bato-adv
کد خبر: ۴۹۹۸۲۲

تجربه شکست‌خورده اسراییل

آن‌ها می‌دانند که قادر به عملی کردن تهدیدهای‌شان نظیر آنچه علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح کردند، نیستند و آگاهند که وقتی موشک سرگردان در نزدیکی تاسیسات هسته‌ای دیمونا فرود می‌آید، یعنی در هر زمان و در هر مکانی تیر‌های غیبی می‌توانند منافع حیاتی و استراتژیک اسراییل را تهدید کنند. آن‌ها از سال ۲۰۰۶ میلادی برتری نظامی خود را از دست دادند، زمینگیر شدند و دیگر توان برخاستن از زمین را پیدا نمی‌کردند. تا پیش از آن، رژیم صهیونیستی قادر بود هر زمان که اراده می‌کند عملیات‌های بزرگی را ترتیب دهد، اما پس از جنگ ۳۳ روزه آن‌ها با وضعیت جدیدی روبرو شدند.
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۱ - ۱۶ مرداد ۱۴۰۰

احمد دستمالچیان در روزنامه اعتماد نوشت:

هرچند رژیم صهیونیستی در روز‌های اخیر حملاتی علیه خاک لبنان صورت داد، اما بعید به نظر می‌رسد که این رژیم اشتباهی بزرگ و استراتژیک مرتکب شود و بخواهد به سوی آغاز یک جنگ جدید حرکت کند. استراتژی جریان مقاومت پس از جنگ اخیر غزه «امنیت در برابر امنیت» و «اقدام در برابر اقدام» است و این استراتژی تبعات فراوانی برای تل‌آویو در پی دارد. به آن معنا که کوچک‌ترین اقدام علیه منافع مقاومت چه در لبنان، چه در سوریه، چه در فلسطین، چه در دریا و چه در زمین با واکنش قاطع نیرو‌های مقاومت همراه خواهد شد. این خطر بزرگ برای اسراییل چنان است که اگر بخواهد با آتش بازی کند، به مانند حمله به غزه جواب دندان‌شکنی دریافت می‌کند و همانند همان زمان از شمال تا جنوب سرزمین‌های اشغالی ناامن می‌شود. امروزه محور مقاومت در یک گستره بسیار بزرگی روی زمین با تجهیزات کافی نیرو مستقر کرده و می‌تواند در مدت زمان کوتاهی پاسخ هر اقدام خصمانه را بدهد. یکی از مزیت‌های شیوه‌های نظامی مورد استفاده از سوی نیرو‌های مقاومت این است که رژیم صهیونیستی قادر به اتخاذ هیچ راهبردی برای جلوگیری از واکنش‌های محور مقاومت نیست و تل‌آویو با تجربه شکست‌های متعدد آگاه است که قادر نیست یک جنگ بزرگ را به نفع خود پایان دهد. اولین‌بار در جنگ‌های ۳۳ روزه این تجربه برای اسراییلی‌ها حاصل شد و با گذشت زمان و جنگ‌هایی که رخ داد و آخرین آن‌ها جنگ اخیر غزه بود، رژیم صهیونیستی دریافت که دیگر از برتری نظامی در برابر نیرو‌های مقاومت بهره نمی‌برد. اکنون نیز با توجه به شرایط منطقه و قدرت نظامی محور مقاومت، اگر رژیم صهیونیستی بخواهد با نیرو‌های حزب‌الله لبنان که یکی از قوی‌ترین گروه‌های مقاومت است وارد درگیری شود، اقدامی غیرمنطقی و غیرعقلانی مرتکب شده است.

این اقدام چنان حساب‌نشده است که می‌توان آن را برابر با خودکشی و نزدیک شدن رژیم صهیونیستی به پایان توصیف کرد. در سال‌های اخیر رژیم صهیونیستی و ایالات متحده با کمک برخی کشور‌های اروپایی و همچنین برخی کشور‌های مرتجع منطقه، کوشیدند تا فشار همه‌جانبه‌ای را علیه لبنان به راه بیندازند. آن‌ها از یک سو فشار اقتصادی را بر دولت و ملت لبنان تحمیل و از سوی دیگر تلاش کردند با فشار‌های روانی و با سوءاستفاده از خلأ ساختاری در لبنان کاری کنند که نارضایتی‌های عمومی گسترش یابد. هدف آن‌ها این بود که مردم از مقاومت فاصله بگیرند و گروه‌های مقاومت با فاصله گرفتن مردم از آن‌ها تضعیف شوند. اما واقعیت این است که آن‌ها رویکردی اشتباه را در پیش گرفته‌اند چرا که می‌پندارند مردم و نیرو‌های مقاومت دو گروه جدا از هم هستند و می‌توان میان آن‌ها اختلاف انداخت. ایالات متحده و اسراییل آگاه نیستند که مقاومت از دل مردم برخاسته و مردم همان مقاومت هستند؛ هر زمان که شرایطی اضطراری پدید می‌آید مردم عادی از اقشار مختلف و با عقاید مختلف نظیر مسیحی و اهل سنت و شیعیان و ... به پا می‌خیزند و به مقاومت کمک می‌کنند و مقاومت یک سمبل ملی در لبنان است. واشنگتن و تل‌آویو قصد شکستن اراده مردم لبنان را دارند و این شدنی نیست. هرچه بیشتر این فشار‌ها بر مردم وارد می‌آید، امریکا و اسراییل نتایج معکوس می‌گیرند و مشاهده می‌کنند که مردم بیشتر به سوی حزب‌الله تمایل پیدا می‌کنند. زیرا افکار عمومی جامعه شاهد است که حزب‌الله تنها گروهی است که از دل مردم برخاسته و در راستای منافع آن‌ها تلاش می‌کند.
با این وجود تفاوت‌هایی در رویکرد میان دولت بایدن و رژیم صهیونیستی وجود دارد. بایدن و دموکرات‌ها اقدامات افراطی در منطقه را برنمی‌تابند و همان‌طور‌که از جنگ سعودی‌ها در یمن حمایت نکردند و ریاض را مجبور کردند که در برابر یمنی‌ها کوتاه بیاید، از رادیکالیسم اسراییل نیز حمایت نمی‌کنند و مخالف آتش‌افروزی‌های رژیم صهیونیستی در منطقه هستند. از نگاه دولت امریکا، هر چه اقدامات رادیکال بیشتری از سوی تل‌آویو انجام شود، طرف مقابل نیز تلاش خواهد کرد تا پاسخ‌هایی هم‌سطح به این اقدامات رادیکال بدهد و در نتیجه منافع ایالات متحده به خطر می‌افتد. آن‌ها می‌دانند که با تحریک هرچه بیشتر افکار عمومی منطقه از طریق اقدامات رادیکال رژیم صهیونیستی، منطقه بیش از پیش علیه این رژیم موضع می‌گیرد و تمایلی به این وضعیت ندارند. یکی از اصلی‌ترین دلایلی که اسراییل را این اقدامات آتش‌افروزانه اخیر وا داشته، مشکلات داخلی در سرزمین‌های اشغالی است. نفتالی بنت و بنی گانتز، چون چهره‌های جدیدی در عرصه سیاست به حساب می‌آیند با شرایط جدیدی نیز روبرو شده‌اند. پیش از آن‌ها بنیامین نتانیاهو که چهره کاریزماتیکی به حساب می‌آمد هم می‌توانست افکار عمومی در داخل را قانع کند و هم با مهارت‌های سیاسی‌اش قادر بود، مانع از فشار‌های بین‌المللی علیه رژیم صهیونیستی شود. اکنون، اما در نبود او خلأ ایجاد شده و تل‌آویو قصد دارد با تهدید‌های دروغین و آتش‌افروزی‌های کوچک برای خود اعتبار بخرد.

آن‌ها می‌دانند که قادر به عملی کردن تهدیدهای‌شان نظیر آنچه علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح کردند، نیستند و آگاهند که وقتی موشک سرگردان در نزدیکی تاسیسات هسته‌ای دیمونا فرود می‌آید، یعنی در هر زمان و در هر مکانی تیر‌های غیبی می‌توانند منافع حیاتی و استراتژیک اسراییل را تهدید کنند. آن‌ها از سال ۲۰۰۶ میلادی برتری نظامی خود را از دست دادند، زمینگیر شدند و دیگر توان برخاستن از زمین را پیدا نمی‌کردند. تا پیش از آن، رژیم صهیونیستی قادر بود هر زمان که اراده می‌کند عملیات‌های بزرگی را ترتیب دهد، اما پس از جنگ ۳۳ روزه آن‌ها با وضعیت جدیدی روبرو شدند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین