مردی که به دنبال عشق ممنوعه دوستش، شوهر زن جوانی را به قتل رسانده بود، بعد از ۹ سال دادگاه درخواست تعیین تکلیف کرد.
به گزارش شرق، نورالله ۲۵ ساله نیمهشب بیستم مرداد سال ۹۱ به خانه مرد ۳۷ سالهای به نام طالب در نزدیکی تهران رفت تا دوست صمیمیاش به نام برهان را که در خانه این مرد گرفتار شده بود نجات دهد؛ اما در درگیری با مرد صاحبخانه او را با یک ضربه چاقو به پهلویش کشت.
نورالله بعد از این قتل بازداشت شد و به درگیری با مقتول با هدف فراریدادن دوستش برهان اعتراف کرد. متهم در تشریح جزئیات قتل گفت: در خانه خواب بودم که پیامکی از برهان به دستم رسید که در آن نوشته شده بود در خانه طالب گروگان گرفته شده است. من نگران او شدم، با دوست دیگرم به نام آصف تماس گرفتم. ما مقابل خانه طالب رفتیم. تعداد زیادی از همسایهها آنجا جمع شده بودند. من و آصف با طالب درگیر شدیم و من برای فراریدادن دوست صمیمیام یک ضربه به طالب زدم.
متهم ادامه داد: من از رابطه پنهانی برهان و همسر طالب بیاطلاع بودم و در اداره آگاهی متوجه این ماجرا شدم. آنجا بود که فهمیدم همسر طالب در غیاب شوهرش برهان را به خانهاش دعوت کرده، ولی چون طالب ناگهان به خانه برگشته و برهان را آنجا دیده بود، در اتاق را روی او قفل کرده و با پلیس تماس گرفته بود.
به دنبال اعترافهای این مرد، برهان و زن خیانتکار نیز بازداشت شدند. زن جوان به نام نورا گفت: آن شب در خانه همسایهمان مراسم افطاری برپا بود و برهان هم در آن مراسم شرکت کرده بود. من و برهان مدتی بود با هم رابطه پنهانی داشتیم. چون قرار بود آن شب همسرم در خانه همسایه بماند و در کارها به او کمک کند، برهان را به خانهمان دعوت کردم؛ اما یکباره شوهرم سر رسید و، چون برهان را در خانهمان دید او را در اتاق حبس کرد. همان موقع برهان برای نجات از دو دوستش کمک خواست.
برهان نیز به رابطه پنهانی با زن جوان اعتراف کرد و گفت: من از دوستانم خواسته بودم به کمک بیایند و من را فراری دهند؛ اما هرگز نمیخواستم طالب کشته شود.
با افشای ماجرا نورالله پای میز محاکمه ایستاد. در جلسه دادگاه بعد از اینکه کیفرخواست علیه متهمان خوانده شد اولیایدم درخواست قصاص را مطرح کردند. آنها گفتند با توجه به اینکه عروسشان در این قتل نقش داشته است، خواستار مجازات او نیز هستند.
مادر مقتول گفت: پسر من برای زندگی بهتر از افغانستان به ایران آمده بود و با اینکه ما مخالف ازدواج او بودیم، اما عاشق این زن شد و با او ازدواج کرد. آنها صاحب فرزند شدند و ما هم فکر میکردیم زندگی پسرم خوب است، اما اشتباه میکردیم، پسرم مشکلات زیادی داشت، اما چون ما از ابتدا با ازدواج او مخالف بودیم حرفی به ما نزده بود. حالا هم نوههایم را خودم بزرگ میکنم و اجازه نمیدهم زیر دست یک مادر خیانتکار که باعث مرگ پدرشان شده است بزرگ شوند. من درخواست قصاص هم دارم.
سپس متهم ردیف اول در جایگاه قرار گرفت. او به قتل اعتراف کرد و گفت: من اصلا در جریان آنچه میان زن مقتول و دوستم اتفاق افتاده بود نبودم و فکر میکردم دوستم برای یک اختلاف حساب به آنجا رفته است. من نمیدانستم قضیه ناموسی است. اگر میدانستم هرگز به کمک او نمیرفتم، چون نباید به ناموس دیگران تعدی کرد. من اگر میدانستم برهان چنین خطایی کرده است اتفاقا به طالب کمک میکردم که انتقامش را بگیرد. وقتی وارد خانه شدیم طالب هم دراینباره چیزی نگفت. من، چون برهان دوستم بود سعی کردم کمکش کنم و حالا هم از کرده خودم پشیمان هستم.
در ادامه برهان در جایگاه قرار گرفت. او گفت: قبل از اینکه طالب ازدواج کند من به نورا علاقهمند بودم و میخواستم با او ازدواج کنم، اما پدر نورا زودتر از اینکه من از دخترش خواستگاری کنم او را به طالب داد، درحالیکه از علاقه من به نورا خبر داشت. بعد از ازدواجشان هم از علاقه ما به هم اصلا کم نشد.
ما ارتباط خاصی با هم نداشتیم و فقط گاهی من با او درددل میکردم. نورا هم از شوهرش شاکی بود، چون میگفت به او توجهی نمیکند. آن روز هم وقتی طالب من را در خانهاش دید، چون میدانست من از قبل به همسرش علاقه داشتم ناراحت شد. اگر این موضوع را نمیدانست اصلا عصبانی نمیشد. بااینحال من در قتل نقشی نداشتم و به خانواده مقتول تسلیت میگویم.
در پایان هیئت قضات وارد شور شدند و متهم اصلی به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد. برهان و زن جوان نیز به خاطر رابطه پنهانی به ۹۹ ضربه شلاق محکوم شدند.
حکم صادرشده در دیوان عالی کشور تأیید شد، اما اولیایدم پیگیر اجرای حکم نشدند و بهاینترتیب نورالله ۹ سال در زندان بلاتکلیف ماند.
او نامهای به قضات دادگاه نوشت و از آنها کمک خواست. بهاینترتیب متهم طبق ماده ۴۲۹ قانون مجازات اسلامی بار دیگر در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
این مرد که حالا ۳۴ سال دارد به قضات دادگاه گفت: من بیدلیل دستم به خون آلوده شد. هیچ خصومتی با طالب نداشتم و فقط برای اینکه بتوانم دوستم را فراری دهم روی او چاقو کشیدم. ۹ سال از زندگیام در زندان سپری شده و از این بلاتکلیفی خسته شدهام. اولیایدم پیگیر پرونده نیستند و من در زندان شرایط سختی دارم. تقاضا دارم تکلیفم زودتر روشن شود.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا درباره این درخواست اظهارنظر کنند.