با پیروزی ابراهیم رئیسی صورتبندی سیاست داخلی ایران تغییری اساسی خواهد کرد و جریان سومی روی کار خواهد آمد که بعید است علقههای حزبی و جناحی داشته باشد. این جریان بیش از هرچیز، کارگزار دولت و وفاداران ساختارهای رسمی خواهند بود.
شرق در ادامه نوشت: دولت مدرن که همواره حامی طبقهای خاص بوده است، پس از قدرتگیری با طبقات دیگر دست به اتحاد و ائتلاف میزند. اما این بار دولت به مثابه دولت خواهد بود. پس بیدلیل نیست که رئیسی در دیدار با مدیران مسئول رسانههای اصلاحطلب، بر این نکته تأکید میکند که دولت او از میان ستادهایش تشکیل نخواهد شد. این اظهارات بخش مهمی از آینده سیاسی جناحهای سیاسی را روشن میکند.
پیام این گفته روشن است. اگرچه بسیاری اصلاحطلبان تمایلی به مشارکت در دولت رئیسی ندارند، جایگاهی هم برای آنان که متمایلاند در نظر گرفته نشده است و اصولگرایان بماهو اصولگرایان نیز جایگاهی نخواهند داشت.
بیتردید دولت به ناگزیر سیاست حذف و ادغام را درباره اصولگرایان به کار خواهد بست. آنان که ادغام میشوند، بدون هویت جناحیشان به کسوت کارگزاران دولتی درخواهند آمد و آنان که حذف خواهند شد، در پی نقاط مشترک با اصلاحطلبان خواهند رفت؛ نقاط مشترکی در مطالبات سیاسی و اجتماعی...
این همگرایی در مطالبات سیاسی و اجتماعی در آیندهای نهچندان دور خواهد بود و در خلأ قدرت آنان را به طیفهایی که در این دههها همواره نادیده گرفته شدهاند، نزدیک خواهد ساخت و رفتهرفته به تحرک و پویایی اجتماعی منجر خواهد شد.
با اینکه همه دولتها تاکنون ایدئولوژیک بوده و برخی از آنان به اقتصاد نیمهآزاد-خصولتی وفادار بودهاند و برخی از آنان اقتصاد شبهسوسیالیستی را در پیش گرفتهاند این بار خود دولت بماهو دولت است که ایدئولوژیک خواهد شد. ایدئولوژی همچون چسب ذرات متفرق را به یکدیگر متصل ساخته و پیش از آنکه نظریه اقتصادی و سیاسی، محور و مانیفست دولت باشد، اقتدار دولت سرلوحه کار قرار خواهد گرفت و با اینکه هنوز برنامه روشن اقتصادی طرح نشده است، اما دولت ناگزیر است شکافهای اقتصادی را بهسرعت ترمیم کند؛ چراکه در صورت عدم ترمیم این شکافها دولت دچار تلاطم خواهد شد.
این تلاطم دولت را بیشازپیش به حلقه وفاداران خود وابسته خواهد کرد و این وابستگی دولت را به سمت آنتاگونیسمی از وفاداران و کمبرخورداران جامعه سوق خواهد داد و هرچیز سفتوسختی که انعطافپذیر نباشد، زودتر شکسته خواهد شد. دولتهای گذشته به دلیل اینکه بخشی از منافع طبقاتی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم را نمایندگی میکردند، با برخورد امواج متلاطم جامعه از خود انعطاف نشان داده و فشار را به بیرون از خود و بعضا به نهادهای رسمی منتقل میکردند. نهادهای رسمی هم با اینکه خود بعضا مسبب این وضعیتها بودند، اما به دلیل استقلال از دولت، میتوانستند در نقش حامی مردم ظاهر شوند.
آنچه در این میان بیش از هرچیز منجی دولتها میشد، طبقاتی از جامعه بودند که به دلایل علایق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، دولت متبوع خود را روی کار آورده بودند. دولت رئیسی نیز از این قاعده مستثنا نیست و اگر بخواهد راه ناگزیر دولت جناحی را طی نکند و به دولت ایدئولوژیک یا دولت وفادار تبدیل شود، دوره ۴۰ساله نهاد نیمبند دولت بهجای اولش باز خواهد گشت؛ به دولتهای دهه ۶۰ و ۷۰. البته اینبار شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دیگر همچون گذشته نیست و ابراهیم رئیسی مهمترین کارش هزینه فایده شیوه دولتداری و ادامه آن خواهد بود.
سید ما هم با تحریف هایی که اطرافیان از واقعیات برایش توصیف کردند، نگاه بسیطی به عرصه سیاست و قدرت دارد. تا دو سال اول به تسویه حساب و توزیع پست ها میان اطرافیان مشغولند. بعدش وقتی نگاه پشت سر می کنند می بینند هیچ کدام از وعده ها عملی نشد، باید به توجیه مشکلات بپردازند و گردن و این و آن بیندازند. سید بزرگوار ما هم که نشان داده است خیز برای عصبانی شدن و از کوره رفتنش بد نیست. ابتدا مخالفان را توصیه به تقوا و انصاف می کند و چون در این زمینه توفیقی قابل حصول نیست، برخورد با مخالفان و عرفی شدن حکومت پیش میآید و به تدریج از آن نگاه بسیط به قدرت خارج می شود و متوجه می شود کی بود و کجا ایستاده است. آن زمان هم برای بازیابی و بازتولید شعارها دیر شده است و رقبا از او سبقت خواهند گرفت.
فرارو لطفا چاپ کن. هر کس این متن را هم خواند ضبط کند تا اون زمان با هم گفتگو کنیم.