روز گذشته مراسم تنفیذ سیدابراهیم رئیسی برگزار شد تا او بر اساس بند نهم اصل ۱۱۰ قانون اساسی پس از تنفیذ از سوی مقام رهبری، بهطور رسمی بهعنوان سیزدهمین رئیسجمهور ایران بتواند انجام وظیفه کند.
روزنامه شرق؛ به این بهانه مروری بر تمام تنفیذهای ریاستجمهوری در تاریخ ۴۳ ساله جمهوری اسلامی ایران کرده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
چند روز پس از پیروزی انقلاب، یعنی ۱۶ بهمن ۵۷، مهندس مهدی بازرگان با حکم رهبر فقید انقلاب مسئولیت ریاست دولت موقت را بر عهده گرفت؛ در مراسمی که در محل آمفیتئاتر مدرسه علوی برگزار و حکم نخستوزیری به بازرگان داده شد. حکم و فرمان نخستوزیری که با اتفاق آرای شورای انقلاب و تصویب امام خمینی (ره) صادر شده بود، از سوی اکبر هاشمیرفسنجانی قرائت شد.
امام خمینی در حکم نخستوزیری، مهندس بازرگان را موظف به انجام رفراندوم تغییر نظام به جمهوری اسلامی، تشکیل مجلس مؤسسان برای تصویب قانون اساسی، برگزاری انتخابات مجلس شورا طبق قانون اساسی جدید و انتخاب هیئت وزیران بدون درنظرگرفتن روابط حزبی کرد. در قسمتی از این حکم آمده بود: «جناب آقای مهندس مهدی بازرگان بنا به پیشنهاد شورای انقلاب، بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده است و به موجب اعتمادی که به ایمان راسخ شما به مکتب مقدس اسلام و اطلاعی که از سوابقتان در مبارزات اسلامی و ملی دارم، جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و وابستگی به گروهی خاص، مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم...».
بازرگان هم پس از قرائت حکم گفت: «خدای بزرگ را شکر میکنم که چنین اعتبار و حسن شهرتی که بههیچوجه اهلیت و لیاقت آن را نداشتم، به من ارزانی داشته و همین موهبت الهی باعث شده که آیتالله، ابراز اعتماد و ارجاع چنین مأموریتی را به بنده عنایت بفرمایند و همچنین تشکر از ملت ایران میکنم». البته بیش از ۹ ماه طول نکشید که مهدی بازرگان بعد از مشکلات فراوانی که بر سر راهش به وجود آمد، عطای نخستوزیری را به لقایش بخشید و استعفا داد.
پس از دولت موقت، ابوالحسن بنیصدر در پنجم بهمن سال ۵۸ توانست با کسب ۱۰میلیونو۷۰۹هزارو ۳۳۰ رأی معادل با ۷۵.۶ درصد آرا پیروز نخستین انتخابات ریاستجمهوری شود. چند روز بعد یعنی در تاریخ ۱۵ بهمن نیز حکم ریاستجمهوری به او داده شد.
در متن حکم امام آمده بود: «بر اساس آنکه ملت شریف ایران با اکثریت قاطع جناب آقای دکتر سیدابوالحسن بنیصدر را به ریاستجمهوری کشور جمهوری اسلامی ایران برگزیدهاند و بر حسب آنکه مشروعیت آن باید به نصب فقیه جامعالشرایط باشد، اینجانب به موجب این حکم، رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به این سمت منصوب نمودم؛ لکن تنفیذ و نصب اینجانب و رأی ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی اسلامی ایران». البته دولت بنیصدر هم نتوانست تا پایان دورهاش به کار خود ادامه دهد و بنیصدر در تاریخ ۳۱ خرداد سال ۶۰ مجلس رأی عدم کفایت به او داد و او نیز چندی بعد به فرانسه رفت.
پس از عزل بنیصدر، دومین انتخابات ریاستجمهوری در دوم مرداد ۱۳۶۰ برگزار شد و رجایی در رقابت با سیدعلیاکبر پرورش، عباس شیبانی و حبیبالله عسگراولادی موفق شد با کسب ۱۲میلیونو۷۷۰هزارو ۵۰ رأی معادل ۹۰ درصد آرا از مجموع ۱۴میلیونو۵۷۳هزارو ۸۰۳ رأی، پیروز انتخابات شود.
او که پیش از ریاستجمهوری نخستوزیر بنیصدر بود، کم اختلاف با نخستین رئیسجمهور ایران نداشت. مراسم تنفیذ او در تاریخ ۱۱ مرداد همان سال برگزار شد و در بخشی از حکم امام در تنفیذ رجایی آمده بود: «.. بهرغم تبلیغات دشمنان خارج و داخل، با اکثریت قاطع افزون از دوره سابق، جناب آقای محمدعلی رجایی -ایده الله تعالی- را به ریاستجمهوری کشور اسلامی ایران برگزیده و این مسئولیت بزرگ و بار سنگین را بر عهده او گذاشته است و، چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه، ولی امر باشد، اینجانب رأی ملت شریف را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاستجمهوری اسلامی ایران منصوب نمودم».
رجایی هم دولت نیمهتمامی داشت و او به همراه نخستوزیرش یعنی محمدجواد باهنر در هشتم شهریور سال ۶۰ به دست نیروهای منافقین به شهادت رسیدند. بعد از این حادثه شورای موقت ریاستجمهوری متشکل از اکبر هاشمیرفسنجانی، رئیس مجلس شورای ملی و سیدعبدالکریم موسویاردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور، تشکیل شد و به پیشنهاد این شورا و تصویب مجلس، در ۱۱ شهریور محمدرضا مهدویکنی به نخستوزیری رسید و در این مقطع بار دیگر شاهد یک دولت موقت دیگر بودیم.
هشتم شهریور سال ۶۰ بود که بعد از چند دولت ناتمام سومین انتخابات ریاستجمهوری در تاریخ دهم مهر برگزار شد و آیتالله سیدعلی خامنهای توانست با کسب ۱۵میلیونو۹۰۵هزارو ۹۸۷ رأی (۹۵ درصد آرا) پیروز انتخابات شود و پس از تشکیل دولت ایشان، دولت موقت مهدویکنی به کار خود پایان داد. روز ۱۷ مهرماه مراسم تنفیذ حکم آیتالله خامنهای برگزار شد. در این مراسم، سیداحمد خمینی متن نامههای وزیر کشور و شورای نگهبان را مبنی بر اعلام صحت انتخابات قرائت کرد و سپس متن حکم امام خمینی درباره تنفیذ انتخابات را برای حاضران خواند.
در بخشی از این حکم آمده بود: «اینجانب به پیروی از ملت عظیمالشأن و با اطلاع از مقام و مرتبت متفکر و دانشمند محترم جناب حجتالاسلام آقای سیدعلی خامنهای –ایدهالله تعالی- رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاستجمهوری اسلامی ایران منصوب نمودم و رأی ملت مسلمان متعهد و تنفیذ آن محدود است به اینکه ایشان به همان نحو که تاکنون خدمتگزار اسلام و ملت و طرفدار قشر مستضعف و بهحکم قرآن کریم اَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ بودهاند، از این پس نیز به همان تعهد باقی باشند و از طریق مستقیم انسانیت و اسلام انحراف ننمایند که انشاءاللّه نمینمایند...».
آیتالله خامنهای بار دیگر در تاریخ ۲۵ مرداد سال ۶۴ در رقابت با عسگراولادی و سیدمحمود کاشانی با کسب بیش از ۱۲ میلیون آرا به پیروزی رسید. این دوره از ریاستجمهوری در کوران جنگ گذشت. حکم تنفیذ در ۱۳ شهریور همان سال از سوی امام به ایشان داده شد.
در بخشی از آن حکم آمده بود: «بحمدالله تعالی با تأییدات خداوند متعال -جل و علا- و دعای خیر حضرت، ولی الله الاعظم -روحی لمقدمه الفداء- چهار سال ریاستجمهوری اسلام با خیر و سلامت و قدرت و عظمت سپری شد و ملت بزرگ و شجاع ایران با همه توطئهها و تبلیغات دشمنان اسلام که برای اطفای نور خدا و اسلام بزرگ و از صحنه خارجنمودن ملت شریف و مجاهد، دست در دست یکدیگر نهاده بودند، به مبارزه برخاست و نیز توطئههایی را که برای جلوگیری از سیل خروشان و اراده آهنین مؤمنین مظلوم در طول تاریخ که میرود کاخهای ستم سیاه و سرخ را فروریزد و فریاد حقطلبانه این ملت مظلوم، محرومان و غارتزدگان پهناور زمین را به خروش درآورد، با قدرت خنثی نمود».
پنجمین انتخابات ریاستجمهوری همزمان بود با همهپرسی بازنگری قانون اساسی که در تاریخ ششم مرداد سال ۶۸ برگزار شد. این انتخابات، حدودا دو ماه پس از فوت امام انجام شد؛ زمانی که دیگر آیتالله خامنهای به رهبری برگزیده شده بود. هاشمیرفسنجانی در رقابت با عباس شیبانی با کسب ۹۴ درصد آرا پیروز انتخابات شد.
دولت اول هاشمی در شرایطی روی کار آمد که مشکلات بهجامانده از جنگ بهشدت مشهود بود و هاشمی درعین حال که فضای سیاسی را مسدود کرد، اما کوشید تا اولویت دولتش سازندگی باشد. او در تاریخ ۱۲ مرداد ۶۸ از سوی رهبر جدید انقلاب، آیتالله خامنهای تنفیذ شد.
در بخشی از حکم او آمده بود: «خدا را شکر که اراده و رأی ملت عزیز، بار سنگین امانت و مسئولیت الهی را بر دوش توانای مردی بزرگ از فرزندان اسلام و حوارییّن امام عظیمالشأن (قدسسره)، عالمی مجاهد و فقیهی اسلامشناس و سیاستمداری هوشمند و مدیری دردآشنا و دلسوز قرار داد. شخصیتی که پرونده تلاشش در راه خدا و مجاهدتش برای حاکمیت دین و اعلای کلمه اسلام، حتی پیش از نخستین روزهای شروع نهضت آغاز شده و سرگذشت رنجها و سختیها و فعالیتهای کمنظیر را در خود گنجانیده است. چهره موجهی که به برکت حرکت در صراط مستقیم انقلاب، همواره امین امام (قدس سره) و محبوب امت بوده و انشاءاللّه از این پس نیز خواهد بود...».
هاشمی در خاطرات روزانه خود در روایت آن روز نوشته است: «تا ساعت هشتونیم در خانه بودم. در گزارشها بوی درگیری نظامی به خاطر تهدید جان گروگانهای آمریکایی در منطقه به مشام میرسد. ناوگان جنگی آمریکا مأمور مدیترانه و خلیج فارس شدهاند. به بیت امام و سپس به حسینیه جماران برای مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری رفتم. جلسه باشکوهی بود. گزارش وزیر کشور و شورای نگهبان و حکم آیتالله خامنهای توسط احمد آقا خوانده شد. سپس من صحبت کردم و سپس آیتالله خامنهای. از صبح دچار التهاب معده و تب بودم. تا عصر استراحت کردم، حالم بهتر شد. شب به خاطر میهمانهای فراوان از بستگان نتوانستم استراحت کنم. حاجیه والده هم از مشهد برگشتهاند و فردا عازم نوقاند. به خاطر شلوغی خانه نماندند و به منزل اخوی محمد رفتند».
هاشمی بار دیگر در سال ۷۲ در انتخابات ریاستجمهوری به پیروزی رسید؛ اینبار در رقابت با عبدالله جاسبی، رجبعلی طاهری و احمد توکلی. گفته میشود تنها رقیب جدی او توکلی بود که به سیاستهای هاشمی نقد میکرد و درعینحال به نظر میرسد که این دوره از انتخابات را میتوان سرآغاز رقابتیشدن انتخابات ریاستجمهوری در ایران دانست که در دوره بعدش به اوج خود رسید؛ باری مراسم تنفیذ هاشمی در این دوره در تاریخ ۱۲ مرداد ۷۲ برگزار شد و در حکم مقام معظم رهبری آمده بود:
«اینجانب ضمن تبریک به ملت عزیزمان برای این حُسنِ انتخاب و با معرفت به مقام و مرتبت والای شخصیت برجسته و چهره منور نظام جمهوری اسلامی و رکن رکین انقلاب و بازوی توانا و زبان گویای آن، جناب آقای هاشمیرفسنجانی دامعُلاه، رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به ریاستجمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم. بدیهی است که تنفیذ اینجانب نیز مانند رأی ملّت، تا زمانی است که ایشان در همان صراط مستقیم و منهاج قویمی قدم برمیدارند که سالهای عمر بابرکت خود را در طی مراحل نورانی آن گذرانیدهاند؛ یعنی راه دفاع از اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآله و مجاهدت برای تحقق حاکمیت کامل قرآن و عمل به شریعت و حمایت از محرومان و مستضعفان و کوشش برای ریشهکنکردن فقر و تبعیض و استقرار عدالت اجتماعی و تمسک به اصول پایدار انقلاب اسلامی که البته همواره چنین خواهد بود».
انتخابات دوم خرداد سال ۷۶ بیتردید یکی از مهمترین انتخاباتها در تاریخ نظام جمهوری اسلامی است؛ انتخاباتی که نقشآفرین اصلیاش نسل جدیدی بودند که مطالباتی از جنس توسعه سیاسی را دنبال میکردند. علاوه بر این سطح رقابت هم بهشدت بالا بود و حالا دیگر یک رقابت تمامعیار میان علیاکبر ناطقنوری بهعنوان نماینده کامل جناح راست و سیدمحمد خاتمی بهعنوان نماینده جناح مقابل که کمکم با عنوان اصلاحطلبان شناخته میشد، درگرفت.
خاتمی با رأی قاطع مردم در انتخابات پیروز و دوران اصلاحات آغاز شد. او در تاریخ ۱۲ مرداد ۷۶ تنفیذ شد و در بخشی از حکم مقام معظم رهبری در تنفیذ خاتمی آمده بود: «اکنون بار دیگر مسئولیت بزرگ ریاستجمهوری با اکثریتی قاطع بر دوش مردی روحانی و کارآزموده و انقلابی و اهل دانش و معرفت قرار یافته و یکی از تربیتشدگان حوزه معرفت دینی قدرت اجرائی را در کشوری به دست گرفته است که به برکت ایمان و دینباوری عمیق مردمش، پرچمدار نظام دینی و مفتخر به اجرای احکام اسلامی است...».
خاتمی در سال ۸۴ در شرایطی که تمایل نداشت بار دیگر در انتخابات نامزد شود، در نهایت با اصرار طیفهای مختلف مردمی نامزد شد و گفت «آمدهام با تکیه بر همان عهد پیشین». البته انتقادهایی هم به خاتمی میشد؛ ازجمله مواضعش در جریان ماجرای کوی دانشگاه. به هر روی او بار دیگر انتخاب شد و مراسم تنفیذش در تاریخ ۱۲ مرداد سال ۸۰ در حسینیه امام خمینی برگزار شد.
مقام معظم رهبری در آن مراسم گفتند: «رئیسجمهور محترم را به یاد خدا و اغتنام فرصت زودگذر و اخلاص در عمل توصیه میکنم و قدردانی از ملت، و مراقبت از منافع ملی، و اولویتدادن به نیاز قشرهای مستضعف و گرامیشمردن ارزشهای والای دین و انقلاب را به ایشان متذکر میگردم». او همچنین گفت: «به اعتقاد من، امروز قویترین کار این است که به مسائل اقتصادی و مسئله معیشت و در رأس همه، مسئله اشتغال به جدیت پرداخته شود».
محمود احمدینژاد یک چهره ناشناخته که مهمترین مسئولیتش شهرداری تهران آن هم برای دورهای محدود بود، در میان تعدد نامزدهای اصلاحطلب و اختلافهای درونجناحی آنها توانست ناگهان پیروز انتخابات شود. حضور احمدینژاد در عالم سیاست حتما فصل جدیدی از رخدادها را رقم زد که تا امروز هم نتایجش ادامه دارد. او در دوره اولش کاملا با اصولگرایان همراه بود؛ به نحوی که همه اصولگرایان بدون هیچ اختلافنظری از تمام تصمیمات احمدینژاد حمایت مطلق میکردند؛ شرایطی که در دوره دوم ریاستجمهوریاش تغییر کرد.
مراسم تنفیذ او در روز چهارشنبه ۱۲ مرداد سال ۸۴ برگزار شد. در بخشی از حکم او آمده بود: «اکنون به برکت الطاف کریمانه حضرت حق -جلت الائه- و دعای مستجاب حضرت، ولی الله الاعظم روحی فداه، همت مردم عزیز، دور تازهای از مدیریت را در کشور ما رقم زده و میدان را برای تلاشی نو و مدیرانی تازهنفس، گشوده است».
دوره دوم احمدینژاد در شرایطی آغاز شد که اعتراضهایی به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری وجود داشت. از طرفی این دوره را میتوان آغاز جدایی احمدینژاد از اصولگرایان دانست و مشاهده کرد اصولگرایانی که تمامقد از او حمایت میکردند و باعث رویکارآمدنش بودند، حالا دیگر از او و اطرافیانش بهعنوان «جریان انحرافی» یاد میکردند.
احمدینژاد در ۱۲ مرداد ۸۴ تنفیذ شد که در بخشی از حکم تنفیذش آمده بود: «رأی قاطع و بیسابقه مردم به رئیسجمهور منتخب و محترم، رأی به ویژگیهایی است که کارنامه چهارساله دولت نهم بدانها زینت یافته است و سمت و سوی گرایشهای اکثریت بیچونوچرای ملت را آشکار میسازد. این، رأی به گفتمان پربرکت و عزتمدار انقلاب اسلامی است؛ رأی به استکبارستیزی و ایستادگی شجاعانه در برابر سلطهطلبان بینالمللی است؛ رأی به مبارزه با فقر و فساد و تبعیض و مبارزه با اشرافیگری است؛ رأی به سادهزیستی و نزدیکی با مردم و غمگساری از ضعیفان و مستضعفان است؛ رأی به کار و تلاشِ بیوقفه و خستگیناپذیر است».
این مراسم غایبهای مهمی داشت؛ ازجمله هاشمیرفسنجانی، هاشمیشاهرودی، ناطقنوری، محسن رضایی، محمدباقر قالیباف، سیدمحمد خاتمی، حسن خمینی، حسن روحانی و....
در انتخابات سال ۹۲ اصلاحطلبان با تمام قوا پشت حسن روحانی ایستادند و او توانست در میان نامزدهای متعدد اصولگرایان پیروز انتخابات شود. بیشترین انرژی دولت روحانی در دوره اول به بحث حلوفصل مسئله هستهای در مذاکره با شش قدرت جهانی گذشت که در نهایت نتیجهاش انعقاد توافقنامه برجام بود که البته بسیاری از طیفهای اصولگرایان با آن مخالف بودند.
مراسم تنفیذ روحانی در تاریخ ۱۲ مرداد ۹۲ برگزار شد که در حکم تنفیذ آمده بود: «اکنون که رأی قاطع ملت ایران شخصیتی دانشمند و کارآزموده میدانهای گوناگون و دارای سوابق جهادی متعدد و مفتخر به حضور در مسئولیتهای دینی و سیاسی را به مدیریت اجرائی کشور، برگزیده است، اینجانب نیز به پیروی از آنان و همراه با تبریک به ایشان، رأی ملت را تنفیذ و جناب حجهالاسلام آقای دکتر حسن روحانی را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم».
روحانی بار دیگر توانست با رأیی بیش از دوره اول به پیروزی برسد که البته رضایت عمومی در دوره دومش نسبت به دوره اول بهشدت کاهش یافت. با رویکارآمدن ترامپ در آمریکا و خروج این کشور از برجام، بیبرنامگیهای دولت، فشارهای طیفهای سیاسی تندرو داخلی و البته نابسامانی وسیع اقتصادی، مردم در تمام ابعاد نسبت به دولت انتقادهای مهمی وارد کردند.
روحانی در تاریخ ۱۲ مرداد ۹۶ تنفیذ شد و در بخشی از حکمش آمده بود: «اینجانب به پیروی از گزینش ملت ایران، رأی آنان را تنفیذ و دانشمند محترم جناب حجه الاسلام آقای دکتر حسن روحانی را به ریاستجمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم و با دعا برای موفقیت ایشان، مؤکدا توصیه میکنم که این منصب خطیر را وسیلهای برای کسب رضای الهی و ذخیرهای برای هنگامه لقاء پروردگار قرار دهند و همت خود را متوجه استقرار عدالت و جانبداری از محرومان مستضعف و اجرای احکام اسلام ناب و تقویت وحدت و عزت ملی و توجه به توانمندیها و ظرفیتهای عظیم کشور و صراحت در بزرگداشت ارزشها و مبانی انقلاب اسلامی نمایند و مطمئن باشند که ملت غیور و شجاع، خدمتگزاران کشور را در دشواریها و در مقابله با زورگوییها و زیادهخواهیهای استکبار تنها نخواهد گذاشت».
رهبری در این حکم بر ضرورت توجه دولت به اقتصاد مقاومتی هم تأکید کردند و آوردند: «لازم میدانم بار دیگر درباره اجرای برنامه اقتصاد مقاومتی و توجه ویژه به موضوع اشتغال و تولید داخلی تأکید کنم و یادآوری نمایم که رأی ملت و تنفیذ آن، موکول به حفظ و رعایت تعهد به صراط قویم و مستقیم اسلامی و انقلابی است».
دولت روحانی هم تمام شد تا در نهایت یک نیروی کاملا اصولگرا به نام سیدابراهیم رئیسی انتخاب شود؛ انتخاباتی که براساس آمار رسمی با اقبال پایین مردمی مواجه شد. رئیسی حتما مشکلات بسیاری پیشرو دارد؛ از ساماندادن به اوضاع اقتصادی، حل مشکل هستهای ایران در قالب احیای برجام، بازگرداندن سرمایه اجتماعی نظام سیاسی، حل مشکلات عظیم توسعهای ازجمله بیآبی و.... او در تاریخ ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ تنفیذ شد و در بخشی از حکم تنفیذش آمده است:
«امروز میهن عزیزمان تشنه خدمت و آماده حرکت جهشی در همه عرصهها و نیازمند مدیریتی باکفایت و جهادی و دانا و شجاع است که بتواند توانمندیهای آشکار و نهفته ملت بهویژه جوانان را که بسیار فراتر از مشکلات است، بسیج کرده و به میدان کار و تلاش سازنده آورد؛ موانع را از سر راه تولید بردارد؛ سیاست تقویت پول ملی را بهجد دنبال کند و قشرهای متوسط و پایین جامعه را که سنگینی مشکلات اقتصادی بر دوش آنها است، توانمند سازد؛ مدیریتی که با مشی فرهنگی خردمندانه، مسیر اعتلای مادی و معنوی ملت ایران را هموار کرده، حرکت کشور به سمت جایگاه شایستهاش را شتاب بخشد».
سیداصولگرا