: «سالگرد جنگ را پیشرو داریم و در این سالگرد مرحوم هاشمی فرمانده جنگ بود، این بر کسی پوشیده نیست که ایشان نماینده امام بودند و جنگ را خاتمه دادند. در مراسم باغموزه که رئیسجمهور سخنران بود و در صداوسیما نامی از آقای هاشمی برده نشد و عکسی از ایشان وجود ندارد. مردم سؤال دارند چرا صداوسیما اینگونه آقای هاشمی را بایکوت کرده است. از چه میترسند؟ ایشان که جسمش در بین ما نیست؛ ولی افکار ایشان زنده است و از بین نمیرود. مردم نقش آقای هاشمی در انقلاب و جنگ و در جمهوری اسلامی را دیدهاند و شنیدهاند؛ اما متأسفانه یک اراده قوی مبنایش حذف و به فراموشی سپردن آقای هاشمی است».
یاسر هاشمی هم درباره شناخت آیتالله هاشمی بر انتخابهای صورتگرفته در زمینههای مختلف گفت: «انتخاب افراد و هرکدام از این موارد مطرحشده بحث خود را دارد، توضیحات هرکدام متفاوت است؛ اما در اصلیت موضوع، انتخابهای صورتگرفته منوط به تصمیمات در شورای جمعی بود یا حداقل ایشان فرض را بر این داشت تا در آینده نفاق به همراه نداشته باشد».
غلامسحین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی، هم در این جلسه کلابهاوسی بیان کرد: «شخص آقای هاشمی و جسم ایشان بین ما نیست؛ اما شخصیت و هدف و محور زندگی ایشان بر کسی پوشیده نیست. مسائل حاشیهای و حاشیهسازیهای سیاسی برای آقای هاشمی مهم نبود. هاشمی یک چریک نبود که اوضاع سیاسی کشور را به هم بزند. ایشان شناخت عمیق از نیروهای داخل کشور و ارادههای سنتی داشتند. ایشان به دنبال اجماع ملی بود. آنچه مهم است، اهمیتی بود که هاشمی نسبت به انقلاب و سازندگی مردم قائل بود. زندگی آیتالله هاشمی بر این محور بود و مسئله اصلی او توسعه ایران و سربلندی کشور بود و باید از او درس بگیریم».
محمد عطریانفر هم درباره شخصیت مرحوم هاشمی گفت: «باید زمان و شرایط و فضا را استشمام کنیم و پس از آن نقد آقای هاشمی را مطرح کنیم. آقای هاشمی شخصیتش تحتالشعاع دوران سازندگیاش قرار گرفته است. مهمترین رکن آقای هاشمی نقش مؤلف و مؤسسبودن ایشان است. جماعتی که به هاشمی حساسیت تندی دارند، در مقام جهل نسبت به برخی قضایا هستند. امام در بزنگاهها و گرفتاریهای انقلاب هاشمی را صدا میزد و این به خاطر موقعیت ایشان در نزد امام بود. آقای هاشمی شخصیتی فراگیر و برجسته بود و یک کادر همهجانبه بود و خودش را وقف یک جریان در هر شرایطی میکرد. هاشمیرفسنجانی هیچگاه به کسی حسادت نداشت. هاشمی صفات خوبی داشت: صداقت، سلامت نفس، مردمیبودن، تحمل و سعه صدر از صفات خوب ایشان بود. او درخصوص نقش مدیریتی و توسعهای آقای هاشمی گفت: در تاریخ ۱۲۰ساله سه دوره توسعه داشتهایم و دوره سوم مبدأ و نقطه تأسیسی آن با هاشمی آغاز شد. این نقش در بحث بررسی چهره ملی و تاریخی آقای هاشمی درخورتوجه است. آقای هاشمی به چیزی که فکر میکرد و اراده داشت، باور داشت. بخشی از مشکلات ناشی از آن است که باور واقعی را برای اهداف خود نداریم؛ اما آقای هاشمی به هدف خود و انقلاب ایمان داشتند».
سیدرضا صالحیامیری هم در این نشست درباره آیتالله هاشمیرفسنجانی گفت: «نوع رویکرد من به موضوع متفاوت است. من در مقطع آیتالله هاشمی تلاش کردم مجموعه اندوختهام از ایشان را ثبت و ضبط کنم و به صورت مقاله درآوردم. آیتالله هاشمی در میان سرمایههای نظام یک سرمایه نمادین و ممتاز هستند و در تاریخ مانا خواهند بود. هاشمیرفسنجانی در میان سرمایههای نظام سیاسی، یک سرمایه مانا است؛ مثل شهید مطهری، شهید بهشتی و دیگر شخصیتهای ممتاز که در تاریخ ایران ماندگار هستند. هاشمی بعد از حیات خود بیش از زمان زندگی خود، شناخته خواهد شد. هاشمی در شرق در تراز سرمایه بزرگ اجتماعی است که از آن بهعنوان سرمایه نمادین نام میبریم. شهامت و جسارت و پذیرش عبور از جنگ برای بقای یک ملت ویژگی ممتاز هاشمی بود. در آن زمان اگر کسی سخن از پایان جنگ میگفت، محاکمه میشد. اینکه یک شخصیت نمادین شهامت را برای عبور از جنگ داشت، این یک نقطه خاص تاریخی است. اگر همین یک دستاورد را در کارنامه هاشمی ثبت کنیم، سرمایه نمادین یک ملت است. آقای هاشمی شناخت قوی از محیط در حال تغییر داشت، همگان اذعان داریم هر وقت به آقای هاشمی رسیدیم، همه تحولات منطقهای و نظام بینالمللی را با جزئیات اطلاع داشت و تمرکز ایشان بر همه تغییرات، تحولات منطقه و بینالمللی یک شخصیت ممتاز از ایشان ساخته بود».
او ادامه داد: «توان بالقوه و بالفعل ایشان شناسایی فرصت و تهدید بود، ایشان ظرفیت تغییر داشت، تحلیل واقعبینانه داشت. دوگانگی امروز یک ویژگی رایج در نظام سیاسی شده است؛ ولی در شخص آقای هاشمی این ویژگی وجود نداشت. نقش آقای هاشمی در انسجام ملی را نمیشود انکار کرد». صالحیامیری درباره بحث هاشمی و روایتگری هم گفت: «روایتگر زیاد است؛ ولی روایتگر صادق کم است، آنچه در کتابهای آقای هاشمی وجود دارد، اثبات میکند ایشان روایتگر صادقی است. جنگی که ایشان روایت میکند، بدون چالش است، کمتر چهره سیاسی میشناسیم که در این حجم روایتگری کرده باشد و مورد استقبال قرار گرفته شود. آقای هاشمی مرجعیتی داشت که ناشی از شخصیت ایشان بود که قدرت گفتگو و تعامل و سازش و مدارا بین نیروهای سیاسی را داشتند، شفافیت و صداقت، هاشمی را هاشمی کرد. آقای هاشمی تعلق زیادی به ایران و ایرانیت داشت. ایشان پیونددهنده ایران، اسلام و انقلاب بود».
ناصر نقویان هم در ادامه این جلسه مطرح کرد: «مدیریت کشور ما اکنون از آفتهای زیادی رنج میبرد. ازجمله دروغ و ریا، عدم شجاعت، عدم توانایی در مدیریت، چاپلوسی و از همه مهمتر نبود مهربانی در مسئولان. ۱۱۴ سوره در قرآن وجود دارد و ۱۱۴ بار هم واژگان رحمن و رحیم ذکر شده است. امروز کشور ما از عدم مهربانی رنج میبرد. مهربانی صرفا در کلام نیست و باید در عملکرد مسئولان دیده شود. آفت دیگر هم چاپلوسی است».
او با ذکر خاطرهای ادامه داد: «خاطرهای دارم از سالهایی که من اجازه داشتم در بیت رهبری سخنرانی کنم. در بیت بعد از سخنرانی و مداحی شام داده میشود و افراد خاصی هم به اتاق رهبر انقلاب دعوت میشوند؛ ازجمله سخنران و مداح. سخنران کنار رهبری مینشیند و مداح هم کنار سخنران و به حسب مرسوم من نزد رهبر انقلاب نشسته بودم. مداح آن شب هم آقای محمود کریمی بود. آقای کریمی آمد جلو و دو دستش را روی میزی که جلوی رهبری بود، گذاشت و خطاب به رهبری گفت: آقای منصور ارضی حالشان خوب نیست. اگر میشود دعایشان کنید. ناگهان رهبر انقلاب برآشفته شدند و با صدایی که تقریبا همه اطرافیان میشنیدند گفتند این چه حرفهایی بود که او در مراسم دعا و خطبه درباره آقای هاشمی گفت؟ ایشان هیچ کلامی درباره حال آقای ارضی جویا نشدند و اصلا نگفتند که خوب است یا نه یا هیچ دعایی نکردند و صرفا او را مورد توبیخ قرار دادند که چرا چنین سخنانی درباره آقای هاشمی گفته است. محمود کریمی هم دیگر چیزی نگفت و رفت سر جایش نشست».
نقویان همچنین اظهار کرد: «از میان آفاتی که ذکر کردم، واقعا در وجود آقای هاشمی کم دیده میشد یا اصلا نبود. او اهل ریا نبود، شجاع بود به حدی که رهبران سایر کشورها به چشم دیگری به او نگاه میکردند و مهربان بود».
محمود گلزاری، روانشناس، هم گفت: «آقای هاشمی یک شخصیت مهم علمی قرن است، ایشان باید تدریس علمی در رشته علوم سیاسی بشوند. شخصیت آقای هاشمی باید در قالب یک نظریه علمی بیان شود. انسان بر مبنای شاکله عمل میکند، در این صورت سرگردان نمیشویم. رابطه تنگاتنگی بین ساختار و عاملیت وجود دارد. در یک نظام و ساختار سیاسی باید تعامل بین شخصیت و ساختار مطرح شود. آنچه غربیها کردند، بعد از جورج واشنگتن همه رهبرانشان را بر مبنای نظریه شخصیتی تحلیل کردند. در بلژیک هم به این صورت، اگر فرصتی باشد بر مبنای نظریه پنج عامل شخصیت که معروفترین نظریه در دانشگاههای روانشناسی سیاسی است، آقای هاشمی را بررسی کردم و به جمعبندی علمی رسیدم».