فراروـ قسمت نوزدهم سریال میخواهم زنده بمانم به کارگردانی شهرام شاه حسینی و تهیه کنندگی محمد شایسته روز دوشنبه ۷ تیر ماه ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان این قسمت آمده است:
«رو در رویی هما حقی و زهره افشار، امیر شایگان را که از مرگ پرویز هم آشفته است، در موقعیتی قرار میدهد که دوباره باید دست به انتخاب سختی بزند. شیوا برای خلاصی از مفتاح راه پر خطری را انتخاب میکند و هما نیز پا در مسیری میگذارد که آغاز یک ماجرای تازه است...»
هما به خانه بر میگردد. شایگان پای تلفن خوابش برده است. هما بدون اینکه حرفی بزند، شروع به جمع کردن وسایلش میکند. شایگان مانع میشود و بحث در میگیرد. یک سیلی سهم هما میشود و مشتی سرکوفت هم سهم شایگان. اما این شایگان است که دست و پای بیشتری میزند. شایگان میخواهد هر طور که شده است، هما را نگه دارد. شایگان سعی میکند به هما بفهماند که پشت نگاه مظلوم زهره یک شیطان خوابیده است؛ اما اینها تاثیری بر هما نمیگذارد.
در این میان خبر کشته شدن پرویز هم میرسد. شایگان برای شناسایی او میرود و آنجا فرخی را میبیند. فرخی با خشمی انباشته شده سراغ شایگان میرود؛ اما همین روبرو شدن با فرخی برای شایگان ضربه بزرگی است. او خودش را در لبه پرتگاه میبیند. او هما را از دست داده، در مقابل زهره دستش رو شده است و فرخی هم از کوچکترین لغزش او بیشترین استفاده را خواهد کرد.
زهره نقشههایش را دقیقتر از شایگان میکشد و بهتر از او هم نقش بازی میکند. او با نادر صحبت میکند و طوری وانمود میکند که در مقابل شایگان و هما تسلیم شده است. او خودش را احساساتی جلوه میدهد و آنچه میان هما و شایگان در جریان است، عشق میخواند و حاصل این عشق را بچهای میداند که اکنون در شکم هماست.
بدین ترتیب زهره بار دیگر نادر را برای انتقامگیری تحریک میکند. انتقامی که اینبار میتواند قربانیاش خود هما باشد. این در حالی است که راننده زهره به دنبال هما میرود و او را به جایی میبرد که مقصد هما نیست و اینکه چه چیزی در آن مقصد انتظار هما را میکشد، چیزی است که در قسمت بعدی سریال یعنی آخرین قسمت فصل اول میخواهم زنده بمانم روشن میشود.
قسمت نوزدهم میخواهم زنده بمانم نیز همانطور که در دو سه قسمت قبلی تماشاگر را آماده کرده بود با کشته شدن یکی دیگر از شخصیتهای داستان ادامه پیدا میکند. مفتاح که یکبار دیگر هم تا پای مرگ رفته بود، اینبار به دست آدمهای خودش کشته میشود. آدمهایی که یکییکیشان را کاوه به سمت خودش کشانده است.
در قسمت یکی مانده به آخر فصل اول این سریال تکلیف کاوه و مفتاح و ماجراهایشان روشن میشود. چیزی که باقی میماند، پایان ماجرای هما و نادر است. پایانی که باز هم به نظر میرسد با خون همراه باشد.