فرارو-محمد مهدی حاتمی؛ طالبان حالا دیگر یک گروه تروریستی نیست که سرانِ آن این سو و آن سویِ جهان پنهان شده باشند. آنها اکنون کنترل افغانستان را در دست دارند، کشوری که کمابیش حدود ۴۰ میلیون نفر جمعیت دارد و پس از ایران، بزرگترین جمعیت فارسیزبان را در جهان دارد. برخی میگویند طالبان در قیاس با دو دهه پیش که از قدرت کنار زده شد، حالا تغییر کرده و عملگراتر شده است.
برخی هم میگویند این اسلام گرایان تندرو، تغییری نکرده اند و از این پس، باید نگرانِ بسیاری چیزها بود: از موج مهاجران افغانستانی که به کشورهای اطراف و حتی اروپا میروند، تا گسترش اسلامِ طالبانی به کشورهایی همچون پاکستان و ... و حتی زنده شدن گروههایی همچون داعش و القاعده در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه).
طالبان، میراث «شوروی»، «پاکستان»، «آمریکا» و «عربستان»
اما طالبان از کجا آمده و به عنوان یک گروه بنیادگرا، چگونه این همه سال دوام آورده است؟ در مورد طالبان، تقریباً همه چیز به اشغال افغانستان از سوی شوروی در دهه ۱۹۷۰ میلادی بر میگردد. در آن زمان، پاکستان که نگران بود شوروی علاوه بر افغانستان به خاک این کشور هم نفوذ کند، با همکاری عربستانسعودی و آمریکا، گروهی از شبهنظامیان موسوم به «مجاهدین افغانستان» را تامین مالی کرد و آموزش داد تا با نیروهای شوروی درگیر شوند.
با خروج نیروهای شوروی از خاک افغانستان، از دل «مجاهدین» گروه تازهای به نام «طالبان» ظهور کرد که عقاید افراطی اسلامی داشت و از آنجا که به دلیل مبارزه با نیروهای شوروی از سطحی از مقبولیت عمومی هم برخوردار بود، خیلی زود در بخشهایی از خاک افغانستان پا گرفت.
به این ترتیب، کشورهای مختلفی در پا گرفتن هیولای طالبان نقش داشتند و این در حالی است که حتی پس از حمله آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ میلادی (۱۳۸۰ خورشیدی)، رهبران این گروهک به کشورهایی نظیر قطر، عربستان، پاکستان، تاجیکستان و ازبکستان رفتند و در آب نمک ماندند تا شاید روزی دوباره به صحنه سیاست برگردند.
در طول ۲ سال اخیر که زمزمه خروج آمریکا از افغانستان جدی شد (و بعدتر به یکی از وعدههای انتخاباتی «جو بایدن» هم تبدیل شد)، رهبران طالبان دوباره از سایه بیرون آمدند و در تماسهای دیپلماتیک با کشورهای مختلفِ جهان، برای آینده افغانستانی که آمریکا آن را ترک میکرد، برنامه ریزی کردند.
طالبان در فاصله سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ میلادی، در عمل بر افغانستان حکومت میکرد و این در حالی است که تمام آنچه که در سالهای اخیر از جنایات داعش در رسانهها و شبکههای اجتماعی دستبهدست میشد، پیش از این به اشکال مختلف توسط طالبان در افغانستان اجرا شده است.
با قدرت گیری طالبان در سال ۱۹۹۶ میلادی، تماشای تلویزیون در افغانستان ممنوع اعلام شد؛ زنان حق بیرونآمدن بدون پوشش «برقع» را نداشتند؛ تحصیل برای آنها ممنوع شد و قتلهای ناموسی و بریدن بینی و گوشهای آنها رواج داشت؛ مردان هم باید ریش میگذاشتند و البته، هنر هم به عنوان پدیدهای نالازم و حرام، مورد هجوم واقع شد.
طالبان در سال ۲۰۰۱ میلادی یکی از بزرگترین تندیسهای بودا در منطقه «بامیان» در افغانستان را که ارزش تاریخی بینظیری داشت، به طور کامل ویران کرد. نویسندگان، اهالی موسیقی و اهل هنر هم ناچار به ترک افغانستان شدند و همزمان، یکی از بزرگترین موجهای مهاجرت در جهان شکل گرفت.
افغانستان به صورت رسمی ۳۸ میلیون نفر جمعیت دارد، حال آنکه کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) تخمین زده که حدود ۳.۵ میلیون شهروند افغانستان اکنون در وضعیت پناهندگی رسمی در کشورهای دیگر به سر میبرند.
حامیانِ جهانیِ طالبان: از چین تا روسیه و پاکستان
اما چه شد که دولت مرکزی افغانستان و ارتش این کشور (که تعداد نیروهای آن حدود ۳۵۰ هزار نفر برآورد میشد)، در برابر یک گروهک مسلح با حداکثر ۸۰ هزار نفر نیروی شبه نظامی (که نه هواپیمایی داشتند، نه هلیکوپتری و نه تانکی) به همین راحتی شکست خورد؟
پاسخ شاید در حمایتهای بین المللی و بازیهای پشت پرده نهفته باشد. در ماههای اخیر، دولت مرکزی افغانستان تقریباً هیچ حامیِ بینالمللیای نداشت: آمریکاییها با خروج از افغانستان به دولتی که در واقع خودشان در این کشور بنیان گذاشته بودند، پشت کردند؛ پاکستان آماده سقوط دولت «اشرف غنی» بود و کشورهای عرب خلیج فارس و روسیه هم ساکت مانده بودند تا طالبان کل افغانستان را اشغال کند.
از آن سو، چین به طور رسمی اعلام کرده بود که آماده است تا در صورت سقوط کابل، دولت ایجاد شده توسط طالبان را به رسمیت بشناسد. موضع چین در مقابل پیشروی طالبان، در واقع تا حد زیادی روشن است: دو کشور در منطقه «بدخشان» در افغانستان مرز مشترکی دارند که به شدت صعبالعبور است و به همین دلیل، تاکنون، به یک گذرگاه ترانزیتی بدل نشده است.
با این همه، چینیها همین اواخر برنامهریزی کرده بودند که این مرز را به عنوان یک گذرگاه ترانزیتی باز کنند و حالا که زمینِ بازی تغییر کرده و طالبان کنترل افغانستان را به دست گرفته، چه کاری بهتر از اینکه پیشاپیش به فاتحان جدید چراغ سبز نشان بدهند؟
از آن سو، دولت چین، روز چهارشنبه ۶ مردادماه سال جاری، اعلام کرد که طالبان «در فرآیند آشتی مسالمتآمیز و بازسازی افغانستان نقش مهمی خواهد داشت». علاوه بر این، مقامهای چینی، حتی پیشتر، مذاکراتی دوروزه با هیاتی از طالبان در «تیانجین» - شهری ساحلی در شمال شرق چین- را کلید زده بودند.
همزمان، «وانگ یی» وزیر خارجه چین هم طالبان را «یک نیروی سیاسی و نظامی جدی» نامید، اما از رهبران این گروه خواست تا «پرچم مذاکرات صلح را افراشته نگه دارند». این تقریبا همان موضعی بود که ایران هم اتخاذ کرد.
معاشقه چین با طالبان
اما چرا چینیها به این سرعت برای به رسمیت شناختن طالبان پا پیش گذاشتند؟ توضیح اینکه چین با نفوذ در افغانستان، نفوذ خود در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) را تکمیل خواهد کرد. اکنون پاکستان تقریباً به طور کامل در تیمِ چین قرار دارد و هر دو کشور، با هند (به عنوان سومین قدرت اقتصادی دهه آینده در جهان) رقابت دارند.
از آن سو، روسیه، ایران، عراق، سوریه، ترکیه و عربستان (در کنار تمام کشورهای منطقه «آسیای مرکزی») نیز سرزمینهای مهم دیگری هستند که از نظر سیاسی و اقتصادی نزدیک به چین در نظر گرفته میشوند. بنابراین، از منظر جغرافیایی، چین حالا به کل منطقه غرب آسیا و آسیای مرکزی دسترسیِ بدون مشکل خواهد داشت.
افزون بر این، بررسیها نشان میدهند که درآمد اصلی طالبان در تمام سالهای گذشته، به ویژه از طریق قاچاق مواد مخدر، سنگهای قیمتی، اخذ مالیات و البته اخاذی تامین میشده، اما اکنون به راحتی میتوان تصور کرد که افغانستانِ تحت کنترل طالبان، به بازاری برای کالاهای ارزانقیمتِ تولید چین بدل شود که هم برای چینیها و هم برای طالبان درآمد به همراه خواهد داشت.
تبعات سقوط افغانستان برای ایران و جهان
در مورد رنج مردم افغانستان که اکنون چند دهه است درگیر جنگ خارجی و درگیریهای داخلی هستند، میتوان هزاران هزاران کلمه نوشت. با این همه، سقوط افغانستان به دست یک گروه بنیادگرا، عواقب بلنددامنهای هم برای ایران و جهان خواهد داشت.
به طور مشخص، افغانستان که در مسیر توسعه اقتصادی و سیاسی قرار گرفته بود، حالا به یک منطقه بحرانزده بدل شده و این یعنی به زودی موج مهاجران افغانستانی روانه ایران و کشورهای اطراف خواهند شد.
ترکیه، پیشدستی کرده و تکمیل دیوار مرزی این کشور با ایران در هفتههای اخیر، گواه روشنی است بر اینکه مقامات ترکیه نمیخواهند بعد از پذیرش موج پناهندگان سوری، حالا موج پناهندگان افغانستانی که از خاک ایران وارد خاک ترکیه میشوند را پذیرا باشند.
افزایش کشت و صادرات غیرقانونی مواد مخدر از خاک افغانستان به خاک ایران هم پیامد بعدی است که میلیاردها دلار خسارت مادی بر جای خواهد گذاشت و متاسفانه جانهای بسیاری را هم خواهد گرفت. از حاکم شدن یک گروهک تروریستی بر یک سرزمین، انتظار هیچ پیامد مثبتی را نمیتوان داشت.