در ادامه بررسیها اولیای دم از مدیر ساختمان شکایت کرده و او را بهعنوان مظنون معرفی کردند؛ اما این متهم نیز منکر آتشسوزی عمدی شد. به این ترتیب و درحالیکه گره کور این ماجرا باز نشده بود، سه متهم با قرار وثیقه سنگین آزاد شدند و برای هر سه به اتهام تسبیب در قتل، کیفرخواست صادر و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
پرونده سه متهمی که در پی آتشسوزی مرگبار در یک ساختمان مسکونی تشکیل شده است، برای بار دوم مورد رسیدگی قرار گرفت.
به گزارش شرق، این سه متهم یک بار پیش از این محاکمه شده بودند. آنها مدیر ساختمان، دوست مدیر ساختمان و سرایدار بودند که پیش از این براساس مدارکی پای میز محاکمه رفتند. براساس محتویات پرونده این افراد متهم هستند در پی اختلافی که با هم داشتند، آتشسوزی مرگباری را رقم زده و باعث مرگ چهار نفر از اهالی ساختمان شدهاند. هرچند اولیای دم به قصاص اصرار دارند، اما شواهدی که نشان دهد کدامیک از آنها عامل این حادثه مرگبار بوده، از سوی دادگاه به دست نیامده است.
سوم بهمن سال ۹۳ وقوع یک آتشسوزی مهیب در ساختمان شش طبقهای به آتشنشانی اعلام شد. مأموران آتشنشانی به مهار آتش پرداختند، اما در این حادثه یک زن میانسال به نام طلعت و نوه خردسالش به همراه دو مرد جوان به نامهای احمد و داود جان سپردند.
در بررسیهای پلیسی مشخص شد آتشسوزی عمدی رخ داده است. به این ترتیب پلیس به بررسی پرداخت. شواهد نشان میداد مدیر ساختمان به نام جمشید از مدتی قبل با سرایدار آنجا اختلاف شدید داشت و مرد سرایدار پس از اخراج تهدید کرده بود ساختمان را به آتش میکشد. با افشای این ماجرا سرایدار ۲۷ساله به نام سعید بعد از ۱۱۲ روز در شهرستان محل زندگیاش ردیابی و بازداشت شد، اما اتهام آتشافروزی را گردن نگرفت.
وی گفت: من چندین ماه در آن ساختمان بهعنوان سرایدار کار میکردم، اما جمشید حقوقم را نمیداد. او مرا اخراج کرد و بههمینخاطر آن روز قبل از آتشسوزی مقابل خانه رفتم و از او خواستم تا حق و حقوقم را بدهد، اما قبول نکرد. ما با هم درگیر شدیم و من او را تهدید کردم، اما هرگز تهدیدم را عملی نکردم و ساختمان را به آتش نکشیدم.
در ادامه تحقیقات مشخص شد مدیر ساختمان با یکی از دوستانش به نام نیما اختلاف داشته است. وقتی یکی از همسایهها گفت چند ساعت قبل از آتشسوزی مهیب، نیما را درحالیکه بنزین خرید بود، دیده است، نیما ردیابی و بازداشت شد. وی گفت: من هیچ اختلافی با مدیر ساختمان نداشتم. آن روز وانت جمشید خراب شده بود و از من خواست تا برایش بنزین بخرم. بههمینخاطر به پمپ بنزین رفتم و ۲۰ لیتر بنزین خریدم و آن را به صاحبخانه دادم؛ اما هرگز دست به آتشافروزی نزدم.
در ادامه بررسیها اولیای دم از مدیر ساختمان شکایت کرده و او را بهعنوان مظنون معرفی کردند؛ اما این متهم نیز منکر آتشسوزی عمدی شد. به این ترتیب و درحالیکه گره کور این ماجرا باز نشده بود، سه متهم با قرار وثیقه سنگین آزاد شدند و برای هر سه به اتهام تسبیب در قتل، کیفرخواست صادر و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در نخستین جلسه دادگاه که برگزار شد، سرایدار ساختمان و نیما حاضر نبودند و فقط مدیر ساختمان حضور داشت. در ابتدای جلسه اولیای دم در جایگاه ویژه ایستادند. یکی از آنها گفت: ما از سرایدار ساختمان هیچ شکایتی نداریم. او آن شب مقابل در خانه آمده بود تا طلبش را بگیرد، اما بعد از این ماجرا به خانه دوستش رفته و صبح روز بعد به شهرستان محل زندگیاش برگشته بود. او دستی در آتشسوزی نداشته است؛ اما مدیر ساختمان عامل این آتشسوزی مرگبار است و برای او تقاضای قصاص داریم.
سپس جمشید روبهروی قضات ایستاد. وی اتهامش را منکر شد و گفت: من بیگناه هستم و دستی در این ماجرا نداشتم. با پایان اظهارات این متهم قضات دادگاه پرونده را به دادسرا برگرداندند تا با تکمیل تحقیقات روشن شود عامل اصلی جنایت آتشین کدامیک از متهمان است. با رفع نواقص پرونده، متهمان بار دیگر در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کردند.
در دومین جلسه بار دیگر اولیای دم درخواست اشد مجازات را مطرح کردند. سپس سه متهم که همگی با قرار وثیقه آزاد بودند، یک به یک به دفاع پرداختند. نیما گفت: شبی که آتشسوزی مرگبار رخ داد، من در خانه دوستم میهمان بودم. حتی چند شاهد دارم که میتوانم آنها را به دادگاه معرفی کنم. من هیچ دستی در این ماجرا نداشتم.
سپس جمشید ۵۶ ساله روبهروی قضات ایستاد و گفت: من مهندس الکترونیک هستم و چندین سال است که ساختوساز انجام میدهم؛ اما مدتی است معتاد شدهام و بههمینخاطر هم بهعنوان مظنون بازداشت شدم. من در جشن تولد پسر دوستم شرکت و کمی در مصرف مواد زیادهروی کرده بودم. بههمیندلیل بازداشت شدم و شبی که آتشسوزی رخ داد، در بازداشتگاه کلانتری بودم. من نمیدانم چه کسی ساختمان را به آتش کشیده است. من با کسی در ساختمان اختلافی نداشتم که بخواهم چنین کاری بکنم.
قاضی پرسید: دوستانت گفتهاند شبی که سوار ماشینت شدند، از داخل ماشین بوی شدید بنزین به مشام میرسید. چه دفاعی داری؟ متهم پاسخ داد: من آن روز بنزین زده بودم و بوی بنزین به خاطر سوختگیری بود. او سپس گفت: حالا به خاطر آوردم که در صندوق عقب ماشینم یک پیت بنزین داشتم و احتمالا بوی بنزین به دلیل وجود پیت در صندوق عقب بوده است. من به خاطر اینکه مواد مصرف میکنم چندان حافظه درستی ندارم. اگر این موضوع در یادم مانده بود، زودتر بیان میکردم. سرایدار جوان نیز بهعنوان آخرین متهم منکر اتهامش شد و گفت از ماجرا اطلاعی ندارد. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و رأی به قسامه صادر کردند.