محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، معاون نخستوزیر و وزیر خارجه قطر، روز پنجشنبه میهمان تهران بود. سفری که مقصد اولش واشنگتن، مقصد سوم و چهارمش اسلامآباد و نهایتا ترکیه بوده است. تهران که در این میانه قرار میگیرد، اندکی از هدف و محتوای سفر هویدا میشود؛ مسئله افغانستان. افغانستانی که در دو ماه گذشته تحولات شگرف و عجیبی را به چشم دیده است و طالبان بدون کمترین مقاومتی از سوی دولت مرکزی، ایالتهای افغانستان را یک به یک تصرف کردهاند و حالا تنها یک استان باقی مانده است؛ پنجشیر.
شرق در ادامه نوشت: قطر که در دو سال گذشته میزبان مذاکرات واشنگتن و طالبان بوده، حالا میخواهد نقش جدیدی ایفا کند تا شاید طالبان را به شرایط مسالمتآمیزی سوق دهد. واشنگتن، ایران و پاکستان نیز در اینبین نقش دارند و باید دید دستاورد عبدالرحمن آل ثانی از سفر به ایران و پاکستان و ترکیه چه خواهد بود.
آیا طالبان با ابتکار عمل قطری تغییری در دولت خود خواهند داد و افغانستان شاهد دولتی فراگیر خواهد بود یا جنگ در افغانستان ادامه خواهد داشت؟ درحالیکه متن خبرهای رسمی از ملاقات حسین امیرعبداللهیان و ابراهیم رئیسی وزیر خارجه و رئیسجمهوری ایران با معاون نخستوزیر و وزیر خارجه قطر، حاوی جملاتی تکراری و کلیشهای از چنین ملاقاتهایی است، با محمدعلی سبحانی سفیر پیشین ایران در قطر درباره این سفر و مذاکراتش گفتگو کردیم.
درباره سفر وزیر خارجه قطر که معاون نخستوزیر هم هستند، شاید بهتر است اول به جایگاه این فرد در سیستمی که او از آن میآید، بپردازیم و بعد به محتوای سفر. جایگاه سیاسی آقای محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، در ساختار حکومت قطر کجاست؟
ایشان در جایگاه معاون نخستوزیر و وزیر خارجه قطر از افراد همنسل و نزدیک به امیر قطر حساب میشود. شخصیت خیلی باثبات، کمحرف و تأثیرگذاری دارد. در سیاست خارجی قطر بعد از امیر قطر، حرف آخر را او میزند. طبیعتا نخستوزیر در قطر بیشتر به امور اقتصادی داخلی و مسائل غیرسیاسی دولت میپردازد؛ بنابراین چهره بعد از امیر قطر در سیاست خارجی ایشان است؛ پس برنامهریزی سیاست خارجی قطر به شکل واقعی در اختیار ایشان است و دستگاههای پشت صحنه کاملا پشتیبان ایشان هستند. باید بگویم یکی از دلایل موفقیت سیاست خارجی قطر همین است که توانسته تمرکز کاملی در فعالیت سیاسی در سطح منطقهای و جهانی داشته باشد و به نظر من او توانسته از عهده کار خودش بربیاید.
پس ما با این مقدمه میتوانیم بگوییم که این سفر و آمدن ایشان سفر مهمی است.
به نظرم بسیار مهم است.
ایشان قبل از آمدن به تهران در واشنگتن با وزیر خارجه آمریکا دیدار داشتند و بعد از تهران هم به پاکستان رفتند. این قطاری که در این چند مقصد ایشان سوارش است از واشنگتن به تهران و بعد به اسلامآباد، برنامه و هدفش چیست؟
مسیر آقای محمد بن عبدالرحمن کاملا نشان میدهد که در حال دنبالکردن موضوع خاصی است و آن مسئله افغانستان است. قطر هم به دلیل هوش سیاسی رهبرانش و هم به دلیل تواناییهای مالی بسیار درخورتوجه و با توجه به اینکه درون شورای همکاری خلیج فارس دچار یک مشکل جدی شد، در سیاست خارجی، هدفگذاریهای جدید انجام داد.
ازجمله هدفگذاریهای جدید این بود که در مسائل منطقهای، بیشتر در جهت ایفای نقش مثبت، در کنار آمریکا و کشورهای منطقه غیر از عربستان سعودی فعالیت خود را داشته باشد؛ پس در قضیه افغانستان که دفتر طالبان در قطر بود و یک فرصت برای قطریها به حساب میآمد، ورود کرد و ابتکار عملی را به دست گرفت که این ابتکار عمل به گفتوگوی بین آمریکا و طالبان منجر شد و بعد به چندین جلسه که در بعضی از آنها بنده بهعنوان دیپلمات در قطر حضور پیدا میکردم و کموبیش فضای تلاش را میدیدیم.
قطریها در این کارها دخالت مستقیم و اجرائی نمیکردند؛ ولی بهعنوان میزبان و هماهنگکننده تلاش خیلی زیادی کردند تا این اتفاقات بیفتد. هم آمریکاییها، هم قطریها، هم طالبان و هم حتی پاکستانیها و کشورهایی که درگیر بودند، حاضر بودند.
از ایران خیلی تقاضا کردند که ایران هم مشارکت کند. ایران بهعنوان ناظر در سطوحی شرکت کرد که در آخرین جلسه که وزیر خارجه آمریکا و همین گروهی که الان حاکماند -گروه طالبان- در قطر بودند، من بهعنوان ناظر حضور داشتم؛ اما در مذاکرات و در داخل صحنه، ایران حاضر نشد؛ چراکه از اول به رفتار آمریکاییها و به حرفهایی که آمریکاییها میزدند و تلاشی که میکردند بدبین بود.
ما میفهمیدیم که آمریکاییها بیشتر به دنبال این هستند که با طالبان توافق کنند و زمینه خروج خودشان از افغانستان را فراهم کنند. دنبال یک طرح ملی برای کل افغانستان نبودند؛ بنابراین قطر الان یک بازیگر است و طبیعی است اکنون که مشکلی به وجود آمده و طالبان به وعدههای خودش عمل نکرد و دولت یکدستی از بین خودشان اعلام کرد، اینها همه نگران هستند که آن سازوکار و آن ابتکار از بین برود. قطریها دارند سعی خودشان را میکنند تا آن سازوکار را برگردانند.
مسیری که فرمودید در دوحه، آیا آن مسیر، منجر به نشست آقای ظریف با گروه طالبان شد یا به نظر شما آن ملاقات از کانال و مسیر دیگری رخ داد؟
طالبان یکی از نیروهای موجود در افغانستان است که با آمریکا در حال مبارزه ۲۰ساله بوده است. طالبان یک گروه مرتجع یا هرچه هست، اگر دنبال این است که مشارکت و دموکراسی به وجود بیاید و میخواهد ثبات داشته باشد، باید همه گروهها را مدنظر داشته باشد؛ بنابراین اگر روزی در موضع کمک به دموکراسی و صلح و امنیت در افغانستان هستید، اشکالی ندارد که نیروی طالبان در جایگاه خودش و به اندازه رأیی که دارد و قدرتی که دارد و در چارچوب یک دولت فراگیر، مورد صحبت قرار گیرد. اگر صحبت نکنید چطور میخواهید میانجیگری کنید.
الان مشخص شده است کاری که آقای ظریف کرد، کار اشتباهی نبود. الان طالبان در افغانستان حاکم است و آمریکا او را حاکم کرده، با زور و توان و قدرت و توطئهای که همراه پاکستانیها داشتند، این شرایط را فراهم آوردند. ما الان همسایهای داریم که این وضعیتش است.
ما باید دنبال همسایهای باشیم که در آن دموکراسی، صلح، ثبات و حقوق بشر برقرار باشد؛ بهویژه افغانستان که ما مرزهای فرهنگی مشترک داریم. نظیر زبان فارسی و شیعیانی که آنجا هستند؛ بنابراین به نظرم آقای ظریف و کلا ارتباط ایران با طالبان با مسئله ابتکار آمریکا و دوحه ارتباطی ندارد.
در لابهلای فرمایشتان گفتید که ایران با طرح آمریکا در دوحه موافق نبوده. بهخاطرهمین در سطح ناظر فقط شرکت میکردید....
آن هم به اصرار دولت افغانستان؛ اما در ادامه مسیر، ایران در شرایطی قرار میگیرد که به دلیل همسایگی، به دلیل ارتباط با گروههای مختلف در افغانستان و اقتضائات دیپلماسی با طالبان در سطح وزیر و معاون وزیر خارجه مذاکره میکند. این مسئله، این گزاره را به ذهن متبادر میکند که ما هر جا که مخالف استراتژی آمریکا هستیم، در یک نشست و یک حرکت دیپلماتیک، اگرچه مخالفیم و در آن نشست شرکت نمیکنیم یا در سطح پایین شرکت میکنیم؛ اما مجبور هستیم آن کار و آن مسیر را ادامه بدهیم؛ یعنی این اگر خواست ایران هم نبود، ایران مجبور بود که با گروه طالبان مذاکره کند؛ ولی این بازی و این صحنه بازی را واشنگتن چیده بود نه ایران.
آیا با این گزاره موافقید؟
من مخالفتی با این حرف به طور کلی ندارم - به هر حال سیاست دولت یک چیز است و دیدگاههای شخصی هم یک بحث دیگر است- من معتقدم این غلط است که ما سیاستهایمان را در منطقه و هر کجا براساس دشمنی با آمریکا طراحی کنیم. ما با آمریکا یک پرونده جدا داریم که این پرونده در مسائل منطقهای هم تأثیر دارد و اشکالی هم ندارد. با بقیه کشورها هم همینطور هستیم، انگلیس، روسیه و چین. با همه کشورها یک سیاست مخصوص با آن کشور داریم.
من بهعنوان یک کارشناس به مقامات کشور و به همه گفتهام و باز هم میگویم و اعتقاد کارشناسیام این است که از قبل بیاییم سیاست خارجی خودمان را براساس دشمنی با آمریکا طراحی و تنظیم کنیم، منطقی نیست. -تصمیم که با امثال بنده نیست- میگویم که ما باید سیاستهای مستقل با تکتک کشورها داشته باشیم و براساس دشمنی با آمریکا، سیاستهایمان را با سایر کشورها تنظیم نکنیم؛ بنابراین گزارهای هم که شما گفتید، وقتی این دیدگاه من واردش بشود تناقضی ندارد؛ اما به نظرم آقای ظریف و اصلا سیاست ایران، در اینکه مراقب طالبان باشد و گفتگو داشته باشد، صحیح بوده است. الان که واضح است.
در موضوع همسایه، شما برای حفظ امنیت و برای هزاران مسئله، بالاخره به امر واقع باید توجه کنید. البته این مفهومش این نیست که ابتکاری نداشته باشید. برعکس باید ابتکارهایتان را افزایش دهید، برای اینکه اتفاقی در افغانستان بیفتد که منافع و مصالح ایران در آن باشد. امروز فقط پاکستان برنده این صحنه است. آمریکا هم برنده نیست. اتفاقا بازنده اصلی است.
قطر هم در این مسئله بازنده است. این وضعیتی که الان پیش میآید که اگر چاره نشود، منجر به جنگ داخلی و شکلگیری مقاومت خواهد شد. این برای آمریکا و قطر یا برای غربیها به طور کلی مطلوب نیست. سفیر سوئد در موضوع افغانستان به دیدار من میآمد در قطر، شنیدم که سفارتشان را اشغال کردهاند. این اتفاقی که افتاد و این وعده خلاف طالبان به هر حال به شکلی به پاکستان مربوط است. ارتباطات طالبان با پاکستان به گونهای است که اسلامآباد میتواند کنترلش کند.
اینها همه سؤالاتی است که امروز وجود دارد و اینطور نیست که بگوییم افغانستان تمام شد و رفت. شکلگیری قدرت، فعالیتهای مدنی و دولت و فرهنگ دموکراتیک در افغانستان، اتفاقاتی است که باید رخ دهد. طالبان بخشی از افغانستان است با یک طرز فکر ارتجاعی.
ما در همه کشورها داریم و در خود ایران هم هستند، آدمهایی که معتقد هستند باید سر کلاسهای دانشگاهها چادر بکشند. مگر نبود؟ مگر در ایران نیست و نبود؟ اتفاقا اینکه آقای ذوالنوری و آقای شریعتمداری این روزها گفتند اصلاحطلبان به افغانستان و پنجشیر بروند، این حرف سخیفی است که آنها برای برهمزدن ذهن مردم میزنند تا خودشان پاسخگو نباشند.
اساسا نظر آقای شریعتمداری، فروکاستن یک مسئله مهم ملی و دیپلماتیک به یک مسئله داخلی است و اتفاقا به نظر میرسد یکی از نشانههای پررنگ این است که آقای ظریف میگفت هشت سال سیاست خارجی را با مسائل داخلی به هم مرتبط کردهاید.
همینطور است. بههرصورت میخواهم بگویم اینکه شما با یک گروهی مذاکره میکنید یا حتی با یک کشوری، به مفهوم قبولداشتن طرف مقابل نیست. کلا سیاست خارجی گذشته ما که با این مجموعه مذاکره کرده، منجر به این شده که در حوزه تمدنی و در حوزه مشترک فرهنگیمان الان کمترین لطمات و آسیبها را دیدیم و شنیدم یکی از کارشناسان پیشنهاد خیلی خوبی کرده است که ایران با طالبان مذاکره کند که مثلا پنجشیر را از درگیری و محاصره خارج کند.
ما اکنون به اینگونه کنشها نیاز داریم. جنگسالاری و درگیریها در صورتی است که طالبان بخواهد تا آخر خط خودش را برود. ما ایران هستیم که چندینمیلیون افغانستانی در اینجا ساکن هستند و این مسائل خاصی دارد. اگر کنار ما در یک کشوری قرار باشد اتفاقاتی بیفتد که منجر به جنگ داخلی شود، وظیفه ماست که در آن حضور فعال و جدی داشته باشید. حالا کیفیت این حضور بحث دیگری است. حتما نباید کاری کنیم که منجر به درگیریهای مرزی شود.
حتما نباید کاری کنیم که مردم افغانستان ساحتهای مدنی و وحدتشان به هم بخورد و جنگ داخلی ایجاد شود. تلاشمان باید در این جهت باشد. اتفاقا کاری که الان اصلاحطلبان در دفاع از جامعه مدنی افغانستان میکنند، کاری بس عظیم است و میتواند مکمل کاری باشد که دولت دارد میکند.
دولت دارد سعی میکند که امنیت حفظ شود، درگیری نشود و مشکلات به وجود نیاید. خصوصا این شکی که ما در مورد آمریکاییها داشتیم این بود که آمریکاییها طالبان ضدآمریکایی را رها کنند در افغانستان و خودشان را بکشند کنار و امتیازاتی به آنها بدهند. ما هنوز نمیدانیم در آن توافقنامه بین طالبان و آمریکا چه توافقاتی شده است. نگرانی این وجود داشت که این طالبان با آن ویژگی، خصوصیت و جهتگیریاش بشود ضد ایران.
ما دنبال این هستیم که جهتگیری طالبان به سمت دولت وحدت ملی برود و به سمت اینکه مرزهای ما ناامن نشود و اگر در افغانستان دولت فراگیر به وجود نیاید، این امکان وجود ندارد که امنیت به افغانستان برگردد. برای ایران امنیت و حفظ ذخیرههای فرهنگ مشترک ایرانشهری از همهچیز مهمتر است.
به مبحث سفر وزیر خارجه قطر بازگردیم. قطر در این سفر و در کل در رایزنیهای دیپلماتیک فعلی دنبال چیست؟ شما فرمودید با ماجرای تحریم قطر توسط عربستان، سیاست دوحه از ریاض متمایز شد. در این فقره به نظر میرسد سیاست قطر با عربستان مشابهتهایی دارد. چه از نظر میزبانی دفتر سیاسی طالبان در دوحه و بعد میزبانی مذاکرات طالبان و واشنگتن. به نظر میرسد بر سر طالبان نقطه اشتراک و همسویی بین ریاض و دوحه رخ داده است.
اختلافات عربستان و قطر به مسائل جدی برمیگردد و خیلی زیاد است. اما در مباحث فرهنگی این حرف شما میتواند درست باشد، چون طالبان میتواند در حوزه فرهنگی وهابیت تعریف شود و از این جهت میتواند زمینهای باشد که منجر به نزدیکی بیشتر عربستان و قطر شود، اما بستگی به شرایط منطقه و مسائل دیگری هم دارد. در این مورد البته درواقع هنوز نمیتوان قضاوت قطعی کرد، اما حوزه فرهنگی طالبان در حوزه فرهنگی قطر هم تا حدودی قابلتأمل است اگرچه در حوزه عربستان خیلی بیشتر نزدیکی وجود دارد. اما موضوع ابتکار عمل قطر یک موضوع سیاسی است.
قطر به دنبال این است که مشکلات منطقه کاهش یابد و بستر آن رابطه خوب ایران و قطر و دیدگاه خوب قطر نسبت به ایران است. همین وزیر خارجه قطر بارها اعلام کرده که ما دنبال حل مشکل ایران با کشورهای منطقه و دنبال حل مشکل ایران و آمریکا هستیم. یقینا در این سفر هم موضوع روابط دوجانبه و هم موضوع ایران و آمریکا مطرح شده است. آنها همیشه مایل به کاهش تنش بین ایران و آمریکا هستند.
چون شریک استراتژیک آمریکاییها هستند و رفیق و دوست ایران که رابطه بسیار خوبی با کشور ما دارند. قطر هم تعهداتی با شورای همکاری خلیج فارس دارد و نامناسببودن رابطه ایران با اعضای شورای همکاری خلیج فارس منجر به ضرردیدن قطر میشود؛ همانطورکه نامناسببودن روابط بین کشورها به دیگران نیز آسیب میرساند.
قطر به دلیل جایگاه بینالمللی و شرایطی که دارد، این تلاشها را میکند تا بهره ببرد. همانطورکه تا الان هم بابت نقشی که در میزبانی مذاکرات طالبان و آمریکا ایفا کرده، این بهره را برده است. الان هم کسی بابت اتفاقاتی که در افغانستان رخ داده به قطر ایرادی نمیگیرد. او طرف حساب هیچ گروهی در افغانستان نیست، هم سفارت افغانستان در قطر هست و هم طالبان در قطر دفتر دارد.
طرح قطر برای افغانستان چیست؟
قطر طرحی نداشت، ابتکار داشت.
یعنی فقط میخواهد نقش میانجی ایفا کند؟
بله، قطر فرصتی ایجاد کرد. ابتکار داشتند؛ سفر کردند و بحث کردند و با همه طرفین صحبت کردند تا نقطه اشتراکی ایجاد کنند که آمریکا و طالبان و پاکستان به رایزنی با هم بپردازند. پاکستان هم توان کنترل طالبان را دارد. ایران باید با پاکستان گفتگوهای جدی کند تا از خطرات عدم کنترل رفتار طالبان آگاه شوند. نقطه ارتباطی قطر همیشه در رابطه با پروندههای منطقهای و روابط دوجانبه با ایران است. حتی اکنون عمان را به این فعالی نمیبینیم. قبلا این نقشها را بیشتر عمان بازی میکرد.
بله سؤال بعدی من هم این بود که آیا قطر دارد جای عمان را در این عرصه میگیرد؟ بعد از تغییرات پادشاهی در عمان، نقش مسقط در اینگونه معادلات کمرنگ شده است.
هیچ مانعی برای ابتکارات عمان وجود ندارد. به نظر میرسد بعد از مرگ سلطان قابوس و تغییراتی که رخ داد، کمی زمان نیاز دارند تا به پختگی پیشین بازگردند و ابتکاراتی داشته باشند. من هیچ تضادی برای ابتکارات عمان و قطر نمیبینم و معتقد هستم که بسیار مثبت است که تعداد بیشتری از کشورها از راهبرد عربستان که راهبرد غیرمنطقی در سالهای اخیر بوده است، فاصله گرفته و راهبرد گفتگو را پی بگیرند.
چند سال پیش آقای روحانی طرح صلح هرمز را مطرح کردند که همه کشورهای حاشیه خلیج فارس کنار هم جمع شوند تا همه با هم در زمینههای اقتصادی، سیاسی، فنی و امنیتی با هم کار کنند. در نهایت کار هیچ دولتی در ایران نیست که به همین نتیجهای که آقای روحانی گفت و قبلش هم گفته شده بود، نرسد.
علت حضور خارجیها در منطقه را این میدانیم که ما با هم اختلاف داریم و اگر اختلافها حل شود، نیازی به حضور آنها نیست. در شرایط رخداده فعلی است که مسابقه تسلیحاتی و نظامی رخ میدهد. در این شرایط ما باید از هر ابتکار عمل دیپلماتیکی که به دنبال صلح و آرامش در منطقه است، استقبال کنیم.
مسئله باز سالهای زیاد ایران و آمریکا، بحث هستهای ایران است و الان با تغییر دولت در ایران و متوقفماندن مذاکرات بر سر احیای برجام، بسیاری کشورها بهویژه اعضای ۱+۵ ابراز نگرانی میکنند. شما فکر میکنید قطر با توجه به اینکه مقصد اولش واشنگتن بوده، درباره این موضوع هم با ایران صحبت کرده و اصلا میتواند میانجی احیای برجام شود؟
من اطلاعی ندارم که صحبت کرده یا نکرده، ولی در موضوع برجام و در زمینه گفتگوهای ایران و آمریکا و حل این مشکلات، یکی از اولویتهای جدی قطر همین است که رابطه بین ایران و آمریکا بهبود پیدا کند تا قطر بتواند با فراغت بال بهتری موضوع بازیهای جام جهانی را دنبال کند و توسعه کشورش و بندرهای آزادی که پیشبینی کرده و افزایش تجارت و قدرت اقتصادیاش در منطقه را پی بگیرد؛ بنابراین دنبال بهبود رابطه ایران و آمریکا بوده و خواهد بود.
در این شکی وجود ندارد. اما درباره خود ما هم من این روزها میشنوم که بعضی مقامات دولتی مطرح میکنند که دولت آمریکا سه ماه طول کشید تا وقتی که وارد مذاکرات شد و حرفهایی از این قبیل. به این دوستان عزیز، محترم و بسیار دوستداشتنی که همهشان را دوست داریم و هموطن ما هستند، تأکید و یادآوری میکنم مگر مقام معظم رهبری نفرمودند حتی یک ساعت نباید در موضوع رفع تحریم صبر کنید یا تأخیر بیندازید. این حرف بسیاربسیار درستی است در هر دولتی؛ چه دولت قبل و چه دولت فعلی. الان دیگر وقت بازی با کلمات که ما به دنبال رفع تحریم هستیم و دوستان به دنبال مذاکره بودند، نیست.
الان کشور شرایط خوبی ندارد. حال مردم خوب نیست. این بدحالی مردم به دولت هم حال بد خواهد داد. اگر میخواهیم از این وضعیت عبور کنیم، راهش این است که با کلمات بازی نکنیم.
چه فرقی است بین رفع تحریم با گفتوگوی برجام؟ مگر راه دیگری دارید برای رفع تحریم؟ مگر غیر از گفتگو راه دیگری وجود دارد برای رفع تحریم؟ مگر نمیدانید و در سالهای گذشته تجربه نکردید؟ حتی چین که با ایران قرارداد ۲۵ساله امضا کرد، زمانی میتواند این قرارداد ۲۵ساله را اجرائی کند که آمریکاییها و اعضای برجام تحریمها را از روی ایران بردارند. همان چیزی که سالها برایش زحمت کشیده شد که از داخل آن تلاشها این قرارداد درآمد. پس خواهش میکنیم بازی با کلمات را کنار بگذارید و الان بپردازید به این موضوع.
مثلا من در یک یادداشت در سایت جماران هم خیلی کوتاه خطاب به آقای رئیسی گفتم که حرف شما بسیار درست است که اولویت مسئله کروناست و تحریمها. طبیعتا تحریمها اولویت باید باشد و کرونا هم جزء همین است. این اولویتها یک پیشفرض دارد و آن گفتوگوست؛ حالا به روش خودتان و به هر شکلی که میخواهید، با هر تیمی که میخواهید. به نظر من پیشدرآمد رفع تحریمها چیزی جز گفتگو نیست؛ بنابراین انشاءالله بهزودی حال بهتر مردم را ببینیم.
الان گفتند واکسن رسیده. بالاخره راه هدیه کشورها و خرید از کشورها خوشبختانه باز شده است و میبینیم که چه تأثیر سریعی میگذارد که مشکلی حل شود. در بحثها و گفتگوها هم همینطور است. در گفتگو برکات زیادی هست. حالا این گفتگو با شأن و با خصوصیت و احترام کامل طرفینی باشد و اصول گفتگو در آن رعایت شود، اینها همه چیزهایی است که بنده شخصا با توجه به سابقه کاریام مشخص است که اعتقاد جدی به آن دارم که ما باید با حفظ شئونات کشور و ملت ایران و قدرت ایران وارد هر گفتوگویی شویم. ولی گفتگو همیشه دوجانبه است.
ما نباید فکر کنیم که آن طرف مقابل از شعارهای ما میترسد و میرود زیر میز. نه! او هم قدرت دارد. وقتی شما پشت یک میز نشستی، نباید فکر کنی کسی که روبهروی تو نشسته آدم نادانی است و اطلاع ندارد. نه او هم مثل شما دیپلمات است، اطلاع دارد، اطلاعاتش هم از منابع مختلف است. مذاکره برابر در جهان پاسخگوست.
آقای ظریف بهعنوان یک دانشمند علوم سیاسی روی برد-برد تأکید داشت. مذاکره برد-برد باشد و همانطور که رهبری گفتند یک روز هم نباید تأخیر داشته باشد تا زودتر حال مردم خوب شود و دولت هم افتخار کند که موفق شده مشکلات مردم را حل کرده و ما هم خوشحال میشویم. بالاخره دولت مقداری هم نیاز جدی دارد به اینکه وضعیت مردمی خودش را بهبود ببخشد؛ چون انتخابات جور خاصی برگزار شد، تا انشاءالله این دولت هم بتواند یک حمایت فراگیر ملی داشته باشد و مردم از این وضعیت فلاکتبار دربیایند.