فرارو- ابوالفضل شاهکرم، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون بامداد دوشنبه 31 خرداد ماه درگذشت.
سمانه شاه کرم، دختر این بازیگر در گفتگو با ایسنا درباره دلیل فوت او توضیح داد: حدود 20 روز پیش پدرم به دلیل مشکلات کلیه در بیمارستان بستری شد و در ادامه به دلیل تورم شدید در ناحیه شکم به آی سی یو منتقل شد . سپس به علت پارگی اثنی عشر تحت عمل جراحی قرار گرفت.
او ادامه داد: پدرم چند روزی در آی سی یو بستری بود و بعد به بخش عمومی منتقل شد و همه چیز خوب پیش میرفت بود تا اینکه دوباره تورم شکم آغاز و مشخص شد ریهاش آب آورده است و از روز سه شنبه هفته پیش بتدریج هوشیاری اش هم کم شد.
به گفته او، این بازیگر بامداد روز چهارشنبه دوباره تحت عمل جراحی قرار گرفت که به مراتب سختتر از عمل قبلی بود. چراکه در این مدت تنها ده درصد ریه او کار می کرد و تنفسش با دستگاه انجام میشد .
این بازیگر امروز، دوشنبه 31 خرداد ماه حدود ساعت 6 صبح از دنیا رفت.
سمانه شاهکرم درباره زمان خاکسپاری پدرش توضیح داد: احتمالا خاکسپاری فردا انجام شود و ایشان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده خواهد شد ولی فعلا در پزشکی قانونی هستیم زیرا طبق اعلام بیمارستان، علت فوت پدر، ایست قلبی است اما این موضوع باید در پزشکی قانونی تایید شود.
ابوالفضل شاهکرم متولد سال 1334 بود که در بیش از 50 اثر نمایشی و چندین فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی بازی کرد.
بازی در نمایشهایی همچون «کوچ»،«غربت»، «چشم در برابر چشم»، «میلاد»، «شبی در حلبیآباد» و فیلمهای سینمایی «مارمولک»، «خرس»، «مهمان داریم» و نیز مجموعههای تلویزیونی «امام علی»، «خاک سرخ»، «آشپزباشی» و ... بخشی از کارنامه هنری این بازیگر است.
پرویز پرستویی که یکی از بازیگران نزدیک به او بوده و سالها با هم دوستی دیرینهای داشتند، در صفحه اینستاگرامیاش به قولی با دوست و همکار قدیمیاش وداع کرده است.
"ابوالفضل عزیزم؛ مظلوم؛ بیادعا
الآن میتونم دقیقاً درک کنم که چه آروم خوابیدی؛ که مزاحم کسی نشی؛ بی سروصدا... همونجور که سر صحنههای تئاتر، قلدر و قدرتمند میدرخشیدی. ولی پشت صحنه و تو کوچه و خیابون افتاده حال راه میرفتی؛ هیچوقت ندیدم خودنمایی کنی.
هیچوقت شکمباره نبودی؛ هیچ وقت ادعا نداشتی؛ ولی همیشه مظلوم بودی و بودی.
خودت میدونی چقدر تمام تهران و کوچه پسکوچه هاش و شب و روز پیاده گز کردیم؛ نصف نون بربری و رو خالی خالی با لذت خوردیم و آخ نگفتیم؛ همیشه بهت میگفتم تو یه بچه فتحی هستی (مهدی فتحی).
قدرتمند در بازی؛ آخه تو چی کم داشتی؟ قیافه؟ نفوذ در چشم؟ میمیک صورت؟ قدرت بازی؟
تو هرآنچه که باید یه بازیگر خوب داشته باشه داشتی؛ فقط چون مظلوم بودی و همیشه پا رو حقت گذاشتن و گفتی ولش کن بیخیال؟
خیلی دنیای نامردیه؛ تا بوده همین بوده... ولی حیف که تو هم اونجور که باید دیده نشدی. حقت بالاتر از خیلیها بود و هست که فقط دارن جولون میدن.
کاش بلد بودی پُز بدی؛ کاش حرافی بلد بودی؛ اینهمه حقت و خوردن از خودی و ناخودی؛ ولی دم بالا نیاوردی.
چقدر با وانت ریکا فروختیم؛ چقدر مکرومه بافتیم؛ چقدر آواز خوندیم؛ چقدر خندیدیم و خندوندیم اطرافیانمون و...
چه سفرهایی که نرفتیم؛ با چه خطرهایی که در کوه مواجه نشدیم؛ خلاصه هرچی بگم کم گفتم.
راستی آقای داود میرباقری، یادت هست چقدر بهت گفتم هوای ابوالفضل و در مختارنامه داشته باش.
چقدر گفتم در سلمان هواش و داشته باش؛ چرا زود همه چی یادمون میره؛ چرا گذشتههامون و یادمون میره.
مهم نیست ابوالفضل جان بخواب برادر، بخواب؛ لعنت به این حواشی و پشت صحنههای مثلاً دنیای هنر که آدمی مثل تو باید اینجوری مظلوم بره.
نمیشه 50 سال رفاقت و تو پُست خلاصه کرد؛ من میتونم درمورد مظلومیت تو یه کتاب بنویسم؛ انشاالله اومدم پیشت دوباره خودمون و مرور میکنیم؛ که چه زندگی رو گذروندیم...