طرح راهبردی انتقال نفت خام از گوره (شمال بوشهر) به جاسک (شرق هرمزگان) از طریق احداث خط لوله با ظرفیت یک میلیون بشکه در روز، شامل ساخت خط لوله ۴۲ اینچ به طول تقریبی هزار کیلومتر، پنج تلمبهخانه، ۲۰ مخزن ۵۰۰ هزار بشکهای به ظرفیت کل ۱۰ میلیون بشکه و تأسیسات دریایی برای صادرات نفت خام است. بر اساس این طرح بناست روزانه یک میلیون بشکه نفت از گوره از طرق لوله به جاسک منتقل و از آنجا صادر شود.
به گزارش میزان، رئیس دولت دوازدهم در حالی ۵ تیر ۱۳۹۹ در خلال برنامه افتتاح هفتگی طرحهای مهم و ملی، دستور آغاز رسمی عملیات احداث خط لوله انتقال نفت گوره-جاسک و پایانه صادراتی سواحل مکران به منظور انتقال روزانه یک میلیون بشکه نفت خام به پایانه جاسک را صادر کرد که این طرح عملاً از سال ۱۳۹۲ مطرح و پنج سال معطل مانده بود، اما درست همزمان با خروج یکجانبه رژیم آمریکا از قرارداد موسوم به برجام، حکم انتصاب مدیرعامل جدید شرکت مهندسی و توسعه نفت نیز امضا و پروژه گوره جاسک وارد فاز جدی اجرایی شد؛ بنابراین این پروژه قدمتی هشت ساله دارد، اما از سه سال قبل به صورت جدی در دستور کار قرار گرفته و این روزها زمزمه افتتاح فاز نخست آن به گوش میرسد.
به بهانه رسیدن نفت خام از گوره به جاسک با طی مسیر هزار کیلومتری که از حدود ۲ ماه قبل، فرایند تزریق نفت خام به این خط لوله آغاز شده بود، با تورج دهقانی مدیرعامل شرکت مهندسی و توسعه نفت به عنوان مدیر عامل یکی از شرکتهای توسعه محور درشرکت ملی نفت ایران به گفتگو نشستیم. در ادامه این مصاحبه بیش از یک ساعته را میخوانید:
از آنجا که طرح انتقال نفت گوره به جاسک یک طرح راهبردی و ملی است در ابتدا خیلی کوتاه راجع به فلسفه ورود به این طرح بفرمائید؛ اینکه از چه زمانی شروع شد و چه عواملی باعث شد تا ما به این سمت حرکت کنیم؟
در مورد فلسفه این طرح زیاد صحبت شده است، ولی پس از سالهای جنگ، با توجه به مسائل و مشکلاتی که وجود داشته است از جمله بمباران خارک به عنوان شریان حیاتی اقتصاد کشور، سیاستهای کلی کشور همواره این بوده که مبدا صادراتی نفت را به گونهای از دسترس تهدیدها دور کند لذا بحث انتقال و صادرات نفت خام از شرق تنگه هرمز، از آن زمان مطرح بود.
باز هم بر اساس اطلاعات کلی که بنده دارم، کار احداث خط لوله محرم هم همان موقع با همین هدف، شروع شد، ولی بعدا به هر دلیلی نیمه کاره ماند و متوقف شد و این موضوع دیگر با جدیت پیگیری نشد.
پس پیشینه طرح، پیشینه با قدمتی است و هدف هم بیشتر بحث تهدید زدایی و تمرکززدایی از مبدا صادرات نفت بود.
بله، هم بحث تهدید زدایی بود و هم علاوه بر آن بحث تنوع بخشی بوده است. ضمن اینکه در طول زمان، کشورهای دیگر منطقه هم برای اینکه بخش بیشتری از نفت شان را از جای دیگر صادر کنند اقدام به این کار کردند؛ یک زمانی بیش از نیمی از نفت صادراتی دنیا از تنگه هرمز عبور میکرد، اما الان این رقم به حدود ۲۰ یا کمتر از ۲۰ درصد رسیده است.
یعنی کاهش وابستگی صادرات نفت دنیا به تنگه هرمز.
بله، به هر حال مسائل ژئوپولتیک و ژئواکونومیک برای کشورهای مختلف مهم است؛ شما در دنیای رقابتهای انرژی به خصوص در سالهای پیش رو که رقابت عرضه، شدیدتر خواهد بود باید بتوانید مزیتهای بهتری را برای خودتان خلق کنید.
در کل اگر بخواهم به سؤال شما که فرمودید فلسفه و پیشینه این طرح چه بوده برگردم باید عرض کنم که اولا فلسفه احداث به چندین دهه قبل برمی گردد و ثانیا به قول شما از جنس تهدید زدایی و تنوع بخشی به مبادی صادرات بود.
در مصاحبهای گفته بودید که باید در فضای امروز، مشوقهایی برای خریدار در نظر گرفت تا آنها از ما نفت خریداری کنند؛ این مهم چه تأثیری در حرکت به سمت این پروژه داست؟
شما با این کار دو هزار کیلومتر از مسیر تردد کشتیها و نفتکشها را کم میکنید (هزار کیلومتر رفت و هزار کیلومتر برگشت) که این خود هزینه تردد و کشتیرانی را تا حد قابل قبولی برای خریدار کاهش میدهد. وقتی هزینه کاهش پیدا میکند شما میتوانید خریدار را راحتتر جذب کنید. وقتی یک کشتی میخواهد این مسیر را تردد کند، هزینه بیمهاش A میشود و وقتی میخواهد آن مسیر را برود هزینه بیمهاش A+B میشود؛ شما وقتی offer (تشویق) بهتر را پیشنهاد میدهی، هزینه بیمه اش هم کاهش پیدا میکند و جذابیت بیشتری به همراه خواهد داشت.
البته این مطالب را به لحاظ مفهومی عرض میکنم، طرح آنقدر از مسائل و مباحث راهبردی ویژهای برخوردار است که شاید این مسائلش کمتر مورد بحث باشد.
مایلم درباره تأثیر صادرات نفت از منطقه دریای عمان بجای خلیج همیشه فارس، در بازاریابی بینالملل توضیح دهید.
بله طبیعتاً نقش مثبتی خواهد داشت. متأسفانه ما یک کشوری هستیم که اقتصادمان بهشدت وابسته به نفت شده است؛ البته در سالهای اخیر به دلیل تحریمهای نفتی این وابستگی کمتر شد، ولی در هر حال نفت نقش پررنگی در اقتصاد ما داشته است و شاید بعضی جاها نتوانستیم به خوبی از فرصت نفت استفاده کنیم.
به اعتقاد بنده بهترین مسیر برای دستیابی به یک اقتصاد غیرنفتی و متنوع استفاده از نفت است، نفت بهترین فرصت است تا به اقتصاد نفتی برسیم، این حرف یعنی چه؟ یعنی سهم نفت در اقتصاد ما بزرگ است و این میتواند مجال بسیار خوبی برای سرمایهگذاری و عرضه کالاهای تولیدکنندگان مختلف و تولید محصولات بیشتر در حلقههای پائیندست و تسخیر مارکتها و بازارهای بیشتری در دنیا باشد.
این منوط به این نیست که ما خام فروشی نداشته باشیم؟
همه اینها باید دیده شود، هر موضوعی را لزوماً نباید در مقابل موضوع دیگری قرار دهیم، فکر میکنم یکی از مسائلی که ما را از دستیابی به یک هدف جامع و مشترک دور میکند، خیر و شر نگاه کردن به همه موضوعات است.
حجم ذخایر ما آنقدر زیاد است که به اعتقاد من ظرفیت تولیدیای که داریم اصلاً متناسب با حجم و ذخایر ما نیست، ظرفیت تولید نفت و گازمان باید بیشتر از اینها باشد که در این رابطه باید چند کار را همزمان انجام دهیم. وقتی میگوییم ظرفیت تولید را افزایش دهیم این لزوماً به معنی این نیست که خام فروشی کنیم، آن یک مقوله است و این یک مقوله دیگر است.
شما میتوانید متناسب با اهداف کلان، برای اینکه سهم بیشتری در بازار بینالمللی نفت و اوپک داشته باشید ظرفیت تولید را قوی نگهدارید، ولی همهچیز این نیست بلکه شما میتوانید متناسب با که به شدت و شتابان در حال توسعه حلقههای مختلف در زنجیره پتروشیمی است به بخش بیشتری از این مارکت دست پیدا کنید، وقتی داشته باشید معنی آن این است که صنایع پتروشیمی و پایین دستی را توسعه بدهید، ولی اولین لازمه توسعه صنایع پتروشیمی افزایش ظرفیت تولید است، تا میگوییم ظرفیت تولید همه نگاهها به سمت خام فروشی میرود در صورتی که این چنین نیست.
از توضیح شما این برداشت حاصل میشود که هدف از انتقال روزانه یک میلیون بشکه نفت از گوره به جاسک، صرفاً صادرات آن نیست بلکه این اقدام منجر به توسعه منطقه جاسک و مکران خواهد شد. درست گفتم؟
دقیقاً همینطور هست. جنوب شرق کشور کمتر توسعه یافته است، بهخصوص سیستان و بلوچستان و سواحل مکران؛ یکی به دلیل اینکه از مخازن نفت و گاز و ذخایر نفتی دور است، اما یک مزیت بزرگ دارد که سواحل بالای هزار کیلومتری در آنجاست، این سواحل به جهات مختلف از جمله گردشگری و اکوسیستم خاصی که دارد و به لحاظ دسترسی به آبهای عمیق و دسترسی راحتتر و کم هزینهتر به بازارهای جنوب شرق آسیا و از آن طرف به مارکت دیگر، یک فرصت است که نتوانستیم از این فرصت به خوبی بهرهبرداری کنیم بهرغم اینکه همیشه در برنامههای کلان و فرمایشات حضرت آقا و سیاستهای ابلاغی ایشان به کرات راجع به سواحل مکران و لزوم توسعه آن صحبت شده و حتی در بحث سرفصل زمینههای همکاری قرارداد ۲۵ ساله با چین یکی از آیتمها تأکید بر توسعه سواحل مکران است. پس طرح راهبردی گوره-جاسک پیشزمینه رونق منطقه جاسک و مکران است.
این توجه نشان میدهد که اینجا یک ظرفیت بسیار خوبی برای کشور است، ضمن اینکه وزارت نفت از سالها پیش که این برنامه را در دست اجرا داشته ۵۰۰۰ هزار هکتار زمین را در منطقه کوه مبارک تحصیلکرده که وقتی به طرح نقشه جامع آن منطقه نگاه میشود چندین طرح پالایشگاهی و پتروشیمی در آن منطقه پیشبینی شده است بنابراین هدف از اجرای این طرح الزاماً انتقال نفت خام از گوره به جاسک و صادرات و خام فروشی نیست و این موضوع در طرح جامعی که به آن اشاره شد دیدهشده و نقشههایش هم موجود است والان در این زمین این مخازن برقرار میشود.
چه اشکال دارد شما هزار کیلومتر لوله را به آنجا میبرید، هم میتوانید ظرفیت و توانمندی صادراتی خودتان را افزایش دهید و هم میتوانید بستری برای توسعه صنایع پائیندستی فراهم کنید، طبیعی است که اگر ما اصول و مبانی توسعه یکپارچه و توسعه پایدار را رعایت کنیم، توجه به مسائل اجتماعی، مسائل زیستمحیطی و دیگر مسائل را دقیق و یکپارچه داشته باشیم این حجم از سرمایهگذاری که الآن شده و طبیعتاً طی سالهای آینده در بخشهای پائیندستی تشدید خواهد شد بهراحتی میتواند ایجاد درآمد ملی بیشتری در آن منطقه و سرریزهای اجتماعی برای مردم محروم منطقه و توسعه پایدار و درآمد و رفاه بیشتری برای آنها ایجاد کند.
برای این طرح راهبردی حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان اعتبار تخصیص داده شده است؛ اگر صحیح هست بگویید به چه میزان هزینه پروژه به سرانجام رسیده است؟
بله تقریباً همین میزان تخصیص اعتبار داشتیم، اما با حدود ۷۵ درصد اعتبار پیش بینی شده، کار را تمام کردیم و حدود ۲۵ درصد صرفهجویی در هزینه برآورد شده داشتیم.
محل تأمین این رقم از همان سهم ۱۴.۵ درصدی وزارت نفت از محل فروش نفت است که هر ساله در بودجه پیشبنی میشود؟
اعتبار این طرح از محل تسهیلات صندوق توسعه ملی است.
بعضاً شنیده میشود که «خب که چی این همه هزینه برای یک طرح»، پاسخ حضرتعالی به این شبهه چیست؟
خیلی از پارامترها میتواند در پاسخ به این سؤال تأثیر داشته باشد، ما میتوانیم با اقدامات تکمیلیمان، انجامش یا انجام ندانش یا بد انجام دادنش، میزان صرفه اقتصادی طرح را به شدت کم و زیاد کنیم.
اولاً اعتبار مصوب طرح معادل حدود ۲ میلیارد دلار است، اما محاسبات نشان میدهد هزینه تمامشده حدود سیصد میلیون دلار کمتر میشود و این یعنی سیصد میلیون دلار صرفهجویی ارزی البته این اعداد نهایی نیست و نیاز به محاسبه دقیقتر دارد، ثانیاً اگر این کار را امروز نمیکردیم فردا دیرتر از الآن بود، فرض کنید ما شرایط تحریم را نداریم و در موقعیتی هستیم که خریداران زیادی از فروشندگان کثیری نفت مطالبه میکنند و بازار به سمت رقابتی پیش برود، شواهد نشان میدهد که جهان و دهههای پیش رو، به دلیل انرژیهای جایگزین و به دلیل مسائل مختلف با تعداد عرضهکنندگان زیاد و تقاضاکنندگان کمتر مواجه خواهیم بود، این یعنی چه؟ یعنی رقابت بیشتر.
در رقابت بیشتر شما باید چه کار کنید؟ باید مزیت رقابتی برای خودت خلق کنید، یعنی جذابیتی ایجاد کنید که خریداران در عرصه رقابت ترجیح بدهند به سمت شما بیایند طبیعتاً شرق تنگه هرمز به لحاظ این مسائل هم به لحاظ فاصله و مسیر و هم به لحاظ چالشهایی که به آن اشاره شد در این منطقه میتواند ریسک کمتری برای شرکتهای کشتیرانی و حمل ایجاد کند و از این منظر میتواند تاثیراقتصادی هم داشته باشد و این خط لوله راهبردی میتواند سر آغازی برای همه این مواردی که عرض کردم باشد.
شما فرض کنید ما نفت را برسانیم آنجا و هرازگاهی بخشی از نفتمان را هم از آنجا صادر کنیم، این میشود حداقل استفاده اقتصادی از آن طرح، آیا منفعت دارد؟ بله دارد، حالا به این بخش پائیندستی را اضافه کنید؛ اگر آنجا شما هرچه سریعتر صنایع پالایشگاهی و پتروشیمی را راهاندازی کنید معنیاش این است که ارزش اقتصادی و بازدهی اقتصادی کل مجموعه بهشدت افزایش پیدا میکند، وقتی خوراک (نفت خام) به آنجا برسدکه خداروشکر رسید میتوان با آن صدها موقعیت جدید اقتصادی خلق کرد
پس مستلزم پای کار آمدن سایر دستگاهها ست.
بله
هرچند هدف از اجرای این طرح راهبردی، اشتغالزایی نبوده است، اما لاجرم اشتغالزایی صورت گرفته است مایلم درباره حجم اشتغال ایجاد شده هم توضیح دهید.
میزان اشتغالزایی این طرح تا اواسط سال ۹۷ پنج نفر بوده و الان حدود بیش از ۳۵ هزار نفر است. اینکه چرا چندین سال این طرح علیرغم اینکه میخواست خیز بردارد خیز بر نمیداشت دلیلش این بود که اصل این طرح بر لوله است، لولهاش هم سرویس ترش (ضد خوردگی) است که در داخل وجود نداشت و خارجیها هم آن را به ما نمیدادند، شما وقتیکه لوله ندارید نمیتوانید به کارگر بگویید که کانال بکن و جوش بده پس بدین دلیل متوقف بود و درجا میزدیم، با خارجیها مذاکره میکردیم، چانه میزدیم و میرفتیم و میآمدیم، اما هیچی از آن در نیامد.
به نکته خوبی رسیدیم. اینکه میگویید رفتیم با خارجیها مذاکره کردیم و ورق ندادند مگر آن موقع (که رفتید برای مذاکره) چلچله ادعای حضرات برای رفع تحریمها و گشوده شدن درهای رحمت الهی و فتح الفتوح و فروریختن تحریمها نبود! پس چه شد کسانی که ادعا میکردند «ما زبان دنیا را بلدیم» نتوانستند ورق بیاورند؟
روز امضای حکم مدیر عاملی بنده با روز نحس امضای ترامپ برای خروج از برجام یکی است یعنی ۱۸ اردیبهشت ۹۷؛ قبل از این تاریخ مجری طرح میدان مشترک آزادگان جنوبی بودم که ظرف مدت ۳ سال ظرفیت تولید این میدان از ۴۰ هزار به ۱۴۰ هزار بشکه درروز رسید.
نکته این است که شما بعد از آن ایام به اصطلاح گلوبلبل و ادعایی رفع تحریمها آمدید، ولی سؤال این است چرا آن ایام حضرات نتوانستند ورق فولادی وارد کنند؟ کلی به مردم فخر فروختند و منتقدان را فحش دادند پس چه شد؟
سال ۹۵ و اوایل ۹۶ با دو شرکت خارجی قرارداد تامین ورق منعقد شده بود، یکی شرکت باو استیل چین که ابتدا بنا بود ۲۰ هزار تن ورق و دیگری شرکت کرهای بنا بود ۱۰ هزار تن ورق به ما وعده بدهند. قراردادها منعقد شده بود و یک مقداری کالا هم به ما تحویل شده بود.
در بخش تأمین لوله، قراردادی با لولهسازی اهواز و شریک آنها برای تأمین ۵۰ درصد لوله ۵۰۰ کیلومتر و حدود ۱۸۰ هزار، منعقد شده بود، این قرارداد طبق عرف گذشته به دلیل نوع ورق میبایست از خارج تأمین شود، بنابراین طرف قرارداد برای تأمین ورق لولهها با شرکت باو استیل یکی از شرکتهای ورقسازی فولادی بزرگ دنیا قرارداد بسته بود و برای ۲۰ هزار تن به توافق رسیده بودند، اما هنوز تحویل داده نشده بود و این شرکت از تحویل مابقی ورقها نیز امتناع میکرد.
یعنی به نوعی دبه کرده بودند؟
تقریباً، بلی، بخش کمی ورق را تحویل داده و مابقی را به دلیل تحریم و فشارهای که وارد میشد تحویل نمیدادند.
یعنی ما ورق هم آورده بودیم؟
ورق هم آورده بودیم، ولی معطل مانده بود و دیگر ادامه آن را نمیدادند.
چرا؟
ببینید طرح گوره جاسک بدون لوله معنی ندارد، شما باید لوله داشته باشی یا چشماندازی روشن از تأمین لوله داشته باشی که پیمانکار را انتخاب کنی و بگویی برو در سایت مسیر سازی کن، خاکبرداری کن، کانال بکن جوشکاری کن و... پس اصلش لوله بود و این که در سال ۹۷ نه تنها لوله نداشتیم، بلکه چشمانداز روشنی از تأمین لوله هم نداشتیم.
به خاطر دارم با پیمانکار طرف قرارداد یکی دو بار رفتیم و با سازندههای کرهای و چینی مذاکره مستقیم کردیم و در طی این مذاکرات طولانیمدت متوجه شدیم که بعد از خروج آمریکا از برجام و مسائلی که حادث شده بعید بود که بخواهند ورقهای مورد نیاز ما را بدهند، به خصوص که فضای بدی در عرصه بینالمللی حاکم شده بود و طرح گوره جاسک به اندازه کافی معروف شده بود و به راحتی نمیشد برای تأمین ۴۰۰ هزار تن ورق تحریمها را دور زد و تقریباً در آن زمان نا امید بودیم.
چرا؟
چون آقای ترامپ که فکر میکنم که از اواسط ۹۶ رئیس جمهور شد، تهدیدها هم شروع شد.
باید بپذیریم و این برای مردم سؤال است.
به نظرم وقتی در دوره سخت میشد این همه کار کرد، در دوره گشایش خیلی بیشتر میشد کار کرد، بنده نمیخواهم کسی را متهم کنم.
به خاطر دارم وقتی از چین ناامیدانه بازگشتیم، چند راه تعریف شد، یک راه این بود این طرح را اجرا نکنیم و یک دهه بعد اجرا کنیم، یک راه این بود که ورقهای سرویس شیرین یا غیرترش را استفاده کنیم که امکان تأمین آن راحتتر بود، اما اصلاً استاندارد نبود و یک راه این بود که بررسی کنیم آیا میتوانیم در تولید داخلی توانمندی ایجاد کنیم، محصولی که تجربه آن را نداشتیم، اما بهر حال باید از یک جا شروع میشد.
راه اول خارج از غرور ملی و افتخار ملی بود که به خاطر تحریم ما یک طرح ملی را یک دهه عقب بیندازیم؛ راه دوم که بحث ورق سرویس شیرین بود و دو سه ماه وقت روی آن گذاشته شد و اختلاف نظرهای خیلی شدیدی در آن مقطع شکل گرفت، ولی نهایتاً باز هم حکم قطعی این بود که ما حتماً با توجه به شرایط خاص این مسیر از سرویس ترش استفاده کنیم.
راهی نداشتیم که به گزینه سوم فکر کنیم و کور سوی امیدی برای خودمان ترسیم کنیم، جلسات مفصل و کارشناسی متعددی با حضور افراد خبره و صاحب نظر برگزار شد و رییس بازرسی فنی شرکت و مجموعه شرکتهای مختلف جلسات کارشناسی متعددی را برگزار کردند و انصافاً تلاش شبانهروزی انجام شد.
مهر ۹۷ از فولاد مبارکه اصفهان بازدید داشتیم و با یک تیم فنی و مدیریتی رفتیم؛ آنجا مسائلی را از نزدیک به ریز بررسی و آسیبشناسی کردیم؛ درصد احتمال موفقیت و احتمال شکست را ارزیابی کردیم و بلافاصله روی حلقه بعدی که فولاد اکسین خوزستان بود متمرکز شدیم تا از تبدیل تختال به ورق مطمئن شویم، سپس پیگیر لوله سازها شدیم البته که در این بخش دغدغه کمتری داشتیم و بیشتر در دو تا حلقه اول به خصوص حلقه فولاد مبارکه خیلی نگران بودیم، در پاییز ۹۷ اندکی امید داشتیم که بتوانیم با یک سری اصلاحات در فرآیندهای تولید به هدف برسیم.
در اواخر ۹۷ امیدوار شدیم میتوانیم این کار را انجام دهیم و اوایل ۹۸ توانستیم، یعنی محصول دستمان آمد و از این مقطع بود که کارها و فعالیتها شتابان شروع شد و پیمانکاران فعال شدند، وقتی لوله به دست آمد دیدیم وقتی میتوانیم لولهترش تولید کنیم طبیعتاً مواد اولیهترش هم داریم بنابراین میتوانیم خیلی از محصولات دیگر را هم تولید کنیم، و لولهها را میتوانیم تولید کنیم، مخازن مربوط را همچنین و همه این چیزها تولید داخل میشود و این باعث شد هر هفته یک تولید داخل جدیدی خلق بشود.
تولید داخل جدید یعنی چه؟ یعنی فعالیت یک یا دو شرکت بیشتر، یعنی ده فرصت شغلی جدید و سرجمع این شد که ما در اوج کارمان که طرح داشت فعالیت میکرد نزدیک ۳۰ پیمانکار مستقیم در سایت کار میکردند حدود چهار پنج هزار نفر نیروی مستقیم آنجا مشغول کار بودند و بیش از ۲۵۰ شرکت تولیدکننده داخلی هم در نقاط مختلف کشور بسیج شده بودند و کالاهای مختلفی را برای این طرح تولید میکردند و حدود ۳۰ هزار نفر هم در این شرکتها مشغول فعالیت بودند که اگر این طرح نبود این فعالیتها هم برقرار نمیشد.
لذا یک طرح میتواند مستقیم ۵ تا ۶ هزار شغل و غیرمستقیم بیشتر از این اشتغالزایی کند؛ بنابراین یک طرح ۲ میلیارد دلاری به شرط اینکه جهت گیریهایش هدفمند باشد میتواند بین ۳۵ تا ۴۰ هزار شغل درست کند، تازه هدف اصلی این طرح خلق شغل نیست.
ما مدعی هستیم که طرح گوره-جاسک اولین طرح عظیم صنعت نفت است که نزدیک به ۹۵ درصد متکی به داخل است، چون این جهتگیری در این طرح اتفاق افتاده میتواند حدود ۳۵ تا ۴۰ هزار شغل درست کند، صنعت نفت که یک صنعتی است که باید سالی حدود ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری در آن انجام شود و باید پیوسته سالانه نزدیک به ۱۰ تا ۱۵ طرح در این مقیاس در حال انجام داشته باشید، معنی این اعداد و ارقام این است، معنیاش این است شما میتوانید از محل همین اجرای پروژهها فعلاً نزدیک به ۴۰۰ هزار فرصت شغلی ایجاد و نزدیک به ۵۰ درصد بحران بیکاری را تنها در اینجا حل کنید.
با ۴۰۰ هزار فرصت شغلی میتوانیم نصف بحران بیکاری را حل کنیم!
اگر بتوانیم سالی ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار شغل ایجاد کنیم ظرف ۵ سال بحران بیکاری کشور تقریبا برای همیشه حل میشود و میانگین بیکاری در نرخ متعادل ۶،۵ درصد قرار میگیرد که در همه جا دیده میشود.
با توضیحاتی که گفتید در ایامی که به اصطلاح گشایش برجام بود، گشایشی برای طرح راهبردی گوره-جاسک اتفاق نیفتاد و از قضا بعد از خروج یکطرفه رژیم آمریکا و تشدید تحریمها، مجبور شدیم به سمت استفاده از فناوری داخلی برویم و پیرو همین نگاه به ظرفیت درون، گشایش حاصل شد. با این اوصاف این گزاره مصداق پیدا میکند که «تحریم برای طرح راهبردی گوره-جاسک نعمت بود». موافقید؟
بله. نعمت بودن تحریم در این مورد صدق میکند؛ البته باید در نظر داشته باشیم تحریم هم نعمت هست و هم نقمت؛ منتها نعمت یا نقمت بودن آن بستگی به نوع برخورد و نگاه ما به موضوع دارد.
به هر حال باید یک جایی فشار باشد که بتوانیم فرصت ایجاد کنیم، اینجا علی رغم همه زحمات، سختیها و مشقتی که تحریم دارد و هنوز هم درگیر هستیم، ولی نشان داد که تحریمها حداقل در این پروژه به نفع ما شد.
کاملا درست است، نعماتی که این طرح به دلیل تحریم برای کشور ایجاد کرد فوق العاده زیاد بود.
برگردیم به سال ۱۳۹۷ زمانی که سکان هدایت شرکت مهندسی و توسعه ۹۷ در خرداد ماه به شما محول شد، طرح گوره چه میزان پیشرفت داشت؟
سال ۹۷ طبیعتاً این طرح صفر بود، اولین جلسهای که برای ترسیم راهبردهای شرکت جلسهای با وزیر نفت برگزار شد تأکید ویژهای روی گوره جاسک داشت و تأکید کرد که باید هرچه سریعتر شروع کنید، بنابراین ما هم تمرکز ویژه روی گوره جاسک گذاشتیم و از خرداد ماه ۹۷ سعی کردیم کار را شتاب دهیم؛ تقریباً این طرح در آن مقطع همه بخشها حتی شروع نشده بود یا آن بخشهایی که شروع شده بود و به یک بلاتکلیفی و به شبه به نبست رسیده بود.
اول سال ۹۸ پیشرفت این طرح حدود ۵ درصد بود، پایان ۹۸ پیشرفت این طرح به حدود ۲۶ درصد رسید، پایان ۹۹ حدود ۸۰ درصد پیشرفت داشت و الان حدود ۸۵ درصد پیشرفت داریم، دقت کنید که این توفیقات در زمان شیوع کرونا حاصل شده است. ما انتظار داشتیم پایان ۹۹ طرح را راهاندازی کنیم و راهاندازیاش با یک و نیم ماه تاخیر انجام شد و ما از اواسط اردیبهشت ماه عملاً شروع کردیم، در مجموع میشد گفت که طرحی که معمولاً حداقل ۵-۶ سال طول میکشید، در کمتر از دو سال انجام شد، در حالی که تنگناهای وحشتناک کرونا و تحریم را داشتیم.
در چه بخشهایی کار پیش رفته بود؟
در دو بخش اقدام صورت گرفته بود، مخازن و تأمین لولهها، در این بخش مناقصه برگزار و قراردادها منعقدشده بود و یا در حین مذاکره برای انعقاد مجوزهای لازم بود. در بخش مخازن هم اقدامی صورت گرفته بود؟ صرفاً مناقصه برگزار شده بود و آقای وزیر تاکید داشتند که برآورد قیمت بالا است و با توجه به سوابقی که وجود داشت، انتظار داشتند با روش BOT قیمت کمتر باشد و این موضوع اختلاف بین پیمانکار BOT و کار فرما شده بود.
یکی از آوردههای همین نعمتی که درباره آن صحبت کردیم، دستیابی به فناوری بود که با استفاده از آن توانستیم ورقی را بسازیم که چین و کره جنوبی حاضر نشده بودند به ما بدهند. مایلم مقداری در این مورد بگوئید
روزی که برای بازدید به کارخانه فولاد مبارکه رفتیم، اولین بار بود که یک کارخانه عظیم فولادی را در داخل کشور میدیدم، در آنجا اولاً متوجه شدم که ما در بحث صنعت فولاد یکی از ۱۰ کشور برتر دنیا هستیم و ثانیاً به این موضوع رسیدم که در صنعت نفت هم جزو سه چهار تا کشور بزرگ دنیا هستیم و هر چه به پیکره صنعت نفت هم نگاه میکنیم همه فولاد است، سؤال پیش میآید که چرا ما باید هنوز برای لوله آنقدر آسیبپذیر باشیم و مهمتر اینکه چرا تا به حال اصلاً به این سؤال فکر نکردیم. یعنی حتماً باید صنعت فولاد را از نزدیک ببینیم که این سؤال در ذهن ما بیاید، این مصداق خیلی برجسته است که میتواند به لحاظ محتوا خیلی ارزشمند باشد.
بعد دیدم ما در صنعت فولاد آنقدر توانمندی و قدمت داریم، وضع نفتمان هم که خوب و به اقدمت است، پس سزاوار نیست که آنقدر آسیبپذیر و وابسته به این محصولات باشیم، ضمن اینکه تجهیزات موردنیاز نفت محصولات راهبردی است و ساخت آن ضروری است، با همین رویکرد استدلالمان این شد که باید خودمان بسازیم.
البته به این نکته نیز فکر کردیم که شاید ما حواسمان به یک سری چیزها نیست و خیلی لازم نیست که فناوری نوینی را خلق کنیم، بلکه با جابجایی فرمولها میتوانیم به آنچه موردنیاز خودمان برسیم و خوشبختانه به این مهم دست پیدا کردیم. آنچه مهم بود اینکه محدودیت ما را به را آن واداشت که به ظرفیت داخلی کشورمان بیندیشیم؛ بنابراین فرآیندهای تولید را عارضهیابی کردیم تا ببینیم میتوانیم این کار را انجام دهیم یا نه، ضمن اینکه خود فولاد مبارکه هم اذعان داشتند که درست است که ما تولید سرویس ترش نداریم، ولی با یک سری تغییراتی احتمالاً میتوانیم این کار را انجام دهیم.
این مقدمهای شد که به نظر آمد نیاز نیست که ما از صفر شروع کنیم و یک سری کارهای دانشبنیان صرف انجام دهیم همین کارشناسان و مهندسینی که عموماً تحصیل کردههای خوب دانشگاههای داخلی هستند و سالها در این صنعت کار کردند و مفاهیم این دانش را درک و لمس کردند احتمالاً بتوانند یک کارهایی انجام دهند؛ بنابراین یک تیم سه چهار ماه در فولاد مبارکه مستقر شدند و چندین بار تستهای تخصصی خوردگی و مقاوم بودن نسبت به نفت را انجام دادند تا نهایتاً پس از چهار پنج ماه تلاش و اصلاح فرآیندها و تغییر رویهها در فولاد مبارکه به این محصول دست یافتند.
به اعتقاد بنده یک توانمندی بود که مبانی آن وجود داشت و فقط باید آن عزم شکل میگرفت و روی آن مبانی یک سری اصلاحات عملیاتی انجام میداد و این نیازمند این بود که یک دانش علمی و تجربه خوب بالاسر این روند قرار بگیرد و ریسک مدیریتی هم این را بپذیرد، اینها کنار همشکل گرفت و به لطف خدا برکت خوبی حاصل شد و ظرف چند ماه به دست آمد.
به این ترتیب یک توانمندی دیگر در کشور خلق شده که طبیعتاً باید فکر ارتقای این توانمندی بود، ما یک کشوری هستیم که به دلیل یک سری مسائل ما را دائما تحدید و محدود میکنند، وقتی میخواهند ما را محدود کنند چه کار میکنند، یکی از محدودیتها این است که بازارها را از ما بگیرند، بازارها یا بازار محصول است یا بازار منابع، در بازار یا محصول تولیدیتان را میفروشید یا منابع تولیدیتان را میخرید، بازار برای ما نقش طلا و گوهر را دارد لذا شایسته نیست که وقتی ما را آنقدر محدود میکنند بازار خود را دو دستی تقدیم آنها کنیم.
این یعنی چه؟ اینهمه سازنده در کشور وجود دارد، وقتی صنعت نفت ۲۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری سالانه میخواهد از این رقم نزدیک به ۱۵ تا ۱۶ میلیارد دلارش خرید کالاست کالاها یا لوله است یا ولو یا پمپِ یا کمپرسور.
ما همه این بازار را دو دستی تقدیم شرکتهای خارجی میکنیم که محصولات ما را نمیخرند در صورتی که در داخل اگر نگویم توانمندی کامل داریم، ولی زیرساختهای توانمندی را دارم و حداقل این شرایط ایجاب میکند که برای ارتقا این زیرساختها و بهرهگیری از آن فکر جدی کنیم، این طرح نشان داد که اگر فکر کنیم حتماً خروجی هم خواهیم داشت.
دستیابی به تختال یا اسلب مقاوم در برابر خوردگی (سرویس ترش) اتفاق مهمی بود که به نظرم در تاریخ صنعت نفت ایران و شاید صنعت ایران باید ثبت شود، بعد جلسات مکرر در سطوح مختلف مدیریتی، کارشناسی و اصطلاحاً بارها و بارها ذوب ریزیهای ناموفق، سرانجام این دستاورد حاصل شد و انصافاً در این مسیر همکاران ما تلاش شبانهروزی داشتند، ضمن اینکه مدیران و کارکنان فولاد مبارکه هم پای کار بودند تا نه تنها از واردات بینیاز شویم، بلکه زمینه صادرات نیز فراهم شود.
چرا در این چند سالی که به قول شما در فولاد و نفت، قدمت طولانی داریم، فولاد تجهیزات موردنیاز صنعت نفت را تولید نمیکند؟
نظری ندارم، اما به نظرم آنها، چون بازار خود را دارند، فولاد ساختمانی و .. بنابراین ضرورتی را نمیدیدند که ریسک کنند.
اجازه دهید درباره برخی شبهاتی که مطرح میشود هم بپرسم. یکی درباره نشتی احتمالی در خط هزار کیلومتری نفت از گوره به جاسک هست. پاسخ به این شبهه چیست؟
در هزار کیلومتر خط لولهای که برای اولین بار به دست سازندگان داخلی ساخته و به منطقه منتقل و احداث شد در آزمایشهای هیدرو استاتیک انجام شد و حتی در یک جا نشتی نداشتیم در صورتی که در هزار کیلومتر، حسب تجارب قبلی که لولههایشان از خارج واردشده بود، معدود نشتی در حین تست پیشآمده، ولی در این طرح حتی یک مورد هم پیش نیامد.
پیشبینی میکردیم یک جایی لولهای از محل جوشش بترکد و مجبور به تعویض شویم، ولی خدا رو شکر در هیچ جایی این اتفاق نیفتاد. هیچ نشتی در لولهها نداشتیم، مهم این بود که برای اولین بار ولو یا شیرهای فشار قوی با این ابعاد ساختیم که قابلیت سرویس ترش را دارند و اتفاقاً در این بخش تحریم نبوده و میتوانستیم از خارج تأمین کنیم، اما به سازندگان داخلی اعتماد شد که جواب آن را هم به خوبی دادند، در مورد نشتی این را اضافه کنم که یک مورد در سرجوشها نشتی نداشتیم همه سرجوشها رادیوگرافی تست شده و، چون با عجله کار میکردیم معنیاش این نبوده که بی توجه جلو برویم.
در مجموع در مسیر هزار کیلومتری لوله که مشکلی وجود ندارد؟
در این مسیر کلاً ۸ تاسیسات داریم؛ یعنی پنج تلمبهخانه و سه ایستگاه توپکرانی وجود دارد که مثل تلمبهخانه است، ولی پمپ ندار و توپک را میگیرد و ارسال میکند. در این مسیر مشکلی وجود ندارد.
این تأسیسات که مشتمل بر هزار کیلومتر خط لوله ۴۲ اینچ و ۸ ایستگاه بین راهی میشود با هدف انتقال روزانه یک میلیون بشکه در روز، مهندسی و اجرا شده است یعنی اگر هر پنج تلمبه خانهمان پمپهایش آماده باشد و پمپاژ کند یک میلیون بشکه میتوانیم بفرستیم، ولی، چون خطمان آماده است ما برای ۳۰۰ هزار بشکه در فاز یک آماده کردیم، تلمبهخانه شماره دو الان آماده است و میتواند ۳۰۰ هزار بشکه ارسال کند، الان فقط یک تلمبه خانهمان در سرویس است و بقیه تلمبه خانهها هم میانگین بالای ۷۰ درصد پیشرفت دارند.
چرا تلمبه خانههای دیگر وارد مدار نشد؟
اولاً ما تلاش نمیکنیم که طرح را برای فقط افتتاح آماده کنیم. تلاش میکنیم که امکان بهرهبرداری استاندارد از طرح را تسریع کنیم؛ بهصورت مرحلهای و فاز به فاز، که امری متداول و اقتصادی است.
هزار کیلومتر خط لوله الآن آماده بهرهبرداری است که اهمیت بالایی دارد؛ یعنی میتواند روزانه یک میلیون بشکه نفت خام منتقل کند، به لحاظ موقعیت عملیاتی تلمبهخانه دو از اهمیت بیشتری برخوردار شد و امروز در این تلمبهخانه چهار دستگاه پمپ نصب شده داریم، تلمبهخانه شماره ۴ حدوداً ۸۵ درصد پیشرفت دارد و پمپهایش آماده نیست که امیدواریم بتوانیم با تدابیری پمپهای تلمبهخانه را ظرف یکی دو ماه آینده آماده و ارسال کنیم.
دلیل آماده نشدن برخی از تلمبه خانهها آماده نبودن پمپها بود و از این بابت از سازندگان پمپ گلهمند هستیم، اما به هر حال آنها تلاش زیادی کردند و برای اولین بار در داخل توانستند این دستاورد را خلق کنند. تلمبه خانه ۱ و ۳ تلمبه خانههای مهمی بودند و ما در هدف اولیه که قرار بود ۵۰۰ هزار بشکه ارسال کنیم، روی این تلمبهخانه حساب ویژهای باز کرده بودیم، اما به دلیل مشکلات زمینشناسی و بحثهایی از جنس ژئو تکنیک تأخیر زیادی در کار افتاد.
آن چهار تا کی به سرانجام میرسند؟
برنامه مان این است که تا قبل از پایان سال تکمیل کنیم. قصد داریم تا قبل از پایان سال پروژه را تحویل بدهیم.
در بخش مخازن آخرین وضعیت چگونه است؟
بخش مخازن انتهایی در قالب قرارداد BOT واگذار گردید. یعنی ساخت، بهرهبرداری و واگذاری به زبان ساده، خودش میسازد بعد به مدت ۱۵ سال بهرهبرداری میکند و نهایتاً مالکیتش را پس از ۱۵ سال واگذار میکند.
قرارداد مخازن در دنیا عموماً از جنس همین اجاره است، ما انتظار داشتیم طرف قرارداد سرعت بیشتری در کار داشته باشد، ضمن اینکه آنها بنگاه خصوصی بودند و طبیعتاً، چون سود خودشان در تسریع در تکمیل و بهرهبرداری و کسب سود بود؛ ما انتظار داشتیم زودتر از ما بتوانند آماده شوند؛ یعنی مخازنشان آماده شود و به ما بگویند چرا به ما نفت نمیدهید؟ در صورتی که الآن برعکس شده؛ فرصتهای زیادی را در اوایل موضوع از دست دادند، ولی طی چند ماه گذشته با استقرار گروه جدید در سرمایهگذاری، امید روند کار در آنجا هم سرعت گرفته و با تدابیری که اندیشیده شده، مقداری این موضوعات شتاب بهتری گرفته است.
در پایانه ۳۰ میلیون بشکه مخزن جانمایی شده که بخش اول آن یعنی ده میلیون بشکه، به گروه سرمایهگذاری امید و شرکت پترو امید آسیا واگذارشده است. این مخازن مشتمل بر ۲۰ مخزن پانصد هزار بشکهای هستند که از این تعداد ۴ مخزن به ظرفیت دو میلیون بشکه در فاز اول تعریف شد، که ساخت دو مخزن آن در مراحل پایانی است و پیشبینی میشود تا سه ماهه سوم امسال به بهرهبرداری برسد.
بعضاً انتقادات محیط زیستی هم میشود، پاسخ به این موضوع چیست؟
خیر؛ در مسیر، کاری نکردیم که بخواهد به محیطزیست آسیب برساند. هیچ مسئله محیط زیستی ندارد، مباحث محیط زیستی بیشتر در بخش دریا یا جنگلها پررنگتر و حساستر میشود، الآن تمام اصول اجرایی و عملیاتی و استانداردهای دریایی در بخش دریا رعایت میشود و قطعاً صنعت نفت بدون رعایت استانداردهای دریا آنجا کار نمیکند.
طبعاً بخشی از زمینها مربوط به کشاورزان بوده است. رضایت همه مالکان جلب شده است؟
بیشتر از زمینهای بایر و منابع طبیعی عبور کردیم و نیمی از این طرح از کنار خطوط لوله قبلی اجرا شد و دوباره طبیعت را به هم نزدیم و در کنار لولههای گذشته نسبت به اجرای این طرح اقدام کردیم.
معارضان شخصی هم گریزناپذیر است و در همه جا است، شما وقتی که قصد داشته باشید یک کار صنعتی کنید بهخصوص خط لوله که طولش زیاد است ممکن است از مناطق مختلف از جمله اراضی کشاورزی عبور کند، البته سعی شده که این کمتر باشد، ولی رضایت همه مالکان شخصی زمینهای کشاورزی جلب شده است و حقوحقوقشان به موقع محاسبه و پرداخت شد و یک کمیته مستقلی در این خصوص شکل گرفت.
وقتی در طی دو سال هزار کیلومتر از کنار شهرها و روستاها و آبادیها و مزارع و صنایع و جاهای مختلف خط کشیده میشود و با تعامل و تفاهم با مردم مسائل حل میشود، این یعنی هزار کیلومتر نجابت و درک و تفاهم متقابل، با ذینفعان مختلفی سروکار داشتیم، اما کمترین تزاحم و مزاحمت را داشتیم.
در این طرح به مجموعه الزامات پدافند غیرعامل توجه کردید؟
بله اصول پدافند غیرعامل به شدت در این طرح رعایت شده است.
در اجرای این طرح، قوه جایگاهی داشته است؟
در مقاطعی که سر یک موضوعات از جاهای مختلف تحت فشار بودیم و قصد داشتیم که بر اساس باور و قاعده، کار کنیم شبهاتی برای این دوستان ایجاد شده بود که وقتی این شبهات را توضیح دادیم و آنها متقاعد شدند حامی ما شدند و باعث شدند بخش عمدهای از فشارهای که روی ما بود برداشته شود و بتوانیم راحتتر کار را ادامه بدهیم.
آقای رئیسی دو سه تا بخشنامه، دستورالعمل و چندین رویه را ابلاغ کرد که باعث شد مفهوم ترک فعل در این مدت ظهور و بروز پیدا کند، همه اینها یک بسته فکر و یک بسته مفهوم است، اینها نشان میداد که ایشان متناسب با نیاز کشور که رونق تولید و بهبود و اقتصاد است سیاستهای قوه راهم ترسیم و تنظیم میکند تا مدیران اجرایی بتوانند راحت و جسورانهتر تصمیمگیری کنند، این سیاست کلی بود که من از مشی کلی ایشان برداشت کردم.
در پایان اگر صحبتی دارید بفرمائید.
امیدوارم که روزی بحث منافع ملی و استانداردها و رویههای اجراییمان به هیچ وجه تحتالشعاع اتفاقات سیاسی و جناحی قرار نگیرد که الآن به این شکل نیست.