bato-adv
کد خبر: ۴۸۸۱۹۱
امیر هاشمی مقدم

آیا «هزارِ» کاندیدا‌ها هنوز «کَل» نگرفته؟

آیا «هزارِ» کاندیدا‌ها هنوز «کَل» نگرفته؟
کاش این قاعده کل گرفتن هزار را برای امور دیگر هم رایج می‌کردیم. مثلا در عرصه سیاست و مدیریت الزامی می‌شد. می‌گفتند اگر کسی در سیاست و مدیریت کشور، هزارش کل گرفت، باید همانجا با جهان سیاست و مدیریت خداحافظی کند و برود مثل دایی پدر من بنشیند توی باغ اناری‌اش
تاریخ انتشار: ۲۲:۵۷ - ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰

فرارو- امیر هاشمی مقدم؛ ما بختیاری‌ها در گذشته یک رسمی داشتیم به نام «کل (Kal) گرفتن هزار». مثلا می‌گفتند «فلانی هزارش کل گرفت». کَل همان بر کوهی است و این رسم و باور نیز ویژه شکارچیان ماهر بود. داستان این باور از این قرار بود که چنانچه کسی هزار تا بز و قوچ کوهی را شکار می‌کرد، هزار و یکمی را که می‌زد، آن حیوان زبان‌بسته پس از اینکه تیر می‌خورد، ابتدا بلند می‌شد روی دو پا می‌ایستاد، رو به شکارچی می‌خندید و بعد می‌افتاد روی زمین و می‌مرد. در این حالت آن شکارچی باید همانجایی که ایستاده بود را گود می‌کرد، تفنگش را در خاک چال می‌کرد، جای تفنگ را به هیچ کسی نمی‌گفت، و با دنیای شکار کردن خداحافظی می‌کرد. اگر این کار را نمی‌کرد، حتما بلایی سرش می‌آمد.

دایی پدرم یکی از کسانی بود که می‌گفتند هزارش کل گرفته. او کلا تفنگچی بود و مثلا در جنگ میان علیمردان خان بختیاری با قوای رضاشاه (در سال ۱۳۰۸)، تفنگچی علیمردان خان بوده. من سال ۱۳۶۴ که چهار ساله بودم، او را در باغ اناری‌اش در روستای دورَک (که مادر پدرم اهل آن روستا بود) دیدم و هنوز به یاد دارم که چشم چپش بسته بود؛ نمی‌دانم، شاید از بس تکرار کرده‌اند که چشم چپش بسته شده بود، من هم اینگونه باور دارم که این نکته را خودم یادم می‌آید. می‌گویند بسته شدن چشم چپش به خاطر این بود که همیشه پشت تفنگ و در حال نشانه‌گیری، چشم چپش را می‌بست و بنابراین دیگر عادتش شده بود که چشم چپش را در حالت عادی هم ببندد. روزی که من دیدمش هم، بنا به روایت خودش و فرزندانش، ۱۲۴ سال سن داشت (سال بعد، یعنی در ۱۳۶۵ از دنیا رفت).

این رسم، بخشی از فرهنگ عامه بختیاری‌ها بوده. فرهنگ عامه هر سرزمینی را اگر بررسی کنی، تقریبا همه بازی‌ها، باورها، عادات، آداب و رسومش منطبق با جغرافیا و زیست‌بومش بوده. جنگل‌های زاگرس در منطقه بختیاری، از پناهگاه‌های حیات وحش کشور بوده و روزگاری پر از بز و قوچ و پازن و خرس و پلنگ و کفتار و.... اما شکار بی‌رویه که افتاد به جان‌شان، نسل‌شان تار و مار شد. نمونه‌اش پدرم که تعریف می‌کند یکبار با خان روستا و دو نفر دیگر رفتند کوه کنار روستای‌مان برای شکار، و مجموعا ۱۴ تا پازن و بز کوهی را در یک روز شکار کردند. همین شکار بی‌رویه باعث شده حالا در کل آن کوه، بز و خرس و پلنگ که هیچ، حتی یک کبک هم پیدا نشود. این باور «کل گرفتن هزار» کارکردش این بوده کسانی که شکار بی‌رویه می‌کنند را در یک جایی متوقف کند؛ شاید نسل این جانداران از میان نرود.

کاش این قاعده کل گرفتن هزار را برای امور دیگر هم رایج می‌کردیم. مثلا در عرصه سیاست و مدیریت الزامی می‌شد. می‌گفتند اگر کسی در سیاست و مدیریت کشور، هزارش کل گرفت، باید همانجا با جهان سیاست و مدیریت خداحافظی کند و برود مثل دایی پدر من بنشیند توی باغ اناری‌اش. برخی از چهره‌هایی که برای ریاست جمهوری ثبت‌نام کردند، مدتهاست هزارشان در سیاست و مدیریت کل گرفته و دیگر نمی‌توانند ثبت‌نام کنند. خیلی از این کاندیدا‌ها هزاران امید، هزاران آرزو، هزاران موقعیت خوب، هزاران شانس، هزاران بخت و اقبال، هزاران دلخوشی کوچک و بزرگ مردمان این سرزمین را مدت‌ها پیش شکار کرده و کشته‌اند. حالا دوباره چگونه روی‌شان می‌شود بیایند و در انتخابات ریاست جمهوری ثبت‌نام کنند؟.

آن همه گزارش فساد و برآورد خسارت‌هایی که در دوره‌های مدیریت‌شان بر سر کشور و شهر و.. این کشور آوردند، چه کم از «کَل گرفتن هزار» دارد که هنوز دست از سر این مملکت برنمی‌دارند؟ جز این است که آن‌ها نیز مانند شکارچی که در پی بی‌خبری بز کوهی، او را شکار می‌کنند، این‌ها هم در پی شکار از اوضاع آشفته کشور و گرفتن ماهی از آب گل‌آلودند؟

راستی، یادم رفت بگویم داستان کل گرفتن هزار دایی پدرم به همانجا ختم نشد. وقتی آمد خانه، یکی از پسرانش آنقدر به پدر اصرار کرد تا جای چال تفنگ را از زیر زبان پدر بیرون کشید و رفت سراغ تفنگ و آنرا در آورد و برد برای شکار. در نخستین شلیک، لوله تفنگ متلاشی شد و به او آسیب زد. همین هم شد نشانه‌ای از معجزه و جزای نادیده گرفتن حرمت «کل گرفتن هزار» نزد روستاییان؛ و اینگونه شد که حالا دیگر بز کوهی‌ای باقی نمانده تا هزار یک شکارچی کل بگیرد؛ و آقایانی که هزار تپه‌شان مدتهاست در سیاست کل گرفته، بلایی به سر ایران می‌آورند که روزی دیگر چیزی باقی نماند که کسی بخواهد هزارش در عرصه سیاست و مدیریت این کشور کل بگیرد.

  1. استراتژی ایران در برابر فشارها چه خواهد بود؟
  2. تمرین وفاق در بلوچستان
  3. پرونده‌سازی مجدد برای ایران
  4. ایران و اروپا؛ زمستان سخت روابط دیپلماتیک
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین